علیه عصر جدید: معرفی کتاب “می‌خواهیم چه کسی باشیم”

مرور کتابی از مارگارت ویتلی

گردآوری و ترجمه: محمد عظیمی

مارگارت ویتلی از سال ۱۹۷۳ به‌عنوان مشاور و سخنران با بسیاری از سازمان‌ها، رهبران سیاسی، کارآفرینان و مردم جوامع بومی در تمام قاره‌ها کار کرده است. پس از سال‌ها کار و فعالیت او اکنون می‌نویسد، آموزش می‌دهد و دربارۀ  چگونگی سازماندهی و انجام کار به افراد و مدیران ارشد و کارآفرینان برجسته مشاوره می‌دهد که چگونه در زمانۀ پر از هرج‌ومرج، روابط خود را حفظ کنند و با کمال میل برای خدمت گام بردارند.

ویتلی اکنون در پنج قاره یکی از برجسته‌ترین مشاوران مدیریت در جهان امروز به شمار می‌رود. هنگامی که او در مورد پیچیدگی سازمانی صحبت می‌کند، رهبران مؤسسات مختلف با اشتیاق شدید به سخنانش گوش می‌دهند. در سخنان او هوش و قدرت نهفته است و گفتارش در اقتصاد بازار امروز معنی دارد. در وجود ویتلی نوعی دلسوزی نیز وجود دارد، زیرا عمیقاً دلهره و درماندگی بسیاری از رهبران امروزی را هنگام مبارزه با خدایان مالی که روح صنعت قرن بیست و یکم را می‌جوند، احساس و درک می‌کند.

او با ارادۀ تزلزل‌ناپذیر به تلاش برای تغییر رویه‌های قدیمی حاکم بر تجارت مدرن، به‌آرامی از ما می‌خواهد فعالانه در گفت‌وگوهایی شرکت کنیم که حس امید را به ما بازمی‌گرداند، و هم‌زمان که از روحیات درونی انسانی خود مراقبت می‌کنیم با دیگران برای بهبود زندگی حرفه‌ای‌مان همکاری کنیم.

او در حال حاضر یکی از بنیان‌گذاران و رئیس موسسه برکانا۱- بنیادی علمی، آموزشی و تحقیقاتی خیریه- است که در سال ۱۹۹۱ تأسیس شده است؛ به سراسر جهان سفر می‌کند و دربارۀ ایده‌های خود- این‌که چگونه سازمان‌ها می‌توانند با موفقیت رشد و خود را حفظ کنند- با دیگران گفت‌وگو می‌کند. او کار خود را به عنوان معلم و مدیر در مدارس دولتی آغاز کرد، دو سالی را در سپاه صلح در کره خدمت کرد، سپس مدرک کارشناسی ارشد در رشتۀ اکولوژی رسانه از دانشگاه نیویورک و دکتری در برنامه‌ریزی مدیریت و سیاست اجتماعی با تمرکز بر رفتار سازمانی و تغییر از هاروارد دریافت کرد.

او در دانشکده مدیریت ماریوت در دانشگاه بریگام یانگ و کