نایبندان؛ افریقای کوچک
آرش مودی/ در حاشیهی غربی دشت لوت، سرزمینی پهناور به نام نایبندان -*قرار گرفته که در دامنهی بلندترین کوه آن یکی از زیباترین روستاهای ایران قرار دارد. روستای نایبند با فرم پلکانی خانههای کاهگلی که روی کوهی کوچک بر روی هم ساخته شده و نخلستانی که همراه با مرکّبات آن را در حصار خود گرفته است، زیبایی شگفتانگیزی بهوجود آورده که نتیجهی وجود چشمههای آب شیرین جاری در دامنهی کوهی به همین نام است. این روستا که ماسولهی کویر هم نامیده میشود بهقدری شگفتانگیز است که «سون هیدن» جهانگرد و پژوهشگر سوئدی در سال ۱۲۸۴ در دیدار از این روستا دربارهی آن اینچنین گفت:
«در نایبند دست بشر با کمک طبیعت در وسط این سرزمین خشکِ سامانناپذیر که خدا هم فراموشش کرده، بهشتی بهوجود آورده است. حتّی یک دیدار سرپایی از نایبند انسان را به مسافرت در تمام ایران تحریک میکند».
اما زیبایی و شگفتی نایبندان به روستای آن ختم نمیشود. وجود دقهای وسیع، رملهای ماسهای عظیم، تپّهماهورها و شنزارها در کنار پوشش متنوّع گیاهان بیابانی از جمله تاغ به آن جلوهی زیبایی داده است و این تنوّع در اکوسیستم منطقه باعث شده انسانها تنها ساکنان این سرزمین کویری نباشند. در حاشیهی کوه نایبندان زندگی عظیمی در جریان است که آن را به یکی از بزرگترین و غنیترین زیستگاههای حیاتوحش ایران تبدیل کرده است. تنوّع زیستی در این سرزمین وسیع به حدّی است که به جرأت میتوان آن را آفریقای کوچک نامید.
پناهگاه حیاتوحش نایبندان با وسعت یکمیلیون و ۴۲۲هزار و ۵۴۲ هکتار در خراسان جنوبی بزرگترین منطقهی تحت مدیریت سازمان محیطزیست است که از سال ۱۳۷۴ بهمدّت ۵ سال منطقهی شکار ممنوع معرّفی شد و در سال ۱۳۸۰ به پناهگاه حیاتوحش ارتقاء پیدا کرد. بخش عمدهی این پناهگاه از دشتها، شورهزارها و تپّهماهورهایی تشکیل شده که حاشیهی کوه نایبند با ارتفاع ۳۰۵۰ متر را فرا گرفته است. وجود چشمههای آب شیرین در مناطق کوهستانی و حتّی دشتها باعث حیاتی عظیم از گونههای جانوری و گیاهی شده که آن را تبدیل به یکی از آخرین زیستگاههای نادرترین گربههای جهان یعنی یوز آسیایی کرده است.
امروزه از هشت گربهسان باقیمانده در طبیعت ایران پنج گربهسان آن در پناهگاه حیاتوحش نایبندان زندگی میکنند.
در ارتفاعات صخرهایِ کوه نایبند بزرگترین گربهسان ایران یعنی پلنگ ایرانی بر قلمروی خود حکومت میکند و کل و بز و قوچ و میش محبوبترین رژیم غذایی آن را تشکیل میدهند. این گربهسان بزرگ و مغرور زندگی مرموزی در این زیستگاه دارد و کمتر خود را در معرض دید انسان قرار میدهد. اما دامنهی کوه و تپّهماهورهای نایبندان یکی از آخرین زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی را تشکیل میدهد که امروزه فقط در ایران زندگی میکند. این دوّمین گربهسان بزرگ ایران که بهشدّت در معرض خطر انقراض است، برای بقای خود از قوچ و میش یعنی محبوبترین طعمههایش و همچنین از کل و بز و جبیرها تغذیه میکند.
در تصاویر بهدست آمده از دوربینهای تلهای در ایران مشخص شده است که یوزها برخلاف پسرعموهای آفریقایی خود شبها هم شکار میکنند. کاراکال و گربهی وحشی دیگر شکارچیهای شبفعال در دامنههای کوهستانی نایبند هستند که از پرندگان، جوندگان و پستانداران کوچک تغذیه میکنند. کمی دورتر از کوهستان در دشت و رملهای ماسهای نایبندان گربهی شنی ماهرترین شکارچی مناطق ماسهای در کمین شکار خود نشسته است. این حیوان کوچکترین گربهی دنیا و یکی از زیباترین آنها با گوشهای بزرگ و موهای بلند و دست و پایی کوتاه است که زیستگاههای اندکی در ایران دارند.
