داستان احیای گوزن زرد ایرانی به روایت بیژن فرهنگ دره‌شوری

آیدین پورخامنه/ بیژن فرهنگ دره‌شوری از بوم‌شناسانی است که وجب به وجب ایران را با پای پیاده به دقت بررسی کرده، یادداشت برداشته و به ثبت رسانده است. آرشیو اطلاعاتی که او طی سال‌ها فعالیت در مناطق ایران جمع‌آوری کرده است ارزشی بی‌اندازه دارد، ارزشی که این روزها به آن توجه نمی‌شود. او از سال ۱۳۵۰، همان سال‌هایی که سازمان محیط‌زیست در ایران تأسیس شد، فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرد و همراه با هرینگتون کتاب پستانداران ایران (تعداد پستانداران از ۷۰ یا ۸۰ گونه به ۱۴۸ گونه رسید) را نوشت. از فعالیت‌های او می‌توان به شناسایی گونه‌های در خطر تهدید، معرفی مناطق قابل ارزش حفاظتی جدید برای تکمیل شبکۀ مناطق حفاظت‌شده، تأسیس نخستین ژئوپارک خاورمیانه و نجات لاک‌پشت پوزه‌عقابی در جزیرۀ قشم، بازکاشت و احیاء جنگل‌های حرا با مشارکت زنان روستا که در تولید نهال با او همکاری کردند، طرح ساخت صخره‌های مرجانی با الهام از طبیعت که مقام نخستین جهان را به خود اختصاص داد و کشف طولانی‌ترین و زیباترین غار نمکی در ژئوپارک قشم اشاره کرد. تلاش دره‌شوری برای شناسایی و حفاظت از محیط‌زیست به این چند مورد محدود نیست، اگر بخواهید دربارۀ یک گونه یا یک منطقه اطلاعات جمع‌آوری کنید، احتمالاً به گزارش‌ها و مقاله‌های او برمی‌خورید. گوزن زرد ایرانی گونه‌ای است که دره‌شوری در تداوم بقاء آن تا به امروز نقش پررنگی داشته است. در این گفت‌وگو دربارۀ سال‌هایی که گمان می‌شد گوزن زرد در ایران منقرض شده است با او صحبت کردم.

گوزن زرد برای شما به چه معناست؟

زمانی که نام گوزن زرد را می‌شنوم رودخانه‌های دز، کرخه، کارون، دشت بیکران و بی‌اندازه عزیز خوزستان را می‌بینم؛ دامنه‌های زاگرس رو به دشت، شهرهای ایذه، شوشتر، مسجدسلیمان، دریا، ساحل، تمدن اسام، تمدن بابل، سراسر بین‌النهرین، کهن‌ترین تمدن، قدیمی‌ترین شهرها، درخشان‌ترین دستاوردهای انسان روی زمین، همه در این سرزمین است. آخرین گوزن زرد بین‌النهرینی جهان نیز همین‌جا پیدا شد، در جنگل‌های کوچک باقی‌مانده در حاشیۀ رودخانه‌های دز و کرخه.

گویا علاقۀ خاصی به خوزستان دارید.

من از اول خوزستان را دوست داشتم. قشلاق ایل ما در دشت‌های پیرامون بهبهان بود. ما هر سال اوایل پاییز از ییلاق ایل که در اطراف سمیرم بود کوچ را آغاز می‌کردیم و پس از دو ماه کوچ مداوم و گذشتن از کوه‌ها، دره‌ها، رودخانه‌ها و تنگه‌های زاگرس به دشت‌های خوزستان می‌رسیدیم. دشت‌های پوشیده از علفزارهای بیکران، هوای مطلوب، مردم مهربان، تپه‌ماهورهای پر از پرنده و چرنده. زمستان خوزستان برای ما در حد بهشت بود.

من در قشاق دژسلیمان در جنوب تپه‌ماهورهای گچساران به دنیا آمدم و بیش از ۱۵ سال همراه ایل کوچ کردم. تصاویر زیبا و دل‌انگیز دشت‌های خوزستان، تپه‌ماهورها، آهوها، دراج‌ها، و رودخانه‌های پرآب خروشان برای ابد در ذهنم باقی مانده است. زیبا و درخشان. بعدها در دبیرستان و دانشگاه محیط‌زیست هرچه بیشتر در مورد تاریخ طبیعت ایران خواندم علاقه‌ام به خوزستان و دامنه‌های زاگرس بیشتر شد.

