تغییر اقلیم در سیستان ؛ هامون اگر خشک شود…
مشکات اسدی/ سرزمین سیستان یکی از نمادهای محرومیت حاصل از تغییر اقلیم است. تغییر اقلیم از افول تمدن شهر سوخته تا به امروز، از سرزمینی آباد، جغرافیایی ساخته است که شاخصهای کمبرخورداریاش تیتر اخبار ریز و درشت رسانههاست. این خاطرات را زمانی مرور میکنم که زمین ما و سرزمین من روزهای سختی را از سر میگذراند.
سپیده هنوز نزده است که از هتل حرکت میکنیم. خیابان را نور چراغها روشن نگه داشته است. اینجا فاصلۀ تیرهای چراغبرق حداقل دو تا سه برابر فاصلۀ استاندارد شهرهای بزرگ است. برای همین در بهترین حالت هم آن خیابانهای روشنی که در شهرهای بزرگ وجود دارد در زاهدان یافت نمیشود. از زاهدان به سمت زابل حرکت میکنیم. با اینکه دو سالیست به بهانۀ پروژه توانمندسازی جوامع محلّی به این استان سفر میکنم، تا به امروز به این شهر سر نزدهام. با ماشین همراهان بومی عازم زابل هستم. همیشه به محض اینکه به اینجا میرسم لباس محلّی میپوشم، اما این بار تا همراهان بومی لباسم را میبینند میگویند بهتر است عوضش کنم. چون این لباس بلوچیست و ما داریم به سیستان سفر میکنیم. مرزها همه جا هستند حتی اگر روی نقشه ردی از آنها نباشد.
هرچه در سیستان پیش میرویم به منطقهای غریبتر و البته آشناتر نزدیک میشویم. اجتماعی از یک اقلیت شکلگرفته در دل اقلیتی بزرگتر. در این حرکت از زاهدان به سمت زابل شاخصهای کمبرخورداری نیز عیانتر و فضا از حیث کالبدی امنیتیتر میشود. در میانههای راه، جادهها با بتونهای سیمانی بزرگ باریک میشوند تا رفتوآمد و عبور و مرور بهطرز کنترلشدهای در جریان باشد.
شهر سوخته در سمت چپ جاده سر راهمان است. میتوانم یک بار دیگر خود را به دست سکوت این دشت بسپارم و صدای ویرانههای سخنگو را در این سکوت بشنوم. شهر سوخته نام بقایای دولتشهری باستانیست که در ساحل رودخانۀ هیرمند و دریاچۀ هامون بنا شده و نمادی از شهرنشینی در منطقهای آباد در هزارههای پیشین است. جالب است که تغییر اقلیم و تغییر مسیرِ رود هیرمند را از مهمترین عوامل افول این تمدن میدانند.
ما به بهانۀ بازدید از روستاها و آشنا شدن با صنایع دستی منطقۀ سیستان، عازم این سفر شدهایم. مثل همیشه در بازدیدهای روستایی از صنایع دستی محلی سراغ میگیرم. قایقهای کوچکشان را نشانم میدهند. لنگرگرفته در گوشۀ حیاطهایشان. پهلوگرفته در سایۀ دیوارها به جای ساحلها. برایم معرفیاش میکنند. «توتن» نام دارد. قایقهای کوچکی که صیادان در مناطق اطراف تالاب هامون از آن استفاده میکنند. توتن و توتنرانی را از کتاب «خسرو خوبان» رضا دانشور میشناسم. توتنهای خودشان است. صیادند هرچند سالهاست توتنهایشان را بر هامون نراندهاند. کسی اگر این سرزمین را نشناسد و قرار باشد بنا بر آنچه امروز میبیند این منطقه را قضاوت کند، هرگز باور نخواهد کرد که در منطقهای تا این اندازه خشک و در روزهایی نهچندان دور افرادی خود را صیاد مینامیدند.
