مرزهای واقعی حفاظت از مناطق حفاظتشده
حمید حیدری/ به نظر میرسد مناطق حفاظتشده از مهمترین و مؤثرترین ابزارها در جهان هستند که برای حفاظت از تنوعزیستی تأسیس شدهاند. در واقع با آگاهی بیشتر بشر نسبت به تخریب طبیعت و بحرانهای محیطزیستی، رویکرد حفاظت از حیاتوحش مورد توجّه قرار گرفت و در ادامه مناطق حفاظتشده ایجاد شدند که استراتژی اصلی این مناطق، حفظ ارزشهای طبیعی و کاهش تلفات تنوع زیستی بود. بااینحال از نظر برخی متفکّران، عمدتاً حفاظت محیطزیست با چشمانداز منافع انسانی توجیه شدهاند و این مسئله موجب شده در هر جایی که منافع انسانها در تضاد باشد، توجیهات حفاظت کمرنگتر شود.
انگیزۀ نوشتن این یادداشت در آغاز، حوادث و اخبار پیرامون احداث پتروشیمی در نزدیکی منطقۀ حفاظتشدۀ میانکاله بود. بااینحال، مشکلْ بحث و جدلهای کنونی نیست بلکه رویکردیست که توسعهگران۱ در سالهای پیش رو خواهند داشت. در واقع با کاهش رشد اقتصادی و محدود شدن منابع تأمینکنندۀ بودجۀ کشور، دستاندازی به منابع طبیعی نیز توجیهکنندهتر خواهد بود و جوامع محلّی نیز با انگیزههای اقتصادی، تطمیع و ترغیب خواهند شد که از ارزشهای حفاظت چشمپوشی کنند. در این میان، ما (کارشناسان و حامیان حفاظت) نباید تصوّر کنیم که قوانین نیمبند فعلی پشتوانۀ حفاظت از تنوع زیستی و زیستگاهها خواهد بود. شاید تصوّر شود اولین مسئله میتواند در لابی برای تغییر قوانین شکل بگیرد، ولی گاهی چنین بیپروا هم نیازی به نبرد نیست. قوانین کنونی هم میتواند در خدمت حامیان توسعه باشد. در این یادداشت بهطورخلاصه سعی شده به برخی از مشکلات پیش روی حفاظت از مناطق حفاظتشده اشاره شود:
۱- در سالهای اخیر، با رشد وسعت مناطق حفاظتشده به بیش از ۱۰ درصد از مساحت کشور، عدّهای از کارشناسان این امر را موفقیتی بزرگ تلقّی کردهاند. فارغ از دیدگاههای مخالف در خصوص کیفیت مناطق حفاظتشدۀ انتخابی، باید به این مسئله توجه داشت که مادامی که سیاست مشخص و روشنی برای مناطق آزاد وجود ندارد، توسعۀ کمّی مناطق حفاظتشده، در بهترین حالت، به پدیدۀ جزیرهای شدن خواهد انجامید.
۲- هنریک مجنونیان در کتاب مناطق حفاظتشده (۱۳۹۳) با بررسی رهیافت شبکۀ مناطق حفاظتشده بیان میکند: در بسیاری از کشورها ارزشهای حفاظت از تنوّعزیستی و شبکۀ مناطق حمایتگر آنها با ارزشهای اقتصادیشان در سطح دولت همتراز نیست و این مناطق سرمایههای راکدی تلقّی میشوند که باید منابع زیستی آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد. در واقع منطق اقتصادی صرف مانند شمشیر داموکلس همیشه بر سر مناطق حفاظتشده در پرواز است و این مناطق موجودیت خود را روی لبۀ تیغ به زحمت حفظ میکنند. توسعۀ شبکۀ مناطق حفاظتشده پوششی برای توسعه و تسخیر طبیعت است. به نظر باوینگتون و بانتروپ ویلسون که از منتقدان رهیافت فعلی حفاظت هستند، مدیریت تنوعزیستی زیستکره از طریق شبکۀ مناطق حفاظتشده هرچند راهحلّ کوتاهمدّت معقولیست، امّا در درازمدّت قادر به پیشگیری از زوال تنوّعزیستی نیست.