چرا خوزستان؟

اجداد انسان کنونی یعنی هوموارکتوس، نئاندرتال و هوموساپینس همه در حدود ۱۰۰ تا ۴۰هزار سال پیش در جنوب صحرای آفریقا به تکامل رسیدند و از طریق ساحل نیل به خاورمیانه آمدند و سپس در سراسر جهان پراکنده شدند. جز هوموساپینس بقیۀ انواع انسان‌ها منقرض شدند. در ۵۰ هزار سال گذشته تنها نوع هوموساپینس در سراسر جهان پراکندگی و حضور مداوم داشته است. تمام نژادهای آدمی که اکنون در سراسر جهان زندگی می‌کنند همه یک نوع انسان یعنی هوموساپینس شناخته می‌شوند. تفاوت‌های مختصر موجود نتیجۀ زیستن در اقلیم و شرایط طبیعی گوناگون است.

اجداد ما در سراسر جهان ده‌ها هزار سال از طریق جمع‌آوری میوه و گیاه و همچنین شکار روزگار می‌گذراندند و هیچ تحول و دگرگونی‌ای در زندگی آن‌ها وجود نداشت. اجداد ما ده‌ها هزار سال آرام و یکنواخت بدون کوچک‌ترین تغییر و تحول در سراسر جهان، از چین تا اروپا، از هند تا آفریقا، از قطب تا قطب، همچون دیگر جانوران به زندگی آرام و یکنواخت خود مشغول بودند.

دگرگونی‌های عظیم در شیوۀ زندگی انسان در بین‌النهرین و دشت‌های خوزستان صورت گرفت. انسان‌های ساکن در دشت‌های جنوبی کوه‌های زاگرس در شوش و بین‌النهرین نخستین کسانی بودند که کشاورزی را آموختند؛ نخستین انسان‌هایی بودند که تعدادی از جانوران وحشی را اهلی کردند و به تکثیر و نگهداری آن‌ها پرداختند. مردم مصر هزار سال پس از اجداد ما به کشاورزی پرداختند. اروپایی‌ها خیلی بعد از مصر به کشاورزی پرداختند.

اجداد ما پس از آموختن کشاورزی و دامداری در دشت‌های دامنۀ جنوبی زاگرس به خانه‌سازی و سپس به شهرسازی مشغول شدند. خط و نوشتن را ابداع و سرگذشت و سرنوشت انسان را دگرگون کردند. پس از رونق کشاورزی، دامداری، شهرسازی، ابداع خط و آموختن انواع فنون ذوب فلز و ساختن ابزار کار و جنگ، زندگی انسان وارد مرحلۀ تمدن شد. اجداد ما در دشت‌های خوزستان و بین‌النهرین در این انقلاب و دگرگونی عظیم سرنوشت‌ساز نقش اساسی و تعیین‌کننده‌ای داشتند.

حکومت ایرانی عیلام و شوش و پس از آن حکومت امپراتوری هخامنشی هرچند مطالب، هنر و فنون بسیاری از حکومت همسایۀ بابل آموختند اما آن‌چنان که در منشور کوروش آمده، این امپراتوری هرگز دستش را به کشتار و جنایت علیه دشمنان آلوده نکرد. سرچشمۀ تمدن، هنر و همۀ دانش و آموخته‌های انسانی ما از شوش و بابل و سپس زاگرس و دشت‌های داخلی ایران است. سراسر دشت‌های بین زاگرس و خلیج‌فارس سرشار از انواع منابع طبیعی است. تنوع زیستی این سرزمین در سطح جهانی هم کمتر نظیر و مانند دارد. آب‌وهوای متعادل، وفور انواع حیوانات قابل شکار، وفور انواع درختان میوۀ جنگلی و گیاهان خوراکی این سرزمین را برای اجداد ما جذاب و قابل زیست مدام می‌کرد.

