آنچه در خوزستان می‌میرد؛ نگاهی به وضعیت پرندگان مهاجر خوزستان

ایمان ابراهیمی/ همگان خوزستان را به دارا بودن منابع سرشار می‌شناسند. متر به متر این خاک طلاست. از سویی منابع نفتی موجود در آن منبعی ثروت‌ساز است، از سوی دیگر خاک حاصلخیز آن بالقوه گنجی برای کشاورزی قلمداد می‌شود، از جهتی بنادر آن میزبان ده‌ها کشتی بزرگ و کوچک در روز است و تالاب‌های آن میزبان بزرگترین جمعیت پرندگان مهاجر.

بیش از ۵۰۰ هزار هکتار از مساحت استان خوزستان را تالاب‌ها و خورهای گوناگون پوشانیده است. اگر تمام مناطق تالابی خوزستان را به هم متصل می‌کردیم، مساحت آن از استان البرز بیشتر می‌شد. این تالاب‌ها، که گفته می‌شود روزگاری تا نزدیکی بغداد در عراق هم می‌رسیدند، نه تنها منشاء حیات بشری‌اند که مکمل فرهنگ و تمدن انسانی نیز هستند و وجودشان لازم هی ادامۀ حیات.

طی سال‌های اخیر مشکلات آب در کشور گریبان تالاب‌های سرزمین را نیز گرفته و بسیاری از تالاب‌های بزرگ و کوچک میهن‌مان یا تماماً خشک شده‌اند یا قسمت‌های عظیمی از آن‌ها فاقد آب است. خشک شدن تالاب‌ها، به خصوص در استان‌های مرکزی کشور، تبعاتی در پی داشت که در کنار مضرات بی‌شمارش سبب شد اهمیت تالاب در میان مردم شناخته شود. مشکلات گرد و غبار، توفان‌ها و افزایش گرما موجب شدند امروز مردم ما به خوبی بدانند که اصرار بر حفظ و احیاء تالا‌ب‌ها نه امری برخاسته از شکم سیر، که لازمۀ بقاء تمام موجودات ساکن در حاشیۀ آن است.

گرچه امروزه اهمیت سلامت تالاب‌ها به نسبت گذشته به خوبی روشن شده، اما در بسیاری از استان‌های کشور کار از کار گذشته است. امروز بیشتر تالاب‌های استان‌های مرکزی از جمله فارس، اصفهان و کرمان رو به نابودی می‌روند و در اغلب آنها کمتر از ۱۰ درصد تالاب پوشیده از آب است.

در این میان اما خوزستان مستثنی است. اکثر تالاب‌های استان خوزستان همچنان وجود خارجی دارند. مشکلات خشکسالی و سوءمدیریت منابع آبی هرچند خود را در خوزستان هم نشان داده اما حضور بیش از پنج رودخانۀ دائمی در این استان باعث شده است خشکی دیرتر گریبان تالاب‌های این استان را بگیرد. اما دلیل خشک نبودن تالاب‌های خوزستان تنها وجود رودخانه‌های خروشان نیست.

بخش مهمی از دلیل آن وقوع توفان‌ها و گرد و غبار شدید در این استان است که سبب شده مسئولان استانی و کشوری به خوبی به تبعات خشک شدن تالاب‌ها واقف شوند و تلاش کنند حتی‌المقدور از خشکی تالاب‌های این استان جلوگیری کنند. این موضوع گرچه خوشحال‌کننده است اما روی بدی هم دارد؛ روی بد ماجرا این است که در حال حاضر به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از مردم و مدیران حفظ یک تالاب را تنها حفظ آب در آن می‌دانند!

حضور آب در تالاب رکن اصلی وجود تالاب است اما تمام هویت تالابْ آب نیست! یک تالاب زمانی زنده و سالم است که تمام زیستمندان آن در سلامت زندگی کنند. بدون حضور دیگر ارکان تالاب، از جمله سلامت و پاکی آب، پوشش گیاهی مناسب و حضور حیات‌وحش در آن، تالاب از میان نقش‌های بی‌شمار خود می‌تواند تنها نقش جلوگیری از بلند شدن گرد و غبار را ایفاء کند و حتی این وظیفه هم با نواقصی همراه خواهد بود.

