مرگِ جوجه اردک‌ها را جدّی بگیریم… (یا آثار تجربۀ خشونت در کودکی)

بررسی تاثیر دریافت‌های دوران کودکی در بروز رفتارهای خشونت‌آمیز نسبت به حیوانات

زهرا انوشه/ملیزا ترولینگر، محقّقی امریکایی است که در سال ۲۰۰۱، طی پژوهشی رابطه‌ی بین سوء‌استفاده و آزار و اذیت حیوانات با خشونت‌ های خانگی را مورد بررسی قرار داده است. وی در نتایج تحقیق خود، صراحتاً مواردی از قاتلان معروف امریکایی نظیر جفری داهمر، آلبرت دی سالوو، تد باوندی و دیوید برکوییتز را نام می‌برَد که اسناد روشنی مبنی بر این‌که آن‌ها در دوران کودکی و نوجوانی حیوان‌آزار بوده‌اند وجود دارد.

شناخت کافی از هر پدیده، نخستین رکنِ رسیدن به ملزومات و سپس تبعات آن پدیده است. بنا به  دریافت نگارنده از مراتب آگاهی، غالباً ارائه‌ی تعریفی عینی از پدیده‌ها امری دشوار و پیچیده است. هرچند، کودکی را به عنوان یک بازه‌ی زمانی از عمر انسان می‌شناسیم که ممکن است حدودش مورد اختلاف نظرهای اندکی باشد، ولی با توجّه به تعدّد نظریه‌های رشد در روانشناسی[۱] و تعریف‌های گوناگونی که در خصوص ویژگی‌های دوره‌ی کودکی ارائه شده، به خود اجازه می‌دهم که در یک جمع‌بندی ساده‌شده و تمثیلی، خاصیت کودکی را به یک سلول خورشیدی در سیستم‌های فتوولتائیک تشبیه کنم؛ صفحه‌ای که ذاتاً و فارغ از سیستمی که به آن منسوب است، تا حدّی شفاف، آینه‌وار و در لحظه دریافت‌کننده و بازتاب‌دهنده است، با این امکان که در صورت قرار داشتن در یک سیستم تولید برق خورشیدی، می‌تواند دریافت‌های نوری را ضبط و در درازمدّت و به شکل تدریجی، در قالب انرژی برای انواع مصرف به بیرون بفرستد.

البته والدینِ نسل‌های نو[۲] کمابیش با اهمیت نقش کیفیتِ دوران کودکی در شکل‌گیری آینده‌ی فرزندان آشنا بوده و هریک بسته به ارزش‌های اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه‌ و طبقه‌ی اجتماعی خود، غالباً سعی در جهت‌دهی رشد شخصیت فرزندان در مسیرهای به زعمِ خود ارزشمند، از همان دوران کودکی داشته و دارند. امّا مشکلات عمده‌ در جامعه‌ی جهانی امروز، همچنان قادر است این مسیرهای نوین تربیتی را به چالش بکشاند و آن را از حیث «چگونگی درک ارزش‌ها»، «درست یا غلط بودنِ به اجرا درآوردن ارزش‌ها» و البته «موانع تأثیرگذار در شکل‌گیری صحیح و کاربرد اثربخش ارزش‌های تربیتی» در سبک زندگی، زیر سؤال ببرد.

یکی از عمده مشکلات امروزِ جامعه‌ی جهانی، افزایش چشمگیر خشونت و حتّی به تعبیر نگارنده، نوعی دست و دلبازی و بی‌بندوباری در نمایش رفتارهای خشونت‌آمیز است؛ گرِهی غامض در مسیر تحقّق نخستین اصل از بند شانزدهم اهداف توسعه‌ی پایدار جهانی[۳]، مبنی بر «کاهش قابل توجّه تمامی اشکال خشونت و مرگ و میرِ مربوط به آن در همه‌جا» در راستای تحقّق «صلح و عدالت» جهانی که در حال پیمایش سیری صعودی، درست در جهت عکس هدف یادشده است.