به هر حال در هزارۀ چهارم قبل از میلاد (شش‌هزار سال پیش از این) در دشت‌های غنی و حاصلخیز بین‌النهرین و خوزستان نخستین تمدن بشری پایه‌گذاری و انسان وارد عصر تاریخی شد. این تمدن از طریق شوش و عیلام با کوه‌نشینان زاگرس در تماس و نوعی اتحاد به مبادلۀ کالا پرداختند. مردم زاگرس و دشت‌های داخلی ایران از عیلام و بابل مطالب بسیاری آموختند و تمدن بشری را به اوج دیگری رساندند.

قرار بود در مورد گوزن زرد بگویید.

تاریخ و تمدن طبیعی این سرزمین بی‌اندازه جذاب و خواندنی و شنیدنی است. سرزمین ما مخصوصاً دشت‌های ساحلی جنوبی از تنوع زیستی بی‌مانندی برخوردار است. گونه‌های گیاهی و جانوری آفریقایی بین‌النهرینی، هندی و مختصری اروپایی طی هزاران سال از مسیرهای گوناگون به سرزمین ما وارد شدند. دشت‌های خوزستان مانند دشت‌های ساحلی بلوچستان از نظر تنوع زیستی بی‌نظیر و بی‌مانند هستند.

و اما داستان گوزن زرد. اسم علمی گوزن زرد Dama Mesopotamica است؛ یعنی گوزن بین‌النهرین. در گذشته‌های دور در سراسر دشت‌های جنگلی و ساحلی خوزستان و فارس در جنگل‌های دامنۀ جنوبی زاگرس، در سراسر عراق، سوریه و فلسطین و بخش‌هایی از جنوب شرقی ترکیه این گوزن به وفور زندگی می‌کرد. طرح این گوزن در نقش‌های حجاری‌شده بر دیوارهای سنگی تخت جمشید در چند محل هنوز سالم باقی مانده است اما خود گوزن در سراسر زیست‌گاه قدیم خود، در همۀ کشورها، مدت‌ها پیش منقرض شد. در سراسر این سرزمین‌ها که زمانی زیست‌گاه این گوزن بود هیچ‌کس هیچ‌گونه اطلاعی نداشت. سال‌های سال هیچ خبری از این گوزن نبود، نه کسی آن را دیده بود و نه کسی خبری در مورد آن شنیده بود.

سال ۱۳۵۰ که در سازمان حفاظت محیط‌زیست در تهران به کار مشغول شدم شانس آن را داشتم تا با افراد بی‌نظیری که عاشقانه به طبیعت این سرزمین خدمت می‌کردند آشنا شوم. یکی از بهترین خدمتگزاران این سرزمین که سال‌های سال صمیمانه و عاشقانه در حفاظت از محیط‌زیست خدمت کرد و خدماتش مؤثر و مفید بود خسرو سریری نام داشت. شانس آن را داشتم که حدود هفت سال با ایشان آشنا و همکار باشم. به پیشنهاد سریری چندبار در مأموریت‌های مختلف همراه ایشان بودم. در یکی از مسافرت‌ها داستان گوزن زرد را گفت که داستان بسیار جذاب و پرماجرایی بود. پیش از هر داستان و زودتر از هر مطلبی، سریری از زیبایی‌های گوزن زرد می‌گفت.

بارها تأکید می‌کرد که گوزن زرد ایرانی از هر نوع گوزن در هر جای دنیا از هر نوع آهو، بز و پازن و قوچ و میش به مراتب زیباتر و دوست‌داشتنی‌تر است. به نظرم هم کاملاً درست می‌گفت. سال‌های سال این گوزن در سراسر زیست‌گاه‌هایش در سراسر جهان منقرض شده بود. دانشمندان و جانورشناسان تصور می‌کردند گوزن زرد بین‌النهرین منقرض شده، نابود و تمام شده است. در ایران هم همین‌طور بود. حتی در سازمان شکاربانی و نظارت بر صید نیز هیچ کارشناسی از حضور زیباترین گوزن جهان در جنگل‌های دز و کرخه خبر نداشت. در سال‌های دهۀ ۳۰ تصور قطعی این بود که گوزن زرد منقرض شده و دیگر در خاورمیانه و خوزستان خبری از آن نیست.

