دیوارها را برداریم؛ نگاهی به ضرورت رابطه کودک و طبیعت

پوریا قلیچ‌خانی/ پس از گذشت بیش از چهار میلیون سال از زندگی بشر بر روی کرۀ زمین، در دورۀ حاضر، آیندۀ وی بیش از هر زمان دیگری در مسیر تاریخ، تاریک‌تر و در عین حال روشن‌تر است! در مدّتی طولانی از تاریخ بشر، تأثیر وی بر روی کرۀ زمین، کم و یا محدود به نواحی کوچک بود. یکی از دلایل این محدودیت این بوده که انسان در گذشته بیشتر به رفع نیازهای اساسی خود اکتفا می‌کرده و در واقع نیاز بر آز غالب بوده است. در گذشته، انسان‌ها در گروه‌های کوچک زندگی می‌کردند و هر گروه به اندازۀ نیاز خود از طبیعت برداشت می‌کرد. اما با سپری شدن زمان و تغییر برق‌آسای فرهنگ زندگی از انسان شکارچی به کشاورز و پس از آن کارگر صنعتی، امروزه ما بیش از هر زمان دیگری به اکوسیستم‌های طبیعی و منابع آن متّکی هستیم.

امروزه در دنیای مدرن، نوع بشر، روزبه‌روز بیشتر در حال دور شدن از دامان طبیعت است و محیط طبیعی، اغلب به مثابه مکانی برای تأمین منابع در جهت رفع آز وی دیده می‌شود. غافل از آن‌که بقای انسان‌ها در گرو استمرار چرخۀ طبیعت و تعامل پایدار با آن است. بنابراین باید تلاش کرد تا دوباره مسیر تکامل فرهنگی بشر، اصلاح و به سمت تعالی سوق داده شود. این تغییر مسیر باید با نگاهی طبیعت‌گرا با توجه به تجربیات فرهنگی چند قرن اخیر و در جهتی باشد که برای بقای گونۀ انسان کارساز بیفتد. اثرگذارترین جامعۀ هدف برای شروع این اصلاح و تغییر مسیر، کودکان هستند. چرا که از یک‌سو، کودکان، بزرگ‌ترین گروه انسانی‌اند و بیش از ۳۰درصد جمعیت جهان را شکل می‌دهند و از سویی دیگر، کودکان، علاوه بر این‌که نسل بعدی را شکل می‌دهند، مسئولیت ارتباط نسل حاضر با نسل‌های آینده را نیز عهده‌دار هستند.

نکتۀ مهم دیگر این است که دوران کودکی (به‌ویژه ۳ الی ۱۲ سالگی) مستعدترین زمان برای تقویت و یادگیری بهینۀ عادت‌هایی است که می‌توانند برای همیشه ملکۀ ذهن یک کودک شوند. بر اساس نتایج پژوهش‌های علمی متعدّد، کودک به‌ویژه تا سنین ۱۱ الی ۱۲ سالگی تمایلی ذاتی به ارتباط با عناصر مختلف محیط طبیعی دارد. به این مفهوم که خوش‌رنگ‌ترین و خاص‌ترین اسباب‌‌بازی‌ها‎ به اندازۀ عناصری نظیر آب، خاک یا حتّی یک مورچه جذابیت ندارد. این همان چیزی است که از میلیون‌ها سال قبل، در ذات بچۀ انسان بوده است؛ این‌که وی ذاتاً علاقه‌مند به طبیعت و کنجکاو به اکتشاف در آن است و تمایل به بازی و لمس تمام عناصر طبیعت دارد. با وجود این‌ها، آن‌چه این روزها شاهد آن هستیم، کودکان از لمس و تجربۀ مستمر و روزانۀ طبیعت محروم‌اند.

در واقع می‌توان اذعان داشت که عواملی نظیر: پررنگ شدن تکنولوژی و ابزارهای آن در زندگی روزمرۀ انسان (نظیر تلویزیون، بازی‌های اینترنتی، دنیای مجازی و ابزارهای دسترسی به آن)، کمبود وقت والدین به دلایل مختلف از جمله مشغلۀ کاری و از طرف دیگر، توسعۀ روزافزون فضای شهری و کمبود فضاهای در دسترس طبیعی در این چشم‌اندازها و… به مثابه دیواری بلند، ارتباط میان کودکان و محیط طبیعی را قطع کرده و کودکان، به‌عنوان قربانیان بی‌تقصیر این شرایط، اغلب، دنیای مجازی را به دنیای واقعی ارجح دانسته و اوقات فراغت آن‌ها، به‌طور فزاینده‌ای پر از لحظات از پیش تعیین‌شده و تکراری و یکنواخت است.

