قلب آبی، ضربان خاکستری

به بهانۀ روز ملّی خلیج‌ فارس

 

زهرا انوشه

از آغاز، قلب خاورمیانه، پهنۀ آبی خلیج‌ فارس، رگ‌هایش در سرزمین ایران بوده است. خلیج همیشه فارس، با عمق پر رمز و رازش، با آب‌سنگ‌ها و مرجان‌های حیرت‌انگیزش، با تنوع زیستی کم‌نظیرش و با موقعیت ویژه‌اش در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان، گنج آبی بزرگی‌ست که پای دزدان بسیار را در طول تاریخ به سهم‌خواهی و طمع تصاحب به این سرزمین کشیده است؛

گواه آن‌که هنوز ردّ پای استعمار را در سواحل جنوبی سرزمین‌مان می‌توان دید؛ زمانی به خیال تسلّط بر تنگۀ هرمز و به غارت بردن گنجینه‌های این سرزمین کهن و پس از کشف نفت، برای تصاحب بزرگ‌ترین مخزن طلای سیاه در جهان… بی‌سبب نیست که برخی سیاست‌مداران قلب زمینش۱ نامیده‌اند.

قلب آبی که می‌تپد، ضربانش نان سفرۀ ساحل‌نشینان است، زیر تیغ آفتاب اقلیمی که روزی سینۀ خشک مادرانش نومید از دست خالیِ زمین، تنها چشم امید به کرامت دریا داشتند. قلبی که مثل تمام قلب‌ها، گاهی آرام و گاهی آشفته و گرفته است و صیّاد باید حالش را می‌دانست و بی‌گدار به آب نمی‌زد که نه تنها دست خالی می‌ماند، بلکه ممکن بود قربانی احوال طوفانی دریا شود و دیگر برنگردد.

خلیج‌ فارس مادر تمام قصه‌های جنوب است از بسیاریِ رازهایی که در دل دارد. افسانه‌ها و روایت‌هایی که برخاسته از تاریخ پرفراز و نشیب و عمق پرماجرای این دریا تا ذهن مردمی‌ست که بیم و امیدشان را هر روز به آبی‌های آبستنش می‌سپارند و هر شام پاسخ می‌گیرند یا پاسخ‌های نگرفته را خیال می‌کنند.

آبسنگ های مرجانی در ساحل خلیج فارس
قشم- ساحل خلیج فارس- عکس از مانیا شفاهی

 

آمیختگی سرنوشت ساحل‌نشینان و احوال خلیج‌ فارس در نسج زبان و رفتار و کار و زیست مردمش تا هنر و موسیقی و بافته‌های کارگاه خیال‌شان تنیده است، آنقدر که برای بیان ریز به ریزش کتاب‌ها کم است… وقتی کمر سنگینی برافراشتن بادبان را همخوانی جاشوهایش می‌شکند و نغمه‌های ملوانی می‌شود صدای ساحل و سرزمین آفتاب و نخل… وقتی که مراوده با دریا چنان عمیق و جدّی‌ست که زنده یا مردۀ دریانوردان و صیادان حادثه‌دیده و گمشده را با جمع شدن در ساحل و لابۀ طبل و سنج و دمام و سینه‌زنی۲ از قلب آبی طلب می‌کنند. وقتی که تحفۀ نوعروسان خور، مروارید است و عیار عشق و جنم داماد را دریا مشخص می‌کند. وقتی که گاه سوگ و شادی و فقر و مکنت به آهنگ ضربان قلب آبی وابسته است.

این همه تا وقتی زنده است که خلیج‌ فارس زنده باشد. تا وقتی که مرجان‌ها پریده‌رنگ نباشند۳ و نفس ماهی‌ها بوی نفت ندهد… این همه زنده است به حیات خور‌ها که دریچه‌های قلب آبی‌اند… قصه‌ها و افسانه‌ها تا وقتی سینه به سینه نفس می‌کشند که کشتی‌های چینی چنگ به عمق قلب آبی نیاندازند و رازهایش را یک‌جا به غارت نبرند و جولان موشک‌ها و جنگنده‌ها حریم مرغ‌های دریایی را نقض نکند.

این روزها دهلیزهای قلب آبی، پر از لکّه‌های نفت و کدورت روزگار است. ماهی‌ها یکی‌یکی از حافظه‌اش محو می‌شوند و ساحلِ آدم‌ها روزی چند وجب از آرامشش را می‌مکد و از روی لاک‌پشت مادر شرمسار است که مأوای امنی برای به دنیا آوردن نوزداهایش ندارد. قلب آبی درد می‌کند و خوب که گوش کنی، آبی‌اش مدّت‌هاست لهجۀ خاکستری گرفته است.

آیا باید زوالش را باور کرد و پذیرفت؟

 

پانویس‌ها:

  1. HeartLand، اصطلاحی در ترمینولوژی سیاسی که نخستین بار در سال ۱۹۰۴ توسط پروفسور هلفورد مکیندر، دانشیار جغرافیای دانشگاه آکسفورد و رئیس دانشکدۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن، طی سخنرانی‌اش در محلّ انجمن جغرافیایی سلطنتی انگلستان مطرح شد. او این اصطلاح را در نظریۀ «محور جغرافیایی تاریخ» از نظر جغرافیایی منطبق بر فضایی می‌دانست که خارج از دسترس خطوط کشتیرانی بود و بین رودخانۀ ولگا و سیبری شرقی و هیمالیا و دایرۀ قطب شمال قرار داشت. او با نگاهی جهانی، برای کرۀ زمین ساختار فضایی سه‌بخشی قائل بود که کانون آن را هارتلند تشکیل می‌دهد. او بین این ساختار و روابط قدرت در منازعۀ قدرت‌های برّی و بحری آن دوره، ارتباط قائل بود و معتقد بود که کنترل و تسلّط بر هارتلند از سوی هر قدرتی به‌ویژه قدرت برّی می‌تواند به تسلّط بر جهان منتهی شود. این اصطلاح در ادبیات سیاسی جهان ماندگار شد و در بازه‌های تاریخی مختلف به نقاط مختلفی از جهان نسبت داده شد که مشخصاً خلیج‌ فارس و حتّی کشور ایران نیز در فهرست این مناطق قرار داشته است.
  2. نمونۀ برجسته‌اش را در سال‌های اخیر شاهد بودیم که جمع زیادی از مردم بوشهر چنین مراسمی را برای سرنشینان کشتی سانچی در ساحل خلیج فارس برگزار کردند.
  3. اشاره به پدیدۀ سفیدشدگی مرجان‌ها؛ سفیدشدگی مرجان‌ها(Coral bleaching) فرآیندی که در آن مرجان‌ها به دلیل عوامل تنش‌زای گوناگون مانند تغییرات دما، نور یا مواد مغذّی سفید می‌شوند.
پیام بگذارید