روایتی از طرح باز ارزش‌آفرینی دانش حفاظتی ایل شاندرمن

سروش مرزبان/ طی سالیانی که در شاندرمن ساکن هستیم، شاهد گردهمایی بسیاری از اهالی بوده‌ایم که هم دغدغۀ محیط‌زیست داشتند و هم دغدغۀ ‌شاندرمن. این ظرفیت موجب شد در هر فرصتی جمعی گرد هم آییم تا در حوزه‌های فرهنگی از ساخت سمبل‌های نوروزی و انتشار مقالات تا فعالیت‌های محیط‌زیستی نظیر پاک‌سازی مناظر و معابر، فعالیت‌های گوناگونی را به امید تغییر صورت دهیم.

در این میان اما دغدغۀ فرهنگ تالش و سنت‌های قومی همواره موضوع و دغدغۀ ذهن ما بوده و هست و بر این باوریم که فرهنگ و سنت‌ها ریشه‌های هر جامعه‌ای هستند. همان‌طور که سستی ریشه‌ها پایداری هر درخت تناوری را ناممکن می‌سازد، عکس آن نیز صادق است؛ یعنی هرچه ریشه‌های فرهنگی عمیق‌تر باشد جامعۀ پایدارتر و پویاتری خواهیم داشت. ازاین‌رو فعالیت‌هایی در حد بضاعت نیز در راستای شناسایی مصادیق فرهنگی و روایت‌های منطقه صورت گرفت.

اواخر سال ۱۳۹۷ بود که از سوی تعدادی از دوستان علاقه‌مند و فعال حوزۀ محیط‌زیست در گروه دامون، طرح‌های مناطق تحت حفاظت عرفی جوامع محلی دفتر کمک‌های کوچک محیط‌زیستی سازمان ملل معرفی و پیشنهاد شد.  این پیشنهاد موجب شد ایده‌های نو برای حفظ ارزش‌های موجود فرهنگی که منجر به حفظ محیط‌زیست می‌شدند در ذهن‌مان شکل بگیرد.

واقعیت امر این است که در سال‌های اخیر با توجه به تغییرات متعدّد در حوزه­‌های مختلف شاهد تغییرات اجتماعی به‌خصوص در ساختارهای نهادی جامعه و به‌طور دقیق‌تر جامعۀ مولد دامدار و کشاورز در منطقه بودیم و هستیم. درواقع می‌توان این‌گونه روایت کرد که قوم تالش و به‌ویژه ایل شاندرمن (که در ساختار ایلخانی کشور چندان هم شناخته‌شده نیست) سال‌ها در جبهه‌های شمالی البرز زیست می‌کردند و تعامل سازنده و پایداری با محیط طبیعی خود داشتند.

این تعامل در دل خود دانش بومی عمیقی را برای حفظ محیط‌زیست طبیعی و انسانی رقم ‌زد که نتیجۀ آن قرن‌ها زیست پایدار قوم تالش و ایل شاندرمن در دل جنگل‌های هیرکانی رشته‌کوه البرز بود. دانشی که بهره‌برداری و استفاده از طبیعت را با استفاده از داشته‌های طبیعی و ظرفیت‌های زیستی منطقه هم‌ساز کرده تا چرخۀ زیست انسان و طبیعت در طی سال‌های متمادی، دوام‌دار و برقرار باشد؛ اما همان‌طور که پیشتر نیز اشاره شد، جامعه در گذاری نه‌چندان متعین قرار گرفته بود و همچنان قرار دارد.

با توجه به تغییر در شیوه‌های زندگی و توسعۀ فناوری‌های متعدد، از جاده و ماشین گرفته تا برق و لوازم ارتباطی، ساختارهای سنّتی کارآمدی خود را از دست ‌داده‌اند. گاهی روایت دختران دامدار را در ۲۰ سال پیش به یاد می‌آورم که آرزویشان پوشیدن کفش به ‌جای گالش و قدم زدن روی آسفالت‌های روستایی بود. فارغ از تحقق این آرزو برای بسیاری از آن‌ها و این‌که به کجا انجامید، این تغییر همواره سویۀ ویرانگری نیز دارد که اگر رواداری و تاب‌آوری کافی سنت‌ها نباشد جز خاطرۀ کهنسالان چیزی بر جای نخواهد ماند که عموماً آن نیز با تغییر نسل، در هزارتوی زمان گم خواهد شد، اگر به فراموشی سپرده نشود.