کمی به عقب برگردیم؛ آن‌چه از کودکی خودمان به خاطر داریم، اغلب برای ارتباط ما به‌عنوان یک کودک با محیط طبیعی تلاش چندانی صورت نمی‌گرفت. چرا که اکثر ما زمان زیادی را به کشف در محیط بیرون و بازی و تعامل با همسالان گذرانده و زندگی روزانه‌مان، در هماهنگی مستمر با ریتم تغییر فصول و همین‌طور شب و روز بود.

این مهم در حال حاضر به‌ندرت در زندگی کودکان امروزی جاری است. آن‌ها آن‌قدر غرق در تلاش برای عبور از یک مرحلۀ بازی رایانه‌ای به مرحلۀ بعد و یا مسخ در یک انیمۀ هفتصد قسمتی هستند که گاهی گذر زمان و حرکت تدریجی خورشید از مشرق به مغرب در روند زندگی روزانۀ آن‌‍ها بی‌معناست. یعنی اگر در گوشه‌ای از اتاق کودک، به مدّتِ چند ساعت از فضای آن به‌صورت «تایم‌لَپس» تصویربرداری کنیم بی‌شک کم‌تحرّک‌ترین عنصر اتاق، کودک خواهد بود. شاید حتّی به مثابه یک شیء از اشیای اتاق!

ریچارد لوو در کتاب «آخرین کودک جنگل» ، موضوعی را با عنوان «اختلال کمبود طبیعت» مطرح و از آن به‌عنوان یک مشکل اساسی یاد می‌کند. از نتایج و عوارض این اختلال کمبود یا عدم حضور طبیعت در زندگی کودکان امروز، می‌توان به چاقی و به تبع آن افزایش میزان بیماری‌های جسمی، روحی و عاطفی، اختلال توجه و بسیاری موارد دیگر اشاره کرد.

شوربختانه، استفادۀ بدون برنامه‌ریزی و افراطی از تکنولوژی و اثرات مخرّب آن بر سر جوامع روستایی نیز در حال سایه‌اندازی است و کم‌توجّهی به روح طبیعت نه فقط در فضاهای شهری که در جوامع روستایی نیز قابل مشاهده بوده و اغلب بومیان مناطق روستایی با وجود دسترسی بسیار آسان به محیط‌های طبیعیِ بکر و وحشی، در حال فاصله گرفتن ناخواسته و تدریجی از محیط‌های مذکور هستند؛ به‌گونه‌ای که حتّی علی‌رغم حضور فیزیکی در طبیعت، نیمی از حواس‌شان درگیر با تلفن همراه و دنیای مجازی است.

چنین وضعیتی که کودکان امروز در اغلب نقاط کرۀ زمین و نه فقط در ایران با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، محلّ نگرانی است. چرا که تحقّق و تکوین جامع استعدادهای کودک (از حسی و حرکتی گرفته تا شناختی و عاطفی) در گرو تعامل مستمر، مستقیم، بدون محدودیت، واقعی (و نه مجازی) در قالب یادگیری رها و آزاد (و نه آموزش مستقیم و کلاسیک) با عناصر طبیعت است. از نگاه کلّی‌تر، تجربیات فردی در طول دوران کودکی، تأثیری بسیار ژرف بر ادامۀ زندگی کودک خواهد داشت؛ تا جایی که حتّی خاطراتِ تجربیات گذشته، اغلب به شکل‌گیری هویت کودک کمک می‌کند.

این‌که در پاراگراف قبل به تعامل واقعی (و نه مجازی) با طبیعت و عناصر آن اشاره شد، نیاز به توضیح دارد. بدون شک، تولید و ارائۀ برنامه‌های تلویزیونی و مجازی با موضوعاتی در حیطۀ طبیعت و مراقبت از زمین (به‌شرطی که حسّ عذاب وجدان به کودک انتقال ندهد و صرفاً به نمایش زیبایی‌ها بپردازد)، به‌دلیل درگیر کردن حداقل دو حس بینایی و شنوایی کودک قطعاً لازم است، اما کافی نیست. به عبارت دیگر، نمایش زیبایی‌های طبیعت از قاب تلویزیون می‌تواند به‌عنوان یک ابزار مکمّل در کنار ارتباط و حضور مستمر با طبیعت و عناصر طبیعت، یاری‌گر باشد؛ اما این‌که بخواهد به تنهایی جایگزین این ارتباط واقعی شود، بدون شک بسیار کم‌اثر خواهد بود. بنابراین تولید برنامه‌های تلویزیونی در حوزۀ طبیعت بدون شک لازم است، اما به تنهایی کافی نیست؛ بلکه مکمّلی برای طعم ارتباط مستمر و لمس واقعی طبیعت است.