لباسهای محلی را که بر تن زنان میبینم متوجه میشوم چرا راهنما مرا از پوشیدن لباس بلوچی در این منطقه بر حذر داشت. خامهدوزی سیستانی با بلوچیدوزی در عین شباهت، تفاوتهای عجیبی دارد. رنگ، نخ و پارچه در منطقۀ سیستان همخوانی عجیبی با رنگهای جاری در طبیعت اطراف دارد. انگار رنگولعاب لباسها از رنگهای طبیعت اطراف به عاریت گرفته شده است. از کوه خواجه میگذریم و به سمت هامون حرکت میکنیم. از اخبار، حال و روز نامساعدش را دنبال میکنم. حال خوبی ندارد مثل باقی تالابها. اما تا وقتی کسی خودش را صیاد مینامد یعنی هنوز امیدی به بازگشتن آب هست. به هامون میرسیم. مرزنشین سالهای سال در میانه جغرافیای بزرگ فرهنگ و زبان فارسی. اما اینجا هم آفتاب به جای آب در پهنۀ تالاب بزرگ هامون گسترده شده است. به زیباترین تصویری که از هامون پرآب در ذهن دارم فکر میکنم و تنها همان هامونی که رضا دانشور برایمان ترسیم کرده به یادم میآید. اما برخلاف مضمون کتاب، برای نجات هامون زیبا نه منجی خواهد آمد نه پرده آخر زمین را کسی جز زمینیان خواهد نوشت.
سرزمین سیستان یکی از نمادهای محرومیت حاصل از تغییر اقلیم است. تغییر اقلیم از افول تمدن شهر سوخته تا به امروز، از سرزمینی آباد، جغرافیایی ساخته است که شاخصهای کمبرخورداریاش تیتر اخبار ریز و درشت رسانههاست. این خاطرات را زمانی مرور میکنم که زمین ما و سرزمین من روزهای سختی را از سر میگذراند. هامون اگر خشک شود، در دو سوی مزر این تالاب زیبا محرومیت و خشونت افسارگسیختهتر خواهد شد. کسی اصلاً به نسبت میان محیطزیست و آزادی بیان و قاچاق سوخت فکر هم نمیکند. بحرانها که اوج میگیرد بیش از همیشه اخبار زمین در میان اخبار رسانهها گم میشود. فرصتی فراهم میآید برای آنان که در میانۀ شلوغیهای سیاسی و در سکوت تیترهای بزرگ خبری، آب را از دریا به عمق کویر برسانند و راه رودخانه دیگری را با سد ببندند. فارغ از آنکه تصمیم آنها چه تأثیری بر زندگی مردم میگذارد.
تغییر اقلیم زمین واقعیتیست که در پی بروز خشکسالی از یک طرف و آغاز توسعۀ آمرانه از بالا از سوی دیگر حاصل میشود؛ این واقعیت که برخی ظهور حرکتهای رادیکال اجتماعی و نبردهای قومی مذهبی را ناشی از مهاجرتی میدانند که تحت تأثیر این شرایط به وجود میآید. با تداوم خشکسالی، پایان ترسالی اقلیمی، حکمرانی بد در توزیع و بهرهبرداری از منابع و نیز گسترش تجارت و توسعۀ صنایع و خدمات آببر، مهاجرت به مناطق آبخیز و ترسال بیشتر میشود و مناطق خالی از سکنه و لمیزرعی پدیدار خواهد شد که میتواند میزبان مناسبی برای فعالیت گروههای رادیکال باشد. در این شرایط شاخصهای توسعهیافتگی نمیتواند تنها به چارچوبهای مرزهای یک کشور محدود باشد.
بازیگران مختلف باید بپذیرند که شرط بقا در زمین نیازمند تعهد به استانداردهایی فارغ از مرزهای سیاسیست. روندهای بینالمللی حاکی از آن است که اگرچه تغییرات محیطزیستی در آیندۀ نزدیک بر زندگی افراد در مناطق جغرافیایی محدود و نزدیک تأثیرگذار خواهد بود اما در طولانیمدّت منجر به تأثیرات گستردهتری فارغ از تقسیمبندی رسمی جغرافیایی خواهد شد. این موضوع حاکی از آن است که راهی جز تعامل، مذاکره و همکاری میان بازیگران برای دستیابی به توسعهای پایدار باقی نخواهد بود. با این حال طبیعت راه خود را خواهد یافت. گاه با ما مدارا میکند و گاه خواهد خروشید.
فصلنامه صنوبر، سال ششم، شمارۀ ۱۸ و ۱۹، ص ۲۲۶ تا ۲۲۸.