کودکان در خط مقدم گرمایش زمین
مهتا بذرافکن/نخستین قشری که در جریان گرمایش زمین و پیامدهای آن از جمله کمآبی و خشکسالی سریعتر از دیگران آسیب میبینند آنهایی هستند که معیشتشان بهطور مستقیم به آب وابسته است. این دسته از مردم طیف وسیعی از روستاییان از کشاورزان گرفته تا ماهیگیران خرد را در بر میگیرد.
کرۀ زمین تاریخ پرفراز و نشیبی از بلایا را پشت سر گذاشته و جوامع زیادی دچار تغییر یا حتی فروپاشی شده و از بین رفتهاند و در حقیقت بلایا تابآوری مردم را در یک مکان محک میزنند و تعیین میکنند که مردم تا کی میتوانند در سرزمینهای پدریشان دوام آورند یا آنها را ترک کنند. هماکنون نیز کرۀ زمین با مداخلات نابخردانه و سودجویانۀ بشر به سرعت رو به گرم شدن میرود و البته قربانی این وضعیت بیش از هر کس خود انسانها بهویژه ضعیفترینها هستند.
به جرأت میتوان گفت که در زمانۀ ما همۀ بحرانهای اجتماعی از فقر و جنبشهای اعتراضی فقرا گرفته تا شیوع بیماریها به نوعی ناشی از تخریب محیطزیست است و کودکان از جمله این قربانیان هستند که مخاطرات محیطزیستی برایشان انواع مشکلات را رقم زده است.
نخستین قشری که در جریان گرمایش زمین و پیامدهای آن از جمله کمآبی و خشکسالی سریعتر از دیگران آسیب میبینند آنهایی هستند که معیشتشان بهطور مستقیم به آب وابسته است. این دسته از مردم طیف وسیعی از روستاییان از کشاورزان گرفته تا ماهیگیران خرد را در بر میگیرد.
معیشت مردم در روستاها به منابع آب گره خورده و این تکبعدی بودن موجب شده وقتی آب دچار بحران شود، زندگی این مردم نیز به سمت فروپاشی برود. از دست دادن معیشت در اثر بیآبی و کمآبی ناشی از گرمایش زمین و نداشتن مهارت و امکانات جایگزین در کوتاهمدت، موجب فقیر شدن خانوادهها شده و خانوادهها برای گذران زندگی و بقاء، هر آنچه را قابل فروش باشد با غذا و دیگر نیازهای بقاء معامله خواهند کرد.
هرجا که بحرانها پدیدار میشود و منابع بقاء رو به نقصان مینهد، به لحاظ فروپاشی روانی حاصل از آن، افراد به ویژه سرپرستان تصمیمگیر تحتتأثیر «کمیابی» تصمیمهای شتابزده و حتی خطرناک میگیرند.
کسانی که خود را در چرخۀ کمیابی مییابند ناگزیر عملکردشان دچار نقصان میشود؛ تمرکزشان پایین میآید، برنامههای بلندمدت جایش را به خاموش کردن کوتاهمدت آتش مشکلات مالی میدهد و بحرانهای دیگری را رقم میزند.
قربانیان در سیستمهایی که نمیتوانند بحران را کنترل کنند و فرصت زیست شرافتمندانه و انسانی برای شهروندانشان فراهم آورند خود نیز متهم به نادانی، فقر فرهنگی و… میشوند. این امر در روستاهای مناطق درگیر در تنش آبی که در فقر روزافزون بدان گرفتار آمدهاند قابل مشاهده است.
آوارگی در خیابان و تن دادن به کارهای سخت کودکان پسر و ازدواج کودکان دختر که در این خانوادهها از فقر رنج میبرند، یکی از گزینههای خانواده برای مقابله با فقر است. در این جوامع کودکان به امید دسترسی خانوادهها به پول معامله میشوند.
مطالعات نشان میدهد در کشورهایی که مردم با خشکسالی ناشی از گرمایش زمین و غیره دست و پنجه نرم میکنند ازدواج کودکان به طور چشمگیری رو به افزایش است. بر اساس پژوهشها، حدود یک و نیم میلیون دختر در مالاوی به علت تغییرات آب و هوایی در معرض خطر ازدواج هستند و این تعداد قابلتوجهی در این کشور کوچک است.