مرد ثروتمند معروف آلمانی، آقای اُپل، در حیاط خانۀ خود در شهر فرانکفورت انواع گوزن‌های جهان را در شرایط بسیار مطلوب و دقیقاً علمی نگهداری می‌کرد. اپل و کارشناس‌هایی که مجموعه گوزن‌های زیبای جهان را برای او نگهداری می‌کردند می‌دانستند که روزگاری پیش از این در خاورمیانه گوزن زرد زیبایی زندگی می‌کرد و اکنون سال‌هاست از این گوزن خبری نیست.

آن‌ها مشتاق و کنجکاو بودند و از تمام دوستان و آشنایان و همۀ کسانی که در خاورمیانه کار و زندگی می‌کردند خواسته بودند هر خبری از گوزن زرد شنیدند به باغ وحش اپل اطلاع دهند. سال ۱۳۳۳ یک باستان‌شناس فرانسوی کنار جاده‌ای که از جوار جنگل کرخه می‌گذشت پسر جوانی را می‌بیند که شاخ گوزن زرد در دست دارد و آن را می‌فروشد. او از پسر جوان محلی، محل پیدا کردن شاخ را می‌پرسد و جوان به جنگل مجاور اشاره می‌کند؛ یعنی جنگل کرخه. باستان‌شناس فرانسوی شاخ را می‌خرد و همراه خود به محل کارش در شوش می‌برد. آن‌جا دوستان به شاخ زیبای گوزن زرد نگاه می‌کنند و پشم و موی تازه و مختصری پوست تازه در محل اتصال شاخ به سر گوزن می‌بینند که دلیل بر آن بود که شاخ یکی دو روز گذشته از گوزن جدا شده است. به باغ‌وحش اپل در آلمان خبر می‌دهند.

آقای اپل بلافاصله فردی کاملاً آشنا به زنده‌گیری و حمل و نگهداری از گوزن به نام ورنر ترنزه را به خوزستان می‌فرستد که به هر نحو ممکن چند گوزن نر و مادۀ زرد را زنده به آلمان برساند. ترنزه در دز و کرخه مدتی تلاش می‌کند اما چند شاخ و تنها یک گوزن زرد با خود به آلمان می‌برد. این اتفاق در سال ۱۳۳۴ افتاد. سال بعد باز هم ترنزه با امکانات پیشرفته به خوزستان اعزام می‌شود. این بار یک گوزن زرد مادۀ جوان به دام می‌افتد و بلافاصله به باغ وحش خصوصی اپل منتقل می‌شود. یکی دو سال بعد از این ماجرا گوزن زرد ماده حامله می‌شود و گوسالۀ ماده‌ای به دنیا می‌آورد.

داستان پیدا شدن گوزن زرد منقرض‌شده و نگهداری یک زوج از آن‌ها در باغ شخصی اپل و زایمان گوزن در آن باغ انعکاس گسترده‌ای در جهان پیدا کرد. پس از این ماجرا سازمان شکاربانی و نظارت بر صید در سال ۱۳۳۹ از کل داستان آگاه می‌شود.

این بار اپل یک تیم حرفه‌ای و مجهز سه‌نفره به ایران می‌فرستد تا با همکاری سازمان شکاربانی یک جفت گوزن زرد نر و ماده زنده‌گیری و به آلمان منتقل کنند. در این مأموریت سازمان شکاربانی همراهی نزدیکی می‌کند و سریری همراه یوهانس آلمانی، رئیس، مدیر و صاحب باغ وحش تهران، به خوزستان می‌روند. این دو گروه با همکاری صمیمانه موفق می‌شوند و به باغ وحش اپل یک جفت گوزن هدیه می‌دهند. در اسفندماه ۱۳۴۳ سازمان شکاربانی درحال یکه دقیقاً به ارزش جهانی گوزن‌ها و از نظر ملی نیز، به اهمیت حفاظت مطلوب از آن‌ها پی برده‌اند و به نحوۀ دستگیری و زنده‌گیری و تجهیزات لازم این کار مسلح شده‌اند، گروه مسلح و مجهزی با امکانات کافی به خوزستان می‌فرستند. این بار هم سریری سرپرست و مسئول گروه است.