با توجه به دغدغه‌های موجود و پیشنهاد ارائه‌شده دریچه‌ای به رویمان گشوده شد که شاید بتوانیم با سنگی دو نشان بزنیم؛ اول جمع‌آوری و ثبت دانش بومی و سنت‌های زیستی ایل شاندرمن که شاید نقطۀ آغازی برای حرکت دغدغه‌مندان فرهنگ این بوم و بر و منطقۀ تالش باشد و هدف دوم بازارزش‌آفرینی (Retrieving) سنت‌ها، دانش و میراث فرهنگی منطقه با توجه به تغییرات موجود بود.

این‌که انتظار داشته باشیم جامعه‌ای با توجه به تغییرات پیش‌آمده و داشتن امکان دسترسی به فناوری‌های نوین و شیوه‌های زندگی امروزی، همچنان به محدودیت‌های کهن تن در دهد، انتظار بیهوده­ای است و نه تنها در گیلان بلکه به نظر می‌آید در هیچ کجای جهان امکان‌پذیر نخواهد بود؛ اما می‌توان فناوری را بومی کرد و زیست سنتی را با ابزار مدرن درآمیخت. می‌توان ساختارها و مفاهیم فرهنگی و میراث کهن را حفظ کرد و بر این محتوا جامه­ای نو پوشاند. با توجه به ظرفیت‌ها و خصوصیت‌های فرهنگی ایران‌زمین در زمان‌های مختلف و هنگامه­های تغییرات اجتماعی، بارها شاهد این نونواری بوده‌ایم و تاریخ ایران‌زمین گواهی است بر این ادعا. چرا در مواجهه با مدرنیته این‌گونه نباشیم؟

این در حالی است که با گسترش شهرنشینی در سال‌های اخیر این منطقه، روستاییان با کودکان خود فارسی صحبت می‌کردند و زبان تالشی را نماد عقب‌ماندگی می‌دانستند درحالی‌که مادران‌شان جز تالشی زبان دیگری نمی‌دانستند. پوشیدن لباس تالشی چه برای زنان چه مردان در برخی مناطق و خانواده‌ها دون شأن بود، اما اکنون کودکان باافتخار اشعار تالشی را می‌خوانند و مهمانی‌ها به انواع لباس تالشی رنگارنگ مزین و هویت‌مدارتر شده‌اند. این تغییرات ما را بر آن داشت تا باورمان تقویت شود که می‌توان با حفظ هویت و میراث نو شد و میراث فرهنگی و دانش بومی با حفظ هویت قومی کارکردهای جدیدی پیدا کنند.

مثال بارز در این خصوص، موضوع لباس پشمی تالشی بود که زمانی صرفاً به دلیل محدودیت منابع منسوجات و در دسترس بودن پشم و خاصیت گرمایی که برای کوه‌نشینان ایجاد می‌کرد با هنر و زیبایی درهم‌تنیده شده بود و پوشش اهالی را شکل می‌داد، اما اکنون کالای فرهنگی و کاربردی‌ای شده که با وجود تنوع در البسه، انتخاب بسیاری از تالشان لباس‌های پشمی تالشی است. پس بر آن شدیم که چرا دانش بومی حفظ محیط‌زیست و منابع طبیعی دوباره ارزش نشود و دانش بومی و الگوهای زیستی در بستری ارائه شود که جامعه نه به‌عنوان نماد  سنت و عقب‌ماندگی بلکه دستمایۀ طرحی نو در حفاظت و بالندگی سرزمین خود به آن‌ها رجوع کند. سپس با این دو هدف گرد هم آمدیم و همکاری و همیاری ما با دفتر کمک‌های کوچک سازمان ملل آغاز شد.