به‌طور قطع، خواننده‌ی این جستار همین حالا تصاویر و شواهد جان‌پریشی از نمونه‌ی این رفتارها را به خاطر آورده است؛ تصاویر و اخباری که درمورد جنایت‌های جنگی و افراط سربازان مهاجم در اِعمال خشونت نسبت به زندانیان، اسرای نظامی و مردم غیرنظامی، انواع ضرب و جرح، آزار و سوءاستفاده‌های جسمی و رفتارهای سادیستیک نسبت به زنان، کودکان و حتّی حیوانات، تخریبِ بی‌دلیل اموال عمومی و منابع طبیعی و میراث فرهنگی در سراسر جهان، به چشم دیده یا از منابع خبری خوانده یا شنیده‌ایم. رواج روزافزون این گونه رفتارها به ویژه نسبت به کودکان و حیوانات، که در مقایسه با انسان بالغ، جایگاهی وابسته، آسیب‌پذیر و غالباً غیرتقابلی و تابع دارند، به مراتب تأسف‌بارتر و دردناک‌تر است و هر بار مواجهه با چنین اخبار و تصاویری، ما را با این پرسش اصلی مواجه می‌کند که چرا و چه مسیرهایی می‌تواند انسانی را به این سوء توانایی برساند که مرتکب چنین جنایاتی شود؟ در ادامه‌ی این مطلب، ضمن مروری بر نمونه‌های بررسی شده در چند پژوهش‌، سعی بر آن است که پاسخ این سؤال را با تمرکز بر علل و تبعات سوءرفتار انسان با حیوانات، بررسی کنیم.

 

قاتلانِ حیوان‌آزار یا  حیوان‌آزارهای قاتل؟

ملیزا ترولینگر، محقّقی امریکایی است که در سال ۲۰۰۱، طی پژوهشی رابطه‌ی بین سوء‌استفاده و آزار و اذیت حیوانات با خشونت‌ های خانگی را مورد بررسی قرار داده است[۴]. وی در نتایج تحقیق خود، صراحتاً مواردی از قاتلان معروف امریکایی نظیر جفری داهمر، آلبرت دی سالوو، تد باوندی و دیوید برکوییتز را نام می‌برَد که اسناد روشنی مبنی بر این‌که آن‌ها در دوران کودکی و نوجوانی حیوان‌آزار بوده‌اند وجود دارد؛ همگی افراد نام‌برده، به آزار و اذیت، مثله کردن، کتک زدن و شکنجه و کشتن حیوانات در گذشته‌ی خود اذعان داشته‌اند. آثار سوء رفتار و آسیب‌دیدگی جهانِ کودکی، گاهی خیلی زودتر از حدّ تصوّر و حتّی در نوجوانی، به شکل تبعاتی منفی عمیق و جبران‌ناپذیر بروز می‌کند. آنچنان که شنیدن خبر تیراندازی، رفتارهای سادیستیک و حتّی قتل از یک نوجوان نیز دیگر دور از ذهن نیست. برای مثال، خانم ترولینگر به قاتل نوجوان ۱۶ ساله‌ای اشاره می‌کند که در خاطرات خود از ضرب و شتم، کشتن و سوزاندن سگ اسپارک خود نوشته و از آن عمل به عنوان «زیبایی حقیقی» یاد کرده است! در این مقاله، شواهد تکان‌دهنده‌ای مبنی بر این‌که سوءاستفاده‌کنندگان خانگی، اغلب با گروگان‌گیری عاطفی و آزار و اذیت‌ حیوانات یا کودکان، قربانیان خود را مطیع و ساکت نگه‌ می‌دارند ارائه شده است.

در تحقیق جالب دیگری با موضوع بررسی ریشه‌های اِعمال خشونت‌های شخصی از سوی سربازان در جنگ‌ها، که سارا مک‌مین، از افسران نیروی هوایی ارتش بریتانیا در سال ۲۰۰۵، برخی از نتایج آن را در قالب یک مقاله‌ی علمی ارائه نمود[۵]، وی می‌کوشد تا به این پرسش که «چرا علیرغم آموزش‌دیدگی و اطلاع از محدویت‌های قانونی جنگ، باز هم شاهد گزارش‌های متعدّدی از سوءرفتارهای شخصی سربازان با زندانیان و اسرا نظیر آنچه که از زندان ابوغریو عراق رخ داد، بودیم؟» پاسخ دهد. محقّق در این مقاله، ریشه‌های روانشناسانه‌ی رفتار خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه به تفصیل مورد بررسی قرار داده، و صراحتاً به اسنادی اشاره نموده که قانون‌شکن‌ها و سوءاستفاده‌گران جنگی، در موارد متعدّد و قابل توجّهی دارای سوابق آزارهای خانوادگی بوده‌اند؛ اغلب آن‌ها یا در کودکی، مورد اذیت و سوء  استفاده و آزارهای روانی، جسمی و عاطفی از اعضای خانواده یا حیوانات خانگی بوده، یا شاهد و هم‌دست این قبیل سوءرفتارها بوده‌اند. در این مقاله آمده است: «این یادگیری از کودکی آغاز می‌شود، و در طول زندگی ادامه می‌یابد. تأیید اجتماعی یا دستیابی به نتیجه‌ی مطلوب در پی اِعمال خشونت، تمایلات پرخاشگرانه و خشونت‌آمیز را تقویت می‌کند، ولی اگر پرخاشگری و خشونت، به اهداف مورد نظر نرسد یا به تنبیه و مجازات مناسب منجر شود، انگیزه‌ی آن در موارد بعدی کاهش می‌یابد».