اما گربهسانان تنها شکارچیهای این پناهگاه نیستند. زیرا از ۶ سگسانی که در طبیعت ایران زندگی میکنند چهار گونهی آن در نایبندان زندگی میکنند که شاخصترین آنها شاهروباه یا همان روباه افغان است. یکی از نادرترین گونههای ایران و البته کوچکترین و زیباترین روباه که در تپّهماهورها و ارتفاعات کوه نایبند زندگی میکند و شبها به دنبال شکار جوندگان و حشرات میرود. جمعیت این روباه بازیگوش بهخاطر داشتن دم زیبا و پوست گرانبها رو به کاهش نهاده و نایبندان یکی از مهمترین زیستگاههای این گونهی نادر شده است. اما کمی آنطرفتر در دشتها و شنزارهای نایبند روباه شنی با آن جثّهی کوچک و گوشهای بزرگش رقیبی جدّی برای گربهی شنی بهشمار میآید و جوندگان کوچک و حشرات را شکار میکند. روباه معمولی و شغالها نیز در سراسر این پناهگاه مشغول گشتزنی هستند و بیشتر خود را نسبت به دیگر گوشتخواران این منطقه نمایان میکنند.
در این میان گوشتخواری دیگر نایبندان را برای زندگی خود مناسب دیده است. کفتار راهراه که عموماً لاشهخوار است، با آروارههای قدرتمند خود رقیبی مهم برای سگسانان و گربهسانان منطقه بهخصوص یوزها محسوب میشوند. این حیوان که نقش رفتگر طبیعت را بازی میکند نیز شب را برای فعالیتهای خود انتخاب کرده و از لاشهی حیوانات شکارشده و استخوانها و حتّی از نوزادان دیگر حیوانات تغذیه میکند.
گرمای زیاد و طاقتفرسای نایبند باعث شده که جلوههای حیات در شبهای خنک بیابان پررنگتر شود و در طول روز کمتر خودنمایی کند. اما در گرمای روز هم میتوان نشانههای حیات را دید.
بهطور مثال خانوادهی گاوسانان در روزهای کویر فعّالتر هستند. کل و بزها بر روی صخرههای بلند و قوچ و میشها در تپّهماهورها از جمعیت قابلتوجّهی در این زیستگاه برخوردار هستند و اصلیترین طعمهی یوزپلنگ و پلنگ را تشکیل دادهاند. امّا جیبر در دشتها و حاشیهی کوه نایبندان نفسهای آخر خود را برای بقا میکشد و جمعیتش به شدّت رو به کاهش نهاده است. شاید سرنوشت گور ایرانی که ۳۰ سال پیش در این پناهگاه منقرض شده در انتظار آن نیز باشد.
اما از دیگر پستانداران این پناهگاه که عموماً شبفعّال هستند، میتوان به خرگوش شرقی، تشی، خارپشت ایرانی، جرد ایرانی، دوپای کوچک، پامسواکی و خفّاش نعلاسبی اشاره کرد.
در این پناهگاه پرندگان شکاری بسیاری نیز زندگی میکنند که از شاخصترین آنها میتوان عقاب دوبرادر، سارگپهی پابلند، عقاب شاهی، عقاب طلایی، دال سیاه، سارگپهی معمولی، کرکس، سنقر سفید، لیل، عقاب تالابی، بالابان، بحری، غراب، شاهبوف و جغد کوچک را نام برد. در کنار پرندگان شکاری، پرندگان شاخص دیگری از جمله هوبره، زاغ بور، خروس کولی و گونههای متنوع دیگری در این منطقه زندگی میکنند.
مناطق بیابانی زیستگاه مهمی برای بعضی از گونههای خزندگان است و در نایبندان نیز خزندگان شناختهشدهای از جمله آگامای سروزغی دمسیاه، آگامای سروزغی خاکستری، آگامای استپی، بزمجهی بیابانی خاکستری، ارمیاس کوهستانی، شترمار شیرازی، مار پلنگی، مار خالدار، تیرمار، مار جعفری، مار شاخدار و لاکپشت مهمیزدار زندگی میکنند که همگی روزفعّال هستند.
گستردگی پناهگاه حیاتوحش نایبندان و تعارض اندک جوامع انسانی و دام با این منطقه آن را به یکی از بکرترین و ارزشمندترین زیستگاهها برای گونههای بیابانی ایران تبدیل کرده است. گرچه وسعت این پناهگاه و شرایط گرما و شبفعّال بودن اکثر گونههای کویری آن باعث شده که این تنوع زیستی کمتر به چشم بیاید اما از اهمیت و نقش مهم آن نکاسته است. امروزه خشکسالی و ورود معادن زغال سنگ، جادهها و آفرودسواری غیرمسئولانه خطری جدّی برای این آفریقای کوچک بهشمار میآید که تأثیر منفی آن کمکم خودنمایی میکند و اگر فکری به حال آن نکنیم بهزودی شاهد نابودی یکی از بزرگترین و غنیترین زیستگاههای کشورمان خواهیم بود.
فصلنامۀ صنوبر، سال پنجم، شمارۀ ۱۵، ص ۱۰۱ تا ۱۰۴.