واقعیت این است که نقش حفظ بقاء ساکنانش را نباید آنقدر کوچک نگریست. بخش عمده‌ای از مردم ساکن تالاب‌ها از طریق ماهیگیری روزگار می‌گذرانند که بقاء شغل آنها نیازمند وجود آب پاک و سالم و مدیریت صیادی در آن است. بخش عمدۀ دیگری از مردم از پوشش گیاهی تالاب برای ساخت صنایع دستی استفاده می‌کنند و عدۀ دیگری از مردم دام و طیور خود را در حاشیۀ تالاب نگهداری می‌کنند که سلامت و بقائش گره نزد سالم بودن پوشش گیاهی دارد.

فراتر از تمامی موارد ذکر شده، امروز روزی است که باید به این باور برسیم که تنها ذینفعان تالاب‌ها ما نیستیم. و تنها موجوداتی که بقاء و سلامت‌شان وابسته به سلامت تالاب‌هاست مردم ساکن در اطراف آن نیستند، بلکه حتی بیش از انسان حیات پرندگان وابسته به حضور تالاب‌هاست.

پرندگان مهمترین ساکنان تالاب‌ها قلمداد می‌شوند. موجوداتی که بسیار پیش از ما تالاب را به عنوان خانۀ امن خود برگزیده و طی میلیون‌ها سال در آن ادامۀ نسل داده‌اند. موجوداتی که شناسنامۀ تالاب‌اند و نابودی‌شان نابودی هویت تالاب خواهد بود؛ زیستمندانی که اکوسیستم تالاب به حضورشان بستگی دارد و از بین رفت نشان از بین رفتن چرخه‌ای است که شکل‌گیری آن نسل‌ها طول کشیده است.

عمده پرندگانی که در تالاب‌های استان خوزستان زندگی می‌کنند پرندگان مهاجری هستند که هرساله با سرد شدن هوا در فصل پاییز خانۀ خود را در مناطق شمالی کرۀ زمین رها و به سوی مناطق جنوبی‌تر زمین حرکت می‌کنند. بسیاری از آنها تالاب‌های استان خوزستان را مأمن امنی برای گذران پاییز و زمستان می‌دانند.

پرندگانی با جمعیت قابل توجه که بهار و تابستان تشکیل خانواده داده و فرزندان‌شان را بزرگ کرده‌اند، و با رسیدن سرما جوجه‌های تازه مستقل‌شدۀ خود را همراه آورده‌اند تا تالاب‌های اعجاب‌آور خوزستان را نشان‌شان دهند. تالاب‌هایی که برای هزاران سال خانۀ دوم این پرندگان بوده و محل زندگی‌شان است.

برخی از این پرندگان بومی یا مهاجر تالاب‌های خوزستان از کمیاب‌ترین پرندگان جهان به شمار می‌روند. امروزه در منطقه‌ای که کشور ما قرار دارد هیچ کجا برای دیدن پرندگانی از جمله اردک مرمری، مارگردن یا سسک خوزی به اندازۀ تالاب‌های استان خوزستان مناسب نیست. اما…

تالاب‌های خوزستان که طی قرن‌ها مأمن پرندگان بوده امروزه قاتل آنهاست! هر روز صدها پرنده در تالاب‌های این استان سلاخی می‌شوند و کاملاً غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرشرعی سر از کیسۀ قاچاقچیان و سودجویانی درمی‌آورند که کمر بسته‌اند به نابودی سرزمین.

تالاب شادگان، که مهمترین محل زندگی اردک مرمری در دنیا بود، امروز تبدیل به بزر گترین قتلگاه آن شده است و روزانه می‌توانید لاشه‌های اردک‌های مرمری را در بازار کیان اهواز یا در خود شهر شادگان به قیمتی ارزان بخرید.