از آنجا که فقر خانوادهها تهیۀ غذا و سلامت این دختران را با چالشهای جدی مواجه کرده است، والدین این دختران میگویند قادر به تأمین معاش و برآوردن نیازهای آنها نیستند. همین امر موجب شده این کودکان علاوه بر این با خطر سوءتعذیه مواجه باشند، پیامدهای کودکهمسری نیز آنها را تهدید کند. هرچند والدین میگویند این یک انتخاب سخت اما ناگزیر است و در شرایط موجود، آنها انتخاب بهتری ندارند، چراکه این دختران به دلیل فقر خانوادهها از تحصیل باز میمانند و تنها راه پیش رویشان ازدواج است.
در حقیقت این دختران نوجوان قربانی وضعیتی میشوند که در ایجاد آن هیچ نقشی ندارند. در این مناطق گاهی ازدواج یک راهحل برای زنده ماندن است و دختران برای گریز از گرسنگی و به امید دستیابی به شرایط بهتر در خانوادۀ شوهر تن به ازدواج میدهند.
پژوهش گاردین در این خصوص در موزامبیک قابل توجه است. کارولین ۱۵ساله و هوراویو ۱۶ساله، دو سال بعد از اینکه رودخانۀ محل زندگیشان در موزامبیک خشک شد، ازدواج کردند. کارولین میگوید: «یادم میآید زمانی پدرم در این رودخانه ماهیگیری میکرد و من ماهیها را به فروش میرساندم، اکنون به ماهیگیران فکر میکنم و ماهیهایی که بدون باران مردهاند.» او کمبود باران را مهمترین عامل فقر خانوادهاش میداند.
کارولینا میگوید که مدرسه مهمترین بخش زندگیاش بوده است: «من هرگز تمایل به ازدواج در سن نوجوانی نداشتم و دلم میخواست به مدرسه بروم اما چون خانوادهام غذای کافی برای خوردن نداشتند، پدرم و من مجبور شدیم با ازدواج موافقت کنیم.» او اولین فرزندش را به دلیل نبودن امکانات از دست داده و میگوید: «مطمئن هستم اگر شوهر و پدرم پول داشتند، فرزندم را از دست نمیدادم.»
پدر کارولینا میگوید: «میدانم ازدواج برای او زود است. قبلاً که ماهیگیری میکردم میتوانستم او را به مدرسه بفرستم و تغذیۀ مناسب داشته باشد. بعد از خشکسالی دیگر آب نبود و ماهیگیری تعطیل شد بنابراین من نتوانستم دخترم را به مدرسه بفرستم و ازدواج کرد. اگر شرایط عادی بود او به مدرسه میرفت و در سن مناسب ازدواج میکرد.»
بهطور کلی هنگامی که خانواده با فقر مواجه میشود زنان در خط مقدم آسیبهایند، آنها از سهم غذایشان به ضعیفترها میبخشند، از نیازهای بهداشت ایشان در دوران قاعدگی چشمپوشی میکنند و در تحصیل نیز خانوادهها ترجیح میدهند دختران را به نفع پسران از تحصیل باز دارند. چراکه همۀ این موارد رفتارهایی است که فرهنگ مردسالار غالب آن را تأیید میکند.
صندوق جمعیت سازمان ملل تخمین زده که در سال ۲۰۱۵ حدود ۱۳ و نیم میلیون کودک زیر سن ۱۸ سالگی ازدواج کردهاند و این یعنی روزانه ۳۷هزار کودک را به شوهر دادهاند. از این تعداد ۴/۴ میلیون ازدواج قبل از ۱۵سالگی اتفاق افتاده است. یونیسف نیز در سال ۲۰۱۵ هشدار داد که اگر روند فعلی ادامه یابد، شمار کل عروسهای کودک تا سال ۲۰۵۰ به بیش از دو برابر یعنی ۳۱۰ میلیون نفر خواهد رسید.(۱)
گرچه دلایل متعددی برای ازدواج کودکان وجود دارد اما فقر مهمترین عامل است و تغییرات اقلیمی، گرمایش زمین و پیامدهای آن دامنۀ فقر را گسترش داده و در حال حاضر میلیونها دختر نوجوان را تهدید میکند. البته از سوی دیگر همین فقر و پیامدهای آن میلیونها دختر روستایی را که نمیتوانند طبق سنتها جهیزیۀ مناسب تهیه کنند به سمت تجرد قطعی سوق داده و شوربختانه نقص فرهنگی و سنتهای غلط، تعصبات مذهبی، عدم آموزش و ناآگاهی این دو مسائل را رقم زده و ازدواج کودکان را تسریع و توجیه میکند.