گروه این بار حدود یک ماه در جنگل‌های دز و کرخه اقامت می‌کند. سریری هم به محدودۀ جنگل، به ساکنان اطراف جنگل و همچنین به جمعیت گوزن‌ها دقت کافی می‌کند و پس از زنده‌گیری شش رأس گوزن زرد نر و ماده، با بیشترین دقت و مواظبت، همه را صحیح و سالم به پارک وحش دشت ناز منتقل می‌کند.

با اطمینان از وجود گوزن زرد در جنگل‌های دز و کرخه و با وجود جمعیت کوچک گوزن زرد در باغ وحش اپل در آلمان و پارک وحش دشت ناز در ساری، خیال سازمان شکاربانی از بابت انقراض گوزن زرد ایرانی آسوده می‌شود اما سازمان مصمم می‌شود دو زیستگاه جنگلی دز و کرخه، زادگاه و زیستگاه گوزن زیبا و بی‌نظیر، را حفاظت کند.

با حمایت کامل سازمان شکاربانی و تلاش صمیمانۀ سریری هر سه جمعیت گوزن زرد در آلمان، دشت ناز ساری و جنگل‌های دز و کرخه در سلامت کامل زاد و ولد کاملاً موفق داشته و به میزان چشمگیری افزایش جمعیت پیدا می‌کنند.

در همین سال‌ها سازمان شکاربانی و نظارت بر صید شعبه‌ای از سازمان را در اهواز تأسیس می‌کند و یکی از وظایف مهم این ادارۀ حفاظت کامل و مطلوب از جنگل‌های دز و کرخه و گوزن‌های زرد و بی‌نظیر ایرانی ساکن در این جنگل‌هاست. مرحلۀ اول کشف، شناخت و نجات گوزن زرد ایرانی از انقراض این گونه طی حمایت کامل سازمان شکاربانی و تلاش خستگی‌ناپذیر سریری با موفقیت به پایان رسید.

پس از انقلاب چه شد که به فکر انتخاب زیستگاه جدید برای گوزن زرد افتادید؟

پس از انقلاب خبر مشکوک و نه چندان مطمئنی از باغ وحش اپل رسید که ژن گوزن‌های زرد ایرانی به احتمالی کاملاً خالص نیست و شاید طی ۱۰، ۲۰ سال گذشته با گوزن زرد از نژادهای دیگر اختلاط پیدا کرده باشد. علاوه بر این جمعیت گوزن‌های زرد در پارک وحش دشت ناز افزایش یافته بود و دشت ناز ظرفیت و توان نگهداری گوزن‌ها را نداشت. وسعت دشت ناز ۵۵ هکتاربود که با توری فلزی مرتفع محصور بود. اراضی پیرامون پارک زمین‌های زراعی حاصلخیزی بود که در زیر کشت محصولات گران‌بهایی بود که به صورت مکانیزه کشت و برداشت می‌شد. این اراضی در اختیار بنیادهایی بود که نمی‌شد از آن‌ها حتی یک هکتار زمین گرفت و به وسعت پارک افزود. درحالی‌که حداقل زمین مورد نیاز گوزن‌های زرد ۱۰۰ هکتار بود. گذشته از این دشت ناز ساری زیستگاه طبیعی گوزن زرد هم نبود. پس از پیدایش گوزن زرد در جنگل‌های خوزستان، انتقال چند گوزن به دشت ناز به این دلیل بود که این منطقه با توری فلزی محکم و مرتفع امن‌ترین جا برای حفاظت مطمئن از یک گونۀ در خطر انقراض و بسیار مهم برای زمان کوتاه چندساله به شمار می‌رفت.

از اول همه می‌دانستند که دشت ناز زیستگاه موقت است و باید زیستگاهی مناسب با وسعت چندصد هکتار برای آن‌ها در سرزمینی که زیستگاه طبیعی و اصلی گوزن زرد بوده انتخاب شود. بنابراین جز انتخاب زیستگاه مناسب جدید راهی برای نگهداری حفاظت و تکثیر زیباترین گوزن جهان نبود.

