طبیعت فرصتی برای پرورش تفکر خلاق کودکان
فریبا کیهانی و پویا نیکجو/ تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که کودکان چه تصویری از دنیای پیرامون، انسان، زندگی و آینده در ذهن دارند؟ آنها در طول روز به چه چیزهایی نگاه میکنند؟ چه صداها و آواهایی را میشنوند؟ چه فضاها و موقعیتهایی را تجربه میکنند؟ چگونه دنیای اطرافشان را معنی میکنند؟ در دوران خردسالی بیشترین یادگیری کودکان از طریق حواس رقم میخورد. کودکان از طریق حواس خود با نشانهها ارتباط میگیرند و دنیا را برای خود معنا میسازند. این نشانهها میتواند هر چیز ساده یا پیچیدهای باشد و بر مبنای حس و ذات خود سطحی از برانگیختگی را در کودک ایجاد کند؛ برای مثال خاک و سنگها، آب جاری یا باران، یک گیاه گلدار یا بیگل، یک جنبنده یا هر چیز دیگری در طبیعت که چندان فرقی نمیکند کودک شما چندساله باشد ولی در همین سنین خردسالی میتواند برای کشف و تجربۀ آن چیز، جذبش شود.
آنها از طریق چشم، گوش و حواس خود دنیا را کشف میکنند. تجارب حسی در این دوره بسیار اهمیت دارد. در این دوره میتوان حسی از شگفتی را پرورش داد. برانگیختن علاقه و انگیزه برای رفتن به طبیعت نزد کودکان جالب است. دیدن و درک محیط اطراف به کودکان کمک میکند تا با تنوع و تفاوتها آشنا شوند. بدین ترتیب تجارب خود را تقویت میکنند. شخصیت کودک سالم به سوی شکوفایی، یادگیری، سازندگی و آفرینندگی است. آفرینندگی را میتوان به شیوههای مختلف تعریف کرد. آفرینندگی گرایشی است که انسان دارد تا استعدادهای بالقوۀ خود را به منصۀ ظهور برساند.
یکی از شرایط آفرینندگی باز بودن نسبت به تجربه است. تحقیقات نشان میدهد تجارب اولیۀ کودک اگر تقویت شود، تا بزرگسالی حفظ میشود. بنابراین تجارب کودک تأثیر عمیقی بر رشد همهجانبۀ او دارد. کودکانی که از خردسالی در معرض تجربه با طبیعت باشند، هر محرکی آزادانه از طریق دستگاه عصبی تقویت و به مغز فرستاده م یشود. محرک از محیط و تحت تأثیر شکل، رنگ یا صدا بر اعصاب حسی اثر م یگذارد.
کودکان خردسال در طبیعت شور و شوق دارند و شگفتزده میشوند. آنها دنیای طبیعی را متفاوت با بزرگسالان میشناسند و تجربه میکنند. کودک دنیا را به عنوان موضوعی نو، لذتبخش و پر از شگفتی و هیجان میشناسد. مزلو معتقد است همۀ کودکان توانایی خلاق بودن را دارند. اما این توانایی از طریق تجربۀ مستقیم و در طول زمان میتواند گسترش یابد. بچهها از طریق فعالیت در محیط طبیعی با خودشان و دنیای پیرامونشان آشنا میشوند.