در ابتدا همانند بسیاری از طرح‌های توسعه‌ای متداول، مبنا را بر فعالیت‌های مشارکتی نهادیم، به این امید که با تقویت نهادهای موجود مانند تعاونی دامداران یا تشکیل نهادهای محلی بتوانیم زمینه‌های شناسایی و گسترش دانش بومی حفاظتی را توسط خود دامداران و با استفاده از روش‌های مرسوم مشارکتی اجرا کنیم؛ اما زمانه و جامعه دو مانع بزرگ پیش‌ِ رویمان گذاشت؛ اولی همه‌گیری بیماری کرونا که در ابتدای راه ناگهان و بی‌مقدمه با آن مواجه شدیم و تمامی نقشه‌هایمان را نقش بر آب کرد و دومی فراهم نبودن بستر مناسب و زیرساخت‌های فعالیت‌های اجتماعی مشارکتی و ضعف جامعه در نگاه پایین به بالا.

از سویی غالب بودن روابط عمودی، دستوری، بالا به پایین و هرمی در جامعه همانند دیگر عرصه‌های زیست اجتماعی کشور و در ادامۀ ساختار ناکارآمد دولتی و نهادهای وابسته، و از سوی دیگر نگاه جامعۀ هدف نسبت به نهاد و حکمرانی یا دولت و انتظار انجام تمامی اصلاحات و اقدامات از آن‌ها و برخوردی منفعلانه و غیرمسئولانه نسبت به مسائل و مشکلات که بحق ناشی از نداشتن سهم و صدایی در ساختار نظام حکمروایی و قدرت است در پیش رویمان قرار گرفت. این دو مشکل یعنی کرونا و فراهم نبودن بستر فعالیت مشارکتی در عرصۀ نهادی، ما را بر آن داشت که به دنبال راه‌حل‌های جایگزین و کارآمدی باشیم تا بتوانیم اهداف خود را در حد وسع محقق سازیم.

بدین منظور در راستای هدف اولیه یعنی گردآوری سنت‌ها و میراث فرهنگی منطقه از دو مسیر وارد شدیم: اول مراجعه به کلیۀ مکتوبات و مستنداتی که در زمینۀ فرهنگ تالش و به‌خصوص شاندرمن در دسترس بود؛ این مرور منابع فرهنگی کمک کرد تا نگاهی وسیع‌تر و منسجم‌تر به موضوع برایمان ایجاد شود، پس بر آن شدیم تا به شکلی منسجم به تدوین تک‌نگاری‌ای از ایل شاندرمن همت گماریم. در این راه و بر اساس نیت اولیه طرح یعنی مشارکت اهالی و هدف اولیه علاوه بر استفاده از منابع موجود با اهالی به سمت روستاها روان شدیم و مصاحبه‌هایی را با دامداران و چوپانان صورت دادیم.

این مصاحبه‌ها که در قالب مصاحبۀ عمیق و بحث گروهی صورت گرفت از دو منظر به غنای کار افزود: اول این‌که اطلاعات جدید بسیاری در خصوص شاندرمن مانند ساختار طوایف، مسیر کوچ و همچنین دانش حفاظتی به دست آمد؛ دانشی که اهالی شاندرمن طی سالیان دراز هنگام چرای گوسفندان و گذران روزگار از آن بهره می‌جستند که شامل الگوهای چرای دام، شیوه‌های هرس درختان و تعلیف دام‌ها، درمان‌های سنتی دام و فرآوری‌های لبنی و گوشتی بود. از سوی دیگر روایات ریش‌سفیدان و دیگر اهالی طوایف، نقایص پژوهش‌های اسنادی را نیز یا برطرف ساختند یا تأییدی بود بر دیگر تحقیقاتی که به ثبت و ضبط میراث و سنت‌های فرهنگی صورت گرفته است.

اما هدف دوم ما، بعد از جمع‌آوری و انتشار تک‌نگاری ایل شاندرمن تحت عنوان «ایل شاندرمن و دانش حفاظتی دامداران»، احیاء و بازارزش‌آفرینی داشته‌های فرهنگی این بخش از ایران‌زمین در میان صاحبان این فرهنگ و همچنین فراهم آوردن زمینه‌های به‌روزرسانی و بازآفرینی این ارزش‌ها بود. برای این مهم راهی که فرا روی خود یافتیم از جنس تعامل فرهنگی بود؛ بنابراین بر آن شدیم تا از زبان اهالی برای خود اهالی روایت کنیم. در این همراهی، خود افراد هستند که بازیگران عرصۀ فرهنگ و سنت‌های تالش و به‌ویژه شاندرمن خواهند بود و راویان داستان و از سویی مخاطبان این روایات نیز خود اهالی منطقه هستند؛ بنابراین اعضای هر طایفه در پی شنیدن روایت پدربزرگ، عمو، مادر و دیگر اهالی طایفه یا عشیرۀ خود بر خواهند آمد. بازگویی روایت خود برای خود اما از درگاه رسانه‌های امروزی ارزش نویی را برایشان رقم خواهد زد.