از تمام اساتید دانشگاه‌های تهران، شهید بهشتی و شیراز و همۀ کارشناسان سازمان حفاظت محیط‌زیست که در این زمینه سابقۀ کار دانش علمی و علاقه داشتند بارها دعوت کردیم و همواره پذیرفتند و در جلسات شرکت کردند. به هر حال نتیجه این بود که در سرزمین و استان‌هایی که زمانی گوزن زرد زندگی می‌کرده و اکنون مناسب زندگی اوست محدودۀ مناسبی انتخاب شود. مشخصات محدودۀ مناسب و ویژگی‌های زیستگاه مطلوب گوزن هم در این جلسات مشخص شد.

با بررسی مقدماتی بر اساس معیارهایی که توسط اساتید مشخص شده بود در یک زمان کوتاه ناحیۀ میان‌کتل در وسط پارک ارژن و پریشان با وسعت حدود ۸۰۰ هکتار انتخاب شد. ادارۀ کل محیط‌زیست فارس این محدوده را از سال‌ها پیش به عنوان محدودۀ امن منطقۀ حفاظت‌شدۀ ارژن و پریشان انتخاب و از چرای دام و هر نوع کشاورزی جلوگیری کرده است. در وسط محدودۀ امن منطقه‌ای به وسعت ۲۰۰ هکتار انتخاب و با توری فلزی و پایه‌های محکم فلزی و بتونی محصور شد. در جوار منطقۀ محصور دو ساختمان پاسگاه برای استقرار شکاربان و مأموران محافظ احداث شد. اساتید دانشگاه کارشناسان خبره از منطقه بازدید و تمام اقدامات را تأیید کردند. در پاییز سال ۱۳۷۲ بیست رأس گوزن زرد از دشت ناز به این محدوده منتقل شد.

گوزن‌ها با منطقه سازگاری مطلوب د‌ارند و به سرعت جمعیت آن‌ها افزایش یافته است. صدها هکتار از اراضی جنگلی اطراف زیستگاه گوزن‌ها در سال‌های قبل از انقلاب از مردم محل خریداری شد و آن‌ها منطقه و روستای میانکاله را ترک کردند. با هزینۀ مختصر به راحتی می‌توان به وسعت محدودۀ زیستگاه محصور افزود. برای آیندۀ گوزن‌های زرد در میان‌کتل جای نگرانی نیست. داستان پرماجرا و نگران‌کنندۀ گوزن زرد را من در چند دقیقه برای شما توضیح دادم اما نجات گوزن زرد حاصل کار شبانه‌روزی افرادی مانند سریری است که ده‌ها سال در سراسر کوه‌ها، دشت‌ها، جنگل‌ها و صحراهای ایران خستگی‌ناپذیر با تمام جان و دلشان تلاش و کار کردند و مدام زحمت کشیدند.

حوادث غم‌انگیز و نومیدکننده در سراسر این سال‌ها کم نبود اما تلاش بی‌چشم‌داشت گروهی افراد آگاه را که کمر همت به نجات چند رأس گوزن که همه منقرض شده می‌شماردند نیز نمی‌توان از یاد برد. در سایۀ علاقه، تلاش و همدلی یک سازمان و گروهی کوچک، گوزن زرد از چند رأس تحت مراقبت‌های ویژه به جمعیت‌های قابل توجهی دست یافت. اتفاق نادری که خاطره‌اش تا به امروز باقی مانده است. به‌طوری‌که کانون‌های جدیدی برای انتقال‌های متعدد در نظر قرار گرفته که دامنۀ آن در جزیره‌های اشک، کبودان، ارژن، ایام و… گسترده است. با توجه به اعمال مدیریتی غیرمنسجم و ناپایدار و فقدان یک طرح مدیریت یکپارچۀ سرزمین گوزن‌های منطقۀ سمسکنده از بین رفته‌اند، در منطقۀ کرخه با بیماری دست و پنجه نرم می‌کنند و گوزن‌های زرد جزیره‌های اشک و کبودان در بی‌پناهی گرفتار طعمه‌خواران‌اند. امروز باید چشم امیدمان به چند لکه تحت نظارت و محصور باشد که فعلاً از دگرگونی‌های طبیعی مصون باقی مانده‌اند. حیف از آن همه تلاش و آن‌چه باقی ماند.

 

فصلنامۀ صنوبر، سال سوم، شمارۀ هفتم، ص ۱۶ تا ۲۳

پیام بگذارید