ما میتوانیم در محیطی امن و آزاد احتمال آفرینندگی سازنده را برای کودکان به حداکثر برسانیم. ما برای سازگار کردن خود با جهان و دنیای اطرافمان به رفتار آفریننده نیازمندیم. فکر میکنید چه میشود اگر کلاس درس در یک پارک، یک خیابان، زیر یک درخت یا کنار بوتههای توتفرنگی و تمشک برگزار شود؟
کودک وقتی مفهومی را یاد میگیرد که بتواند عمیقاً در زندگی آن را تجربه کند. طبیعت مملو از موضوعهای مختلفی است که کودک را شگفتزده میکند. کودک به دنبال گنج و ناشناختههاست. وقتی سنگی را بلند میکند در زیر آن با زندگی موجوداتی آشنا میشود. صداها و آواهای مختلف در طبیعت به سازی گوشنواز میماند. تنوع شکل، رنگ و اندازهها نیز چشمگیر است. بوی گیاهان، نم باران و عطر گلها همه فرصتی برای یادگیری مفاهیم مختلف است. یادگیری یک فرمول یا یک جملۀ محدودکننده نیست. ما میتوانیم توانایی واقعی کودک را گسترش دهیم.
برنامۀ آموزش در طبیعت راهحلی برای این منظور است. آموزش کودکان خردسال بر اساس موضوعهای طبیعت و کشف شگفتیهای طبیعی میتواند به پرورش تفکر خلاق کمک کند. طبیعت فضای ایدهآل برای رشد همهجانبه و یادگیری ارزشها و مفاهیم مختلف است. طبیعت به کودک فرصت میدهد حل مسأله و کنجکاوی کند و فضاهای مختلفی برای کشف در اختیار او میگذارد. تقویت تفکر خلاق باید از کودکی کار شده و یاد گرفته شود. تجربۀ مستقیم در طبیعت برای انگیزش قوای تخیل در مغز و در پی آن رشد خلاقیت در خردسالی اهمیتی فراوان دارد. تفکر خلاق مهارتی اساسی برای تولید ایده است و نقشی اساسی در علوم، نوآوری در ادبیات، هنر و سایر زمینهها دارد. کمک میکند تا کودک الگوها را بشناسد و اطلاعات را به شیوههای نو بسازد یا طبقهبندی کند، تصمیمگیری کند و ایدههای تازه مطرح کند.
امروزه نیاز به تقویت خلاقیت ضروری به نظر میرسد. سیارۀ ما به انسانهایی نیاز دارد که برای چالشهای امروزی راهحل بیابند. با موقعیتهای مختلف خود را مطابقت دهند و با دیگران ارتباط برقرار کنند. دنیای آینده به انسانهایی نیاز دارد که به دنبال ماجراجویی و راههای بهتری برای زندگی هستند. انسانهایی که فرصت دارند خلاقیت خود را تقویت کنند و آن را ابراز کنند و در موقعیتهای مختلف آن را به کار ببرند. خلاقیت نقش مهمی در آموزش برای کودکان دارد. خلاقیت میتواند انگیزهای برای یادگیری و توسعۀ مهارتها باشد و توانایی انسان را تقویت کند. فکر کردن، سؤال کردن، نقد کردن، انتخاب کردن و تخیل کردن در زندگی و ساخت معانی تازه خلاقیت است.
طبیعت فرصتهایی را برای پرورش خلاقیت و تفکر خلاق و رشد همهجانبۀ کودک فراهم میکند: آموزش در طبیعت و فضای باز فرصتی برای یافتن شیوههای مختلف یادگیری مفاهیم و مباحث متنوع است. تسهیلگر و کودک در کنار هم موقعیت بهتری برای یادگیری به دست میآورند.
طبیعت فرصتی برای شناخت بیشتر تفاوتهای کودکان است. بچهها به شیوههای مختلف یاد میگیرند. بعضیها از طریق لمس مواد و عدهای از طریق گوش کردن و دیدن محیط و گروهی دیگر از طریقی دیگر یاد میگیرند.
در طبیعت کودک بر جستوجوگری و کشف تمرکز دارد. آموزش بر اساس جستوجوگری کودک را با پرسشهای مختلف دربارۀ مواد، پدیدهها و موجودات روبهرو میکند. کودک نسبت به محیطش کنجکاو میشود. فکر میکند و پرسش میکند؟ طبیعت هر روز در هر مکان و در هر زمان در حال تغییر است. کودک نیز با تغییرات پرسشهای جدیدی مطرح میکند. طبیعت برای کودک شگفتانگیز و جادویی است.