شکار اما تنها مشکل پرندگان خوزستان نیست. جاده‌کشی‌های افسارگسیخته در تالاب‌های هورالعظیم و شادگان نفس را بر هر جنبنده‌ای تنگ کرده است. به گونه‌ای که در کمتر از یک ساعت رانندگی، در جاده‌های کشیده‌شده میان تالاب هورالعظیم، لاشۀ چندین پرندۀ کمیاب و در خطر انقراض را کنار جاده می‌یابید که بر اثر تصادف جاده‌ای تلف شده‌اند. جاده‌کشی نه تنها باعث مرگ پرندگان بر اثر اصابت با اتومبیل می‌شود، که راه گریز را برای شکارچیان به خوبی مهیا می‌کند.

شکار و جاده‌کشی مشکلات بزرگی برای بقای پرندگان‌اند اما نه بزرگترین مشکل؛ بزر گترین مشکل امروز تالاب‌های خوزستان، به‌خصوص تالاب‌های بامدژ و هورالعظیم، وجود محمیه در آن است. محمیه‌ها محل‌هایی هستند که شکارچیان غیرمجاز در حاشیۀ تالاب ایجاد می‌کنند و با مهیا کردن آب و دانه، پرندگان مهاجر را به سوی خود می‌کشانند. با جمع شدن پرندگان به تعداد قابل توجه، تورهای عظیمی که از قبل تعبیه شده است روی پرندگان می‌افتد و جمعیت زیادی از آنها تنها طی چند دقیقه نابود می‌شود.

مشکل اما هنوز هم تمام نشده است. در سال‌های اخیر روشی از کشتار پرندگان در حاشیۀ تالاب‌های این استان متداول شده که حتی باور آن سخت است! صیادان دانه‌های مورد علاقۀ پرندگان را به سم آغشته می‌کنند و در حاشیۀ تالاب می‌پاشند. پرندگان، کوچک و بزرگ، حلال‌گوشت و حرام‌گوشت، عادی و کمیاب، همگی با خوردن این دانه‌ها به بدترین شکل ممکن تلف می‌شوند. دیگر جاندارانی هم که این پرندگان را بخورند از بین خواهند رفت و چرخۀ مرگ به شکل سیری‌ناپذیری جریان می‌یابد.

اما چگونه قابل باور است که چنین کشتاری در خوزستان ادامه یابد؟ واقعیت این است که یگان حفاظت محیط‌زیست کشور نیز مانند هر ارگان و سازمان دیگری محدود است. آنچه در خوزستان برای جلوگیری از ادامۀ این کشتار نیاز است باور و اراده هم در میان مردم و هم در میان مدیران است؛

باور به اینکه تالاب تنها به وجود آب روی خاک خلاصه نمی‌شود و همان‌گونه که نبود آب در تالاب‌ها سبب پیدایش مشکلات بی‌شماری در کشور شد، نبود زیستمندان تالاب‌ها هم تبعات خود را نشان خواهد داد. در کنار باور اما به اراده نیاز است؛ اراده‌ای هم از سوی مدیران برای مدیریت شرایط و هم از سوی مردم بومی و ساکن محل برای حفظ و نگهداری داشته‌های سرزمین خود.

طی میلیون‌ها سال پرندگان مهاجر ساکنان حقیقی تالاب‌های خوزستان بوده‌اند و ما تنها چند هزار سال است که به همسایگی این پرندگان درآمده‌ایم. در طول این چندهزار سال انسان و پرندگان در همسایگی یکدیگر زندگی کرده و با هم از فواید وجود تالاب بهره برده‌اند.

پرندگان در طول این زمان جای خود را در فرهنگ و هویت خوزستان باز کرده‌اند و اثر آنها را می‌توان در جای‌جای تاریخ و معماری این استان مشاهده کرد. آنچه آدم‌ها و پرندگان را در این مدت‌زمان طولانی کنار یکدیگر نگاه داشته انسانیت است. در این کشتار و سلاخی بی‌رحمانۀ پرندگان آنچه در خوزستان می‌میرد نه پرنده بلکه انسانیت است.

 

منتشرشده در فصلنامۀ صنوبر، شمارۀ هفتم، سال سوم، ص ۴۰ تا ۴۵.

 

 

پیام بگذارید