همچنان که از دیدن نام‌شان و حضورشان در رسانه خشنود و سرافراز می‌­شوند. پس بر آن شدیم که روایات را در قالب محصولات فرهنگی تهیه کنیم که در ساختار آن بازیگران خود اهالی هستند اما محتوای آن، روایات فرهنگی، سنت و دانش بومی حفاظتی آنان خواهد بود. پس در انتشار تک‌نگاری از عکس‌ها و روایات اهالی شاندرمن، بسیار بهره گرفتیم. نقشۀ ایل‌راه و سکونتگاه‌های هر طایفه را جداگانه با کمک خودشان ترسیم و تدوین کردیم و با تجمیع ایل‌راه‌های هر طایفه، احکام کدخداها و همچنین عشیره‌های آن به انضمام نقشه‌های کوچ و مناطق عبور و اسکان، شناسنامۀ ایل‌راه ایل شاندرمن تدوین شد. تولید ادبیات ایل شاندرمن و نشر آن تاکنون با اقبال خوبی در سطح منطقه مواجه شده است.

بسیاری گذشته خود را در آن یافتند و بسیاری دیگر گذشتگان خود را. برخی به آن بالیدند و برخی نیز نکاتی بدان افزودند. خوشحالیم که تا این‌جا گفت‌وگویی حول محور فرهنگ و دانش بومی ایل شاندرمن در بین برخی از اهالی شکل ‌گرفته است. حال بر مبنای تمامی داده‌های جمع‌آوری‌شده بر آنیم تا از ابزارهای ملموس‌تر رسانه‌ای به منظور نشر و اشاعۀ این فرهنگ یعنی تصویر استفاده کنیم. گسترش فناوری­های نوین ارتباطی امری ناگزیر است و امروزه در روستاها نیز دسترسی به امکانات ارتباطاتی از اجزاء لاینفک زیست روزانۀ افراد جامعه محسوب می­‌شود. از سویی تصویر همواره سهل‌تر درک می‌شود و پیام‌رسان همه‌فهم‌تری است تا نوشته.

همچنین دسترسی به تصاویر توسط گوشی­‌های همراه نیز علی­رغم تمامی محدودیت­‌های اعمال‌شده در هر کجا و هر لحظه امکان‌پذیر است. بنابراین روایات فرهنگی، سنت­‌ها، رسوم و دانش حفاظتی را در قالب مستندهایی برای ثبت تصویری و برش‌های کوتاه‌تر در قالب‌های ویدئوکست و تیزر نیز برای سهولت نشر در جامعه در دست تدوین قرار دادیم. با این امید که در این فرصت امکان بازارزش‌آفرینی عناصر فرهنگی در بستر نوین زیستی دگرباره رقم بخورد و این بخش از ایران‌زمین نیز شاهد پویایی ریشه‌دار فرهنگ و سنت‌های دیرینۀ خود و هویت قومی خویش باشد.

ما در حد وسع خود در این زمینه تلاش خواهیم کرد، اما امیدمان به پویایی حفظ حرکت‌­های فرهنگی است. شاید این کار، حرکت کوچکی در راستای اهداف و آرزوهایمان باشد اما می‌دانیم که دغدغه‌مندان این دیار زیادند. شاید تعمیم الگوی استفاده‌شده در این طرح بتواند در نشر، اشاعه و بازیابی ارزش­‌های فرهنگی در دیگر مناطق نیز مؤثر بیفتد و دلسوزان طبیعت و محیط‌زیست کشور با ثبت و گسترش داشته‌­های فرهنگی ریشه­‌های سرزمین ایران یا به عبارتی ایران­‌شهر را مستحکم نگاه ‌دارند تا همانند دیگر دوره‌های تاریخی بهار از پی بهاران بیاید.

 

فصلنامۀ صنوبر، سال هفتم، شمارۀ ۲۰ و ۲۱، ص تا ۸۶

پیام بگذارید