گردش، مشاهده و تقویت حواس از اهداف مهمی است که طبیعت زمینۀ تجارب عملی مناسبی برای کودکان فراهم میکند. بازی و فعالیت در طبیعت به تقویت خلاقیت و تخیل کودکان کمک میکند.
-
تسهیلگر
فردی امن برای کودک که در فرآیند حضور و فعالیتهای کودک، به صورت سایهوار کنار او قرار میگیرد و با توجه به نوع تجربۀ کودک با کمترین مداخله، نقش حامی یا سادهکنندۀ تجربهها را دارد. در برنامههای مختلف بنا بر ملاحظاتی برای تجربۀ طبیعت، مربیان یا والدین میتوانند نقش تسهیلگری را برای کودکان ایفا کنند.
-
مشاهده
منظور از مشاهده صرفاً مشاهدۀ دیداری نیست و هرگونه درک و روشی برای دریافت اطلاعات از سوی کودک مشاهده تلقی میشود. تجربۀ شنیداری، لمس اشیاء یا عناصر اطراف و درک مزهها و بوها همه میتوانند بخشی از مشاهدۀ فرد مشاهدهگر را در بر بگیرند. تخیل کودکان فرصتی برای خلاقیت پرورش تخیل در رشد کودک مهم است. تخیل توانایی فکر کردن به چیزهای تازه است. چیزی که بین واقعیت و خیال ظهور میکند؛ به نوعی یک فکر و یک ایدۀ تازه دربارۀ تجرب هی قبلی و چیزی که ممکن است هنوز تجربه نشده باشد.
مریم در نقاشی خود چمن را به رنگ آبی میکشد، او میگوید: «وقتی به چمنها آب بدهیم، آبی میشود. » هر کودکی با تخیل به دنیا میآید و از فکرها و رفتارهای خلاقانۀ خود شاد است و لذت میبرد. کودکان در زندگی روزمرۀ خود تجارب فراوانی دارند که ممکن است آنها را با ما در میان نگذارند و البته ضرورتی هم ندارد که این کار را بکنند! و جالب اینکه هر یک از این تجربهها نقش مهمی در بینش آنها و شناختشان از دنیای پیرامون دارد که خوب است این تجربهها و دیدگاهها به عنوان بخشی از فرآیند رشد و حقوق کودکان به رسمیت شناخته شوند.
شازده کوچولوی سنت اگزوپری نقاشی خود را به آدم بزرگها نشان میدهد و از آنها میپرسد: «از نقاشی من میترسید؟» آدم بزرگها به او پاسخ میدهند: «کلاه که ترس ندارد.» و شازده کوچولو فکر میکند: «چرا آدم بزرگها نمیتوانند ببینند که یک مار بوآ یک فیل را بلعیده و این میتواند ترسناک باشد.» اینشتین میگوید: «در زندگی انسان تخیل بسیار مهم است.» انسانی که تخیل نداشته باشد، ایده و فکر تازهای هم ندارد. آرزو و ایدهآلی هم ندارد. تخیل پنجرهای به ممکنهاست. جایی است که خلاقیت، نوآوری و تفکر با هم در ارتباط قرار میگیرند. تخیل رشد شناختی و عاطفی و اجتماعی کودک را تقویت میکند.
با تخیل کودکان چه کنیم؟
ما اغلب اوقات کودکان را به خاطر افکار و ایدههای تخیلی یا کار خلاقشان شرمنده میکنیم، در واقع با قضاوت نادرست یا بیتوجهی او را دچار احساس شرم میکنیم و این موضوع خیلی ساده و به مرور باعث میشود کودک از انجام کار تازه منصرف شود. شاید خود ما هم این تجربۀ تلخ را از کودکی به خاطر داشته باشیم که روزی حرفهایمان یا نقاشیمان یا نوشتههایمان، حتی فرم حرکتی ساده در راه رفتنمان، با بیاعتنایی یا قضاوت بزرگترها مواجه شد. شاید همین تجربهها اولین احساس شرمندگی و سرخوردگی را در ما رقم زد و به مرور مانعی بزرگ برای خلاقیت ما شد. بنابراین باید بکوشیم تا با مراقبت از کودکان و ایدههایشان، آنها را از شرم در امان نگاه داریم.
