ایلراهِ تاراز ؛ بررسی وضعیت عشایر بختیاری در استان خوزستان
شیدا اورک-محمد ملکشاهی/ سبک زندگی عشایری بخش جداییناپذیری از فرهنگ و تاریخ ایران بوده است. استان خوزستان در این میان به واسطۀ تغییرات اقلیمی زیاد از دیرباز مأمن عشایر لر و عرب در ایران بوده است و امروزه نیز جمعیت عمدۀ این استان را همین دو قوم تشکیل میدهند. مخصوصاً در ناحیۀ شمال شرقی استان خوزستان که به واسطۀ گذر پرآبترین رودهای ایران از میان کوههای مرتفع، شرایطی ایجاد میکرده که سایر سبکهای زندگی مبتنی بر کشاورزی و یکجانشینی مقدور نباشد و سبک زندگی کوچنشینی توجیه پیدا کند. هنوز هم عشایری در زندگی مردمان این دیار رواج دارد امّا موانعی نیز بر سر راه کوچنشینی وجود دارد از جمله: تهدید شدن ایلراههای عشایری. یکی از مهمترینِ این ایلراهها «تاراز» نام دارد که عنوان این یادداشت به آن برمیگردد.
دانشهای ضمنی موجود در کوچنشینی
سبک زندگی عشایری در مدت دهها هزار سال که از قدمت آن میگذرد خود را با اکوسیستم طبیعی تطبیق داده و رسمها و آئینهایی در فرهنگ مردمان کوچنشین شکل گرفته بوده که استفادۀ پایدار از طبیعت را تضمین میکرده است. بسیاری از این دانشهای نهفته در کوچنشینی اکنون به صورت علمی نیز ثابت شده است؛ مثلاً رسم «آیِش» که مقالات و بررسیهای متعدّدی روی آن انجام شده یکی از دانشهای نهفته در سبک زندگی عشایر است. برخی از این دانشهای ضمنی نیز ممکن است هنوز کشف نشده باشند. به همین دلیل است که وجوب حفاظت از این مدل زندگی به عنوان یک میراث ناملموس اهمیت دوچندان پیدا میکند.
طبق رسم آیِش در بعضی از سالها بزرگان هر طایفه تصمیم میگرفتهاند که در قسمتی از سرزمین تحت مدیریت خود چرای دام را قرُق کنند و بدینترتیب گیاهان میتوانستهاند بالغ شوند و بذرهایی را که در خاک میافشاندند تا چندین سال بعد زادآوری و آیِش زمین را تضمین کنند.
الن سِیِوری، اکولوژیست، کشاورز-دامدار زیمبابوهای و نیز بنیانگذار مؤسسۀ سیوری، در پی سالها پژوهش و فعالیت در حوزۀ محیطزیست، به یک تفکر سیستمی جامع در مدیریت منابع طبیعی رسید. در راستای همین فعالیتها و تحقیقات و آزمایشهای متفاوت، او معتقد است که نحوۀ زندگی عشایر و کسانی که با جابهجایی دام، غذای دام را فراهم میکنند به طرز شگفتآوری منجر به بازسازی مراتع میشود.
آلن سالهاست به دامداری و کشاورزی نیز مشغول است و طبق مشاهدات او راهحلهای ابتدایی که برای بازسازی مراتع به ذهن میرسد عملیاتی نیستند.
به عنوان مثال:
الف- کاهش تعداد دام به منظور بازیابی فرصتی برای استراحت دادن به مراتع با توجه به حجم نیازهای رو به گسترش مردم. قطعاً روش معقولی به نظر نمیرسد.
و ب- آتش زدن زمین کشاورزی (شیوهای مرسوم که در کشور خودمان هم اجرا میشود) قطعاً به بیابانزایی منجر میشود. اما طی بررسیهای علمی و تحقیقات پیوستۀ وی، تنها یک راه برای هواشناسان و دانشمندان برای بازسازی مراتع باقی میماند: استفاده از حیوانات در حال حرکت به عنوان حافظان طبیعت که نوعی تقلید از طبیعت است.
وقتی حیوانات در حال جابهجایی از مرتع تغذیه میکنند، در گذر زمان خاکِ مرتع آمادگی بسیاری برای جذب و نگهداری آب باران، ذخیرۀ کربن و شکستن ساختار متان را دارد. در نتیجه مرتع بدون نیاز به راههای معمولی که از آنها نام بردیم دوباره سبز میشود و گیاهان همچنان در آن رشد میکنند.
وضعیت کنونی عشایر
رشد سریع مدرنیته در جامعۀ جهانی و ایران باعث شد که بسیاری از تصمیمگیرندگان در ۵۰ سال اخیر، بدون توجه به نظامهای عرفی و طبیعیِ ریشهدار در تاریخ و فرهنگ زادبوم ایران، تصمیم به تغییر سبک زندگی عشایر بگیرند. طرحهای مختلف یکجانشین کردن عشایر در بسیاری از مناطق ایران از جمله خوزستان اجرا شده است. گرچه در برخی مناطق ایران این طرحها باعث یکجانشین کردن عشایر شدهاند اما در میان عشایر بختیاری شرایط جغرافیایی طبیعی مانع از بین رفتن این فرهنگ به طور کامل شده است؛ حدود ۱۰هزار خانوار از خانوارهای عشایر بختیاری مشابه اجداد خود با پای پیاده کوچ میکنند. اگر کوچ بدون استفاده از وسیلۀ نقلیۀ موتوری را معیاری برای حفظ فرهنگ سنّتی عشایری در نظر بگیریم، بختیاریها بزرگترین قومی هستند که سبک زندگیشان بیش از سایر اقوام حفظ و حراست شده است.