تجربۀ مستمر لمس و ارتباط با طبیعت باید به‌گونه‌ای باشد که فرصت خیال‌پردازی، کشف و تعامل را برای کودک فراهم کرده و این فرصت را به کودک بدهد که خودانگیخته، ولگردانه، رها و آزاد، حضور در طبیعت را زندگی کند. به‌عبارت دیگر، تجربۀ حضور در طبیعت باید از طریق عمل خود کودک، بدون برنامه‌ریزی و کاملاً سرخوشانه و به دور از آموزش‌های کلاسیک بوده و والدین یا بزرگسالان نه در مقام آموزش‌گر، بلکه تنها در نقش یک تسهیل‌گر در خدمت برنامه‌ریزی‌های کودک و دنیای سرخوشانۀ او باشند. برای مثال، این‌که او یک ساعت فقط به پرتاب سنگ به درون یک جوی آب مشغول می‌شود، شاید از نظر ما امری یکنواخت باشد و ترجیح بدهیم با مداخله کودک را به فعالیت دیگری واداریم. اما او با هربار پرت کردن سنگ به داخل آب در حال یادگیری درس تازه‌ای ا‌ست و عناصر طبیعت، سخنی تازه با کودک در میان می‌گذارند. متأسفانه والدین کم‌طاقت امروزی اغلب تلاش دارند کودکان‌شان را به دانشمندانی زودهنگام تبدیل کنند. غافل از آن‌که خلاقیت با آموزش‌های خشک و طاقت‌فرسا شکوفا نمی‌شود.

اگر امروزه شیوۀ اندیشیدن خلّاق را امری راه‌گشا بدانیم، باید به ذات خود رجوع کنیم. به آن‌چه طی میلیون‌ها سال کودک انسان انجام می‌داده؛ در جریان ارتباط او با طبیعت، در جریان بازی با آب و خاک، در جریان لمس و بازی با جانوران، بالا رفتن از درختان، تجربه کردن تشنگی، گرسنگی، سرما و گرما در محیط طبیعی و کسب تجربه بر مبنای آزمون و خطا و نه آموزش مستقیم و پوست‌کنده، کودک تبدیل به یک موجود توانمند شده و ما شاهد فردی خلّاق و چندبُعدی بودیم. در نتیجه، تجربۀ طبیعت و ارتباط کودک با آن یک معاملهۀ دو سر بُرد است. از یک سو کودک، موجودی سرخوش، خلاق و علاقه‌مند به طبیعت بار می‌آید و عشق، ستایش و احترام به طبیعت در او ارتقاء خواهد یافت و از سویی دیگر، ازکودک، فردی خواهد ساخت که در آینده دغدغۀ محیط‌زیست داشته و از نگاهی جامع‌تر می‌تواند به شکل‌گیری جامعه‌ای صلح‌طلب کمک شایانی بکند.

همان‌طور که از «مهاتما گاندی» نقل می‌شود: «اگر می‌خواهیم صلح واقعی را در این دنیا ترویج و مبارزه‌ای حقیقی علیه جنگ و خشونت داشته باشیم، باید از کودکان آغاز کنیم». باز بر این نکته تأکید می‌شود که تجربهۀ حضور در طبیعت باید بدون آموزش بوده و هدف غایی آن باید صرفاً برقراری ارتباط عاطفی کودک با طبیعت باشد. همان‌طور که مرحوم محمّدعلی اینانلو معتقد بود: «نیازی نیست به کودک، زشتی‌ها و معضلات محیط‌زیست را نشان دهید. کافی‌ست کودک را به شگفتی‌ها و زیبایی‌های طبیعت وصل کنید؛ او خودش قلباً مراقبت از طبیعت را یاد خواهد گرفت».

بنابراین با محروم کردن کودکان از ارتباط و لمس مستمر طبیعت، ما هم نسل آینده را خواهیم باخت و هم محیط‌زیست‌مان را! پس دیوارها را برداریم تا کودکان به طبیعت بازگردند.

 

منابع

  1. قلیچ‌خانی، پوریا. ۱۳۹۸. دیوارها را برداریم. اصفهان: انتشارات نقش مانا، چاپ دوّم. ۲۰۷ صفحه.

۲. لوو، ریچارد. ۱۳۹۵. آخرین کودک جنگل. ترجمه: آرش حسینیان. نشر تلنگر، ۱۸۶ صفحه.

۳. میلر، جورج تایلور. ۱۳۹۱. زیستن در محیط‌زیست. ترجمه: مجید مخدوم. انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سیزدهم، ۳۵۱ صفحه.

۴. وهاب‌زاده، عبدالحسین. ۱۳۹۵ . شهر، قانون، نظام آموزشی و کودک. فصلنامه زیست آئین، شماره ۴.

 

 

منتشرشده در فصلنامۀ صنوبر، سال پنجم، شماره پانزدهم، ص ۱۸۶-۱۹۰

پیام بگذارید