انگیزۀ پیشرفت در تفکر یا انجام کنشهای خلاقانه به ویژه در دوران کودکی ارتباط معناداری با حمایت محیط و اطرافیان دارد. اینکه کودک با تمام ویژگیهایش دیده و شنیده شود و برای آفرینندگی و ایدههای تازهاش مورد تأیید قرار بگیرد میتواند نقش مؤثری در پرورش خلاقیت او ایفاء کند. محیط طبیعت یا به اصطلاح «مادر زمین» بزرگترین حامی و پذیرای کنشهای کودک است، او نه تنها کودک را از حرکت و انجام هر کاری باز نمیدارد یا سرزنش نمیکند، بلکه در بسیاری از موارد دعوتکننده است.
پس گمان میرود رابطۀ بکر و بیواسطۀ کودک با طبیعت تا حدود زیادی برای درک کودک از فرصتها و تهدیدها، خلق ایدههای نو، ساخت ابزار ابتکاری و شاید از همه مهمتر خیالپردازی، موقعیتساز و تعیینکننده است. پس با این حساب گاهی بهتر است به معنای واقعی کلمه دست از سر کودکان برداریم و اجازه بدهیم در تنهایی خود به واکاوی محیط پیرامون خود دست بزنند و فرصتی یابند تا در تنهایی جسم و خیال خود تجربههای تازهای به دست آورند. این آزادی عمل در طبیعت، کودک را خوشحال و سرزنده میکند و شما تأثیر آن را در آرامش و روحیه و نگاه خلاق او مشاهده میکنید.
شما به ندرت از کودکانی که به صورت مستمر در طبیعت و محیطهای باز بودهاند میشنوید که بگویند حوصلهام سر رفته است! یا نمیدانم چهکار کنم! او اغلب و همواره برای سرگرم کردن خود و اطرافیان ایده دارد و مهمتر آنکه برای حلِ مسائل پیشِرو دستش باز است و دست به اقدام میزند. او اغلب در طبیعت، طعم فراوانی و محدودیت را چشیده است و اینها او را برای مواجهۀ خلاقانه با مسائل زندگی آماده کرده است. برای رشد تخیل به پیشنهادهای زیر توجه کنیم:
در طبیعت گردش کنید- طبیعت دائم در حال تغییر است. محیط طبیعی برای کودکی که به دنبال شگفتی است فرصتهای زیادی برای کنجکاوی، کشف، پرورش حواس و حل مسأله به دست میدهد. دنیای طبیعی کودک را به فکر وا میدارد. پرسش میکند. فرضیه میسازد و تفکر خلاق خود را رشد میدهد. کودک روی ماسه و گل نقاشی میکند. با شاخه و برگ طرحی در میاندازد. سنگها را روی هم میچیند و روی زمین و چمن دراز میکشد و به حرکت و شکل ابرها نگاه میکند و تخیل میکند.
خلق داستان- کودک فکر میکند و داستان میسازد. سنگ و برگ و شاخهها و درختان فضای داستانی او میشوند. کرم و حلزون و کفشدوزک روی برگ قهرمانهای او میشوند. با سنگ خانهای برای شخصیتهای خود میسازد. داستان را با تجربه و فکر خود پیش میبرد. در طبیعت هر اتفاقی ممکن است بیفتد. باد میوزد. باران میبارد. رنگینکمان در آسمان پدیدار میشود. داستان کودک ادامه پیدا میکند.