در ایران نیز کودکهمسری در مناطق حاشیهای و روستاهای درگیر در تنش آبی ناشی از گرمایش زمین در کمین دختران است. دختران در یک بستر فرهنگی نامناسب که ازدواج در سنین کودکی را فضیلت میداند با اولین تکانش بحران مورد معامله قرار خواهند گرفت. پولی که خانوادهها در ازای این نوع ازدواجها میستانند گاه بسیار اندک است.
این دختران به همسری مردان چند برابر مسنتر خود درمیآیند، برخی از دختران بسیار کمسن هستند و آمیزش جنسی و بارداری در کودکی برایشان بسیار مخاطرهآمیز است، از طرفی فقدان شرایط مناسب برای تغذیه و بهداشت و معاینات پزشکی در دوران بارداری، جان این دختران نوجوان را تهدید میکند. اخیراً نیز به علت دریافت تسهیلات ازدواج، دختران از جانب خانوادهها و به شرط گرفتن وام ازدواج معامله میشوند.
البته عواقب مخاطرهآمیز تغییرات اقلیم و گرمایش زمین تنها متوجه دختران نیست؛ پسران خردسال نیز در کانون خطر قرار دارند؛ پسران خردسال توسط باندهای قاچاق انسان خرید و فروش میشوند و باندهای تکدی از آنها در راستای منافع خود سوءاستفاده میکنند. باندهای غیرقانونی از آنها به عنوان کارگران جابهجاکنندۀ مواد مخدر بهره میبرند.
گاهی هم برای کار به کورهپزخانهها سپرده یا در ازای مقداری غذا و یک سرپناه وادار به زبالهگردی میشوند. علاوه بر اینها، سربازگیری گروههای افراطی و تروریست از میان کودکان سرگردان در راه مهاجرتِ بیمقصد و تربیت آنها، تهدیدی جدی علیه امنیت ملی همۀ کشورهاست.
کودکانی که میبایست در مدارس تحصیل کنند با شکنندهترین وضعیت آوارۀ حاشیۀ شهرها میشوند و با انواع بزهکاریها و ناامنیها دست و پنجه نرم میکنند. در هر حال، وضعیت این کودکان آوارۀ همیشه در خطر، که پیامد طمع انسان برای تسلط بر منابع زمین و همچنین نماد نابرابری دردناک صدسالۀ اخیر سیستمهای سیاسی و اقتصادی است، حکایت از آن دارد که این کودکان قربانیان آسیبدیدهای هستند که در معاملات کربن، بین دولتهای جهان و تراستهای بینالمللی که روزانه میلیاردها دلار رد و بدل میکنند، اصلاً دیده نمیشوند.
همۀ این تجربیات تلخ نشان میدهد بحرانهای محیطزیستی نظیر گرمایش زمین تا چه حد میتواند فجایع اجتماعی را رو به افزایش ببرد و به ویژه جهان کودکی را تحت تأثیر قرار دهد. بدیهی است که جمعیت آموزشندیده، فاقد مهارت و فاقد بنیانهای حفاظتی نمیتواند خود را با بلایای طبیعی سازگار کند. در نهایت پیامدها به صورت ابرچالشها خود را عیان میکنند و البته کودکان دختر به دلیل فقر اقتصادی و بستر فرهنگی تبعیضآمیز، سطح آسیبپذیری اجتماعیِ به مراتب بالاتری را تجربه میکنند.
منتشرشده در فصلنامۀ صنوبر، سال سوم، شمارۀ نهم، ص ۲۴ تا ۲۷.