۳- تجربۀ تلاشهای توسعهگران برای احداث پتروشیمی میانکاله نشان داد که تأکید بر قوانین و مرزهای تصنّعی حفاظت نمیتواند راهگشا باشد. پس باید به مدیریت یکپارچۀ اکوسیستمها توجه بیشتری کرد و همچنین بر شیوههای مدیریت در مناطق آزاد تأکید ورزید. در واقع عقبنشینی سازمان حفاظت محیطزیست به مناطق حفاظتشده (که البته در این مورد باید به دلایل مالی و محدودیت بودجهای در این سازمان نیز توجه کرد) موجب شده است توسعهگران با تأکید بر قوانین حرایم، بر طبل توسعۀ بیمحابا و مطلوب خود بکوبند. پس لازم است استراتژیهای مدیریتی به سویی حرکت کند که تأکید سازمان بر حفاظت از زیستگاهها با بیشترین حدّ یکپارچگی آن باشد. البته که تجربۀ حفاظت از زیستگاههای یوزپلنگ نشان میدهد این مسئله در خصوص برخی گونهها تا حدودی دیر شده است، ولی باید امیدوار بود و به یاد آورد که سازمان حفاظت محیطزیست در بازه زمانی کوتاه دهۀ ۱۳۵۰ چگونه توانست جمعیت حیاتوحش رو به کاهش کشور را احیا کند.
۴- این نکته حائز اهمیت است که با وجود تصویب قوانین متعدّد در حوزههای مختلف محیطزیستی، هنوز حوزههای صلاحیتی سازمان محیطزیست محدود است و همۀ بخشها و نهادهای مرتبط با محیطزیست لزوماً در آن نقش مؤثر ندارند. در واقع باید اذعان کرد که یکی از مشکلات کنونی، ساختار اداری حفاظت محیطزیست در ایران است. زیرا به دلیل ماهیت فراگیر و پیچیدۀ اکوسیستمها و درهمتنیدگی محیطزیست طبیعی و انسانی، حفاظت محیطزیست باید به عنوان امری فرابخشی از سوی نهادها و بخشهای مختلف صورت گیرد. در واقع عمومی بودن وظیفۀ حفاظت از محیطزیست و تفکیک وظیفۀ حفاظت محیطزیست میان نهادهای مختلف یک معضل اساسیست که در حقوق اداری ایران لاینحل باقی مانده است.
جمعبندی
به نظر میرسد برای رهایی از بنبست احتمالی و قطعی پیش رو، سازمان محیطزیست راهی جز تغییر رویکرد خود در مدیریت مناطق حفاظتشده ندارد.۲ تدوین یک استراتژی انتخاب و حفاظت از عرصههای طبیعی یک خلاء بزرگ در مدیریت محیطزیست است. تغییر در نگرش سازمان حفاظت محیطزیست در بخش اداری و اجرایی امری لازم و ضروریست، تا هم در بخش حقوقی و هم در بخش اکولوژیک و با هماهنگی سایر نهادهای مرتبط با این امر (مانند وزارتخانههای کشاورزی و نیرو) کارایی و یکپارچگی حفاظت از عرصههای طبیعی به حداکثر خود برسد. در غیر این صورت و با مدیریت کنونی که حتّی گاهی نهادهای مرتبط به رقیب تبدیل میشوند، زیستگاهها و تنوّعزیستی با سرعت بیشتری رو به اضمحلال خواهد رفت.
پانویسها:
- در این متن، استفاده از واژههایی بهمانند توسعهگران، حامیان توسعه و… به منظور تقبیح امر توسعه و جبههگیری با رویکرد دیدگاه اکولوژی عمیق نیست. توسعه به شکل کنونی هرچه باشد قطعاً توسعه نیست. زیرا نه تنها برای کشور رشد اقتصادی به همراه نداشته بلکه با شلختگی سرزمین را به نابودی کشانده است.
- البته راهکار اساسی در این زمینه تغییر در شیوه برنامهریزی و رویکرد توسعهای سرزمین است که این امر نیاز به عزمی جدی در تغییر رویه برنامهریزی دارد که با توجه به چشمانداز پیش رو خوشبینانه به نظر میرسد.
فصلنامۀ صنوبر، سال ششم، شمارۀ شانزدهم، ص ۱۸۶و۱۸۷.