فعالیت شفاهی- کودکان دوست دارند دربارۀ تجربیاتشان حرف بزنند. داستان تعریف کنند. تخیل خود را بیان کنند. طبیعت فرصتی است تا کودکان دایرۀ واژگان خود را وسعت دهند. تنوعی از رنگ را ببینند و دربارۀ رنگها، شکلها و احساساتش صحبت کنند. با برگها، درختها و گیاهان حرف بزنند و تخیل خود را رشد دهند. از زبان حیوانات، درختان و پدیدههای طبیعی سخن بگویند.
فعالیتهای خلاق در طبیعت- بسیاری از هنرمندان روی طبیعت کار کردهاند. هنرمندان زمین اعتقاد دارند که طبیعت فرصتی برای نگاه کردن، لمس کردن، بو کردن، گوش کردن و احساس کردن است. این هنرمندان در فصلهای گوناگون، در مکانهای مختلف، به خلق هنر با استفاده از مواد طبیعی میپردازند. آنها معتقدند طبیعت جایی برای دیدن است. کودکان در طول گردش در طبیعت و یافتن شگفتیهای آن میتوانند ایدههای خود را خلق کنند. شکل یک سنگ، طرز قرارگیری یک درخت، رنگ بر گها و تغییرات در فصلهای مختلف همه فرصتی برای دیدن تفاوتهاست.
پرسشگری- طبیعت فرصتهای بیشماری برای پرسش رقم میزند. چرا برگها سبز هستند؟ قورباغهها با هم چه میگویند؟ آیا مورچهها با هم حرف میزنند؟ در زیر خاک چه میگذرد؟ تفاوت یک کبوتر با یک گنجشک چیست؟ کودک خلاق میخواهد همه چیز را بداند. او میخواهد از همۀ موضوعها سر دربیاورد. او میپرسد و ایده خلق میکند. او ایدهها را ترکیب میکند. او دائم خود را در معرض فرصتهای جدید و در معرض تغییر قرار میدهد.
حرف آخر
اگر میخواهیم بچهها شکوفا شوند و توانایی خود را بشناسند، به آنها فرصت دهیم تا آزادانه در طبیعت گردش کنند. همراه با بچههای دیگر بدوند، بپرند، بالا بروند، بنشینند، لمس کنند و با حیوانات وقت بگذرانند، به زمین و طبیعت عشق بورزند. آنها به مرور علاقهمند میشوند و به دنبال جوابِ پرسشهای خویش برمیآیند تا شناخت دقیقتری پیدا کنند. آنها کمکم یاد میگیرند از چیزی که دوست دارند مراقبت کنند. ارتباط با دنیای طبیعی برای رشد همهجانبۀ کودک مسألهای اساسی است. طبیعت کلیدی برای سلامتی و رشد ذهنی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی کودک است. ارتباط بین طبیعت و کودک به توسعۀ پایدار و مراقبت از محیطزیست و آشنایی با مفاهیم صلح نیز کمک میکند.
پرورش خلاقیت یکی از زمینههای مهمی است که خانواده و محیطهای آموزشی میتوانند به آن توجه کنند. دولت، مؤسسات، مدارس، مراکز آموزشی و خانوادهها مسئولاند تا بر فضاهای باز و طبیعت به مثابۀ بستری غنی برای یادگیری تأکید کنند. ارتباط کودک با طبیعت به یک برنامۀ طولانیمدت در حیطۀ سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی نیاز دارد. کودک و طبیعت هر دو نماد و تجلی خلاقیت هستند و هر دو در مسیر بقاء و تکامل خود میکوشند تا بهترین انتخابها را داشته باشند، حال این طبیعت است که برای رشد و هنر خلاق بودن کودک مایه میگذارد یا کودک خلاق و آزاد برای حفظ و بقای طبیعت؟
فصلنامۀ صنوبر، سال سوم، شمارۀ نهم، ص ۷۱ تا ۷۵.