لازم به ذکر است، مشابه سایر مناطق عشایری، در استان خوزستان نیز سبک زندگی عشایری با تهدیدهای بزرگی مواجه است. ایلراههای عشایری به جادۀ آسفالت تبدیل شدهاند، بسیاری از مراتع عشایری مورد تهدید سدها قرار گرفتهاند، توسعۀ روستاها و شهرها عشایر را مجبور به عقبنشینی از مراتعشان کرده، بسیاری از تصمیمسازان زندگی به سبک هزاران سال پیش را مایۀ شرمساری قلمداد میکنند؛ این مشکلات تنها بخشی از تهدیدهای سبک زندگی عشایری به شمار میروند. به زعم نگارندگان، اثر منفی مهمتری که در طول دهههای اخیر بر مردمان عشایر ایران حادث شده فراتر از اثرات فیزیکی پیشگفته است: «کاهش خودباوری عشایر نسبت به داشته های بومی شان».
اقدامات متعدّدی که توسط یا با حمایت نظام ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی انجام شده باعث پیدایش این نقیصه شده است و رویکردی که باید اجرا میشد این بود که در عین به رسمیت شناختن سبک زندگی کوچنشینی سعی کنیم رفاه را افزایش دهیم و امکانات رفاهی را متناسب با این سبک زندگی به عشایر ارائه کنیم. نگارندگان مخالف با افزایش کیفیت بهداشت و درمان و آموزش در جامعۀ عشایری نیستند، بلکه معتقدند نباید توقع داشته باشیم که بهداشت و آموزش شهری و عشایری دقیقاً مشابه با هم باشد؛ این کالاهای عمومی باید به طریقی ارائه میشد که نیازی به «ارائۀ خدمات» مشروط به «یکجانشین شدن» نمیبود. در مورد آموزش هم حتماً باید آموزشهای مبتنی بر زندگی عشایری حداقل یکی از مفاد کتب درسی عشایر باشد! مگر دانشهای نهفته در این سبک زندگی که قابلیت ارائه در مدارس را دارند کم است؟ دانشمندان متعدّدی از سرتاسر جهان روی سبک زندگی عشایر ایران کار کردهاند و کتابهای ارزشمندی نوشتهاند: همانند کتاب تکنیکهای عشایر بختیاری از پروفسور دیگارد. آیا بهتر نیست که ما در مدارس عشایریمان رد و نشانی از این دانشها را ببینیم؟
آیندۀ زندگی عشایری؛ آیا گردشگری عشایر راهگشاست؟
در یک کلام خیر! اما به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل. گردشگری عشایر یکی از راهحلهای مدرن برای رفع برخی از مشکلات پیشگفته است. حضور گردشگران مسئول در قبال جامعه کمک خواهد کرد که عشایر بیش از پیش درک کنند که سبک زندگی ایشان در دنیای مدرن امروزی طرفداران بسیاری دارد. علاوه بر اثر مهم بالا از نظر اقتصادی نیز گردشگری میتواند به معیشت عشایر کمک کند. اما مسلماً گردشگری به تنهایی نمیتواند تمام مشکلات را حل کند.
توسعۀ گردشگری عشایر گام برداشتن بر لبۀ تیغ است و ممکن است اگر به درستی اجرا نشود، وضعیت را بدتر هم بکند. مشابه سایر رویکردهای توسعۀ گردشگری در میان جوامع محلّی، هرگونه اقدامات توسعه در میان عشایر نیز بایستی مبتنی بر چارچوب های علمی آن باشد. طبق این اصول، جامعۀ محلّی نه تنها میبایست از گردشگری نفع ببرند بلکه باید در تصمیمگیریها نیز حضور فعالی داشته باشند. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه دو کلیدواژۀ «رویکرد توسعۀ مشارکتی» یا «گردشگری جامعهبنیاد» را بررسی کنید. مرحوم دکتر فروَر برای کمک به حفظ خردهفرهنگها با گردشگری، مدل «معیشت مکمّل» را پیشنهاد میکند که بر اساس آن گردشگری نباید به معیشت اصلی مردم محلّی تبدیل شود، بلکه یکی از راههای کسب درآمد جانبی باشد و معیشت اصلی مردم قلمداد نشود. ژان پیر دیگارد نیز پیشنهاد میکند یکی از راههای پیشِ روی عشایر در قرن بیست و یکم برای افزایش رفاه این است که منابع مالی خود را توسعه دهند و معیشتهای مکمّلی را در کنار عشایری داشته باشند؛ از جمله گردشگریِ سبز.
منتشرشده در فصلنامۀ صنوبر، سال سوّم، جلد هفتم، ص ۸۲ تا ۸۷.