همچنین، به گفته‌ی یکی از اساتید و عضو هیئت علمی دانشکده‌ی روانشناسی دانشگاه تهران: «مشکلات روانشناختی به این صورت است که معمولاً افراد حیوان‌آزار، خودشان هم تجربه مورد آزار و اذیت واقع شدن را دارند. غالباً سبک‌های فرزندپروری که درمورد این افراد به کار رفته، سبک‌هایی عمدتاً مستبدانه بوده و این افراد تحت تنبیه بدنی قرار گرفته‌اند و یا این که شیوه‌های سهل‌گیرانه افراطی درمورد آن‌ها انجام گرفته است؛ یعنی این که هیچ برنامه‌ی تربیتی و رفتاری مشخصی روی اعمال این افراد حاکم نبوده، و آنان به شدّت درگیر خلاءهای عاطفی، اجتماعی و فیزیولوژیکی هستند؛ لازم به ذکر است که این افراد معمولاً هر سه‌ی این خلاءها را دارند.»[۶]

تحقیقاتی از این دست بسیار است که امکان پرداختن به همه‌ی آن‌ها یا تعدادی بیشتر در این مطلب نیست ولی جمع‌بندی نتایج تمام این تحقیق‌ها، مؤیّد این نکته‌ی مهم و جالب توجّه است که انسان‌آزاری و حیوان‌آزاری، ریشه‌هایی یکسان دارند و برای فردی که کودکیِ آسیب‌دیده، تربیتی نادرست (مستقیم یا غیرمستقیم) و مشکلات روانیِ ریشه‎دار در دوران کودکی دارد، بین انسان و حیوان فرقی نیست. آگاه باشیم که کودک را در چه محیطی پرورش می‌دهیم و چه تمایلاتی را خواسته یا ناخواسته در نهاد کودک بیدار می‌کنیم.

 

آنچه باید از حافظه‌ی خود پاک کنیم

فیلسوف آلمانی، آلبرت شوایتزر (۱۸۷۵-۱۹۶۵) می‌گوید: «هرکس که خود را به بی ارزش شمردن زندگی هر موجود زنده عادت داده باشد، در معرض خطر رسیدن به ایده‌ی بی‌ارزش بودن زندگی انسان‌ها نیز قرار می‌گیرد». این جمله می‌تواند نقطه‌ی عطف و محور اصلی جستار حاضر باشد، اگر که دوران کودکی را مبنا و موطن اصلیِ ریشه‌های عادت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی بدانیم؛ کیفیت تفکّری که چه از طریق آموزه‌های مستقیم والدین و نهادهای آموزشی و چه به شکل غیرمستقیم و از دریچه‌ی بازتاب‌های محیطی به ذهن کودک تزریق شده و ناخودآگاهِ رفتاری او را شکل می‌دهد، بسیار تعیین‌کننده است. انگاره‌های نادرست از آموزه‌های فلسفی و ایدئولوژیک نسبت به جایگاه انسان در جهان هستی و این تصوّر که عالم، سیطره‌ی انسان بوده و تمام اجزای هستی از نظر «اهمیت وجودی» در مراتب بعدی انسان قرار دارند، از مهمترین ریشه‌های شکل‌دهنده‌ی الگوهای رفتاری برتری‌جویانه‌ی بشر نسبت به اجزای طبیعت و از جمله مجوّزهایی‌ست که همواره انسان برای تجاوز به حقوق سایر موجودات به خود داده است. مثال بارز این الگوی فکری، جمله‌ی رایجی‌ست که در همزمانیِ بروز یک مشکل خاص (نظیر تنگناهای اقتصادی) برای جوامع انسانی با مثلاً مرگ و میر یا کشتار وسیع جمعیتی از یک گونه‌ی جانوری، یا آتش‌سوزی یک جنگل می‌شنویم: «تا وقتی که انسان‌ در تنگنا و مضیقه است، دلسوزی به حال سایر موجودات معنی ندارد». در حالی‌که فارغ از برتری‌های روانشناختی (مجهز بودن به منطق و قوّه‌ی اندیشه، استدلال و آگاهی)، انسان در مقام بقای زیست‌شناسانه و از نظر سهم اکولوژیک، همان‌قدر حقّ زیستن و تلاش برای زنده ماندن دارد که یک درخت، یا یک پرنده. پنداری که لازم است برخی پیش‌فرض‌ها از ناخودآگاه نسل‌های حاضر فراخوانی و اصلاح شود و در تربیت نسل‌های نو مورد توجّه قرار بگیرد؛ این که برتری‌های تکاملی انسان نسبت به سایر موجودات، حتّی از منظر فلسفه و ایدئولوژی، به مثابه کم‌ارزش دانستن و مجوّزی برای تجاوز به حریم آن‌ها نیست، بلکه باری‌ست بر دوش انسان تا نگهبان و حافظ حقّ زیستن برای همه‌ی موجودات باشد.

همین سوءبرداشت در لایه‌های پنهان فرهنگی است که گاهی به یک مادر یا پدر اجازه می‌دهد تا بارها جوجه اردک‌هایی را یکی پس از  دیگری برای کودکی که هنوز درکی از تفاوت یک موجود زنده با یک اسباب‌بازی ندارد خریداری کند و بدون کوچک‌ترین احساس اشتباه، چگونه مُردنِ اتّفاقیِ هریک از جوجه‌اردک‌ها در حین بازی فرزندش را به مثابه یک شیرین‌کاری کودکانه برای دیگران تعریف کند. غافل از این‌که ناخودآگاهِ کودک که هر لحظه در حال آموختن است، این‌ها را بازی و اتّفاق ترجمه نمی‌کند؛ او از همین‌جا خودمحوری و اهمیت ندادن به رنج و حقّ زیستن سایر موجودات را در خاطر ثبت کرده است.

 

منابع و توضیحات
  1. از جمله فلاسفه‌ی مشهور و جریان‌سازدر شکل‌دهی روانشناسی رشد، می‌توان به ژان ژاک روسو و جان لاک اشاره کرد و نیز، می‌توان در این زمینه به نظریه‌های پایه‌گذاران علم روانشناسی مدرن اعم از زیگموند فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹)، ژان پیاژه (۱۸۹۶-۱۹۸۰) و اریک اریکسون (۱۹۰۲-۱۹۹۴) مراجعه نمود.

 

  1. البته به جای کلمه‌ی «نو» می‌شد از یک بازه‌ی زمانی مشخص نام برد و به فرض نوشت:«والدین نسل‌های نیم‌قرن اخیر»، لیکن از آن‌جا که واژه‌ی «نو» به شیوه‌های نوین فرزندپروری از دیدگاه‌های مختلف برمی‌گردد، قدمت آن بسته به جغرافیای انسانی و مراتب توسعه‌یافتگی، از نظر جامعه‌شناختی متفاوت است و به طور مثال، در کشوری مثل ایران با کشوری مثل ایتالیا یکسان نیست.

 

  1. سند «اهداف توسعه پایدار»، سازمان حفاظت محیط زیست، دفتر توسعه پایدار، ۱۳۹۵.
  2. رابطه سوءاستفاده از کودک و آزار و اذیت حیوانات، ملیزا ترولینگر، ۲۰۰۱- ترجمه زهرا انوشه
  3. Why Do Professional Soldiers Commit Acts of Personal Violence that Contravene the Law of Armed Conflict?, Wing Commander Sara Mackmin RAF, Defensive studies, Vol. 7, No. 1 (March 2007), pp. 65–
  4. در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا

[۱] از جمله فلاسفه‌ی مشهور و جریان‌سازدر شکل‌دهی روانشناسی رشد، می‌توان به ژان ژاک روسو و جان لاک اشاره کرد و نیز، می‌توان در این زمینه به نظریه‌های پایه‌گذاران علم روانشناسی مدرن اعم از زیگموند فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹)، ژان پیاژه (۱۸۹۶-۱۹۸۰) و اریک اریکسون (۱۹۰۲-۱۹۹۴) مراجعه نمود.

[۲] البته به جای کلمه‌ی «نو» می‌شد از یک بازه‌ی زمانی مشخص نام برد و به فرض نوشت:«والدین نسل‌های نیم‌قرن اخیر»، لیکن از آن‌جا که واژه‌ی «نو» به شیوه‌های نوین فرزندپروری از دیدگاه‌های مختلف برمی‌گردد، قدمت آن بسته به جغرافیای انسانی و مراتب توسعه‌یافتگی، از نظر جامعه‌شناختی متفاوت است و به طور مثال، در کشوری مثل ایران با کشوری مثل ایتالیا یکسان نیست.

[۳] سند «اهداف توسعه پایدار»، سازمان حفاظت محیط زیست، دفتر توسعه پایدار، ۱۳۹۵.

[۴] رابطه سوءاستفاده از کودک و آزار و اذیت حیوانات، ملیزا ترولینگر، ۲۰۰۱- ترجمه زهرا انوشه

[۵] Why Do Professional Soldiers Commit Acts of Personal Violence that Contravene the Law of Armed Conflict?, Wing Commander Sara Mackmin RAF, Defensive studies, Vol. 7, No. 1 (March 2007), pp. 65–۸۹.

[۶] در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا

 

فصلنامۀ صنوبر، شماره نهم، سال سوم، ص ۱۰ تا ۱۵.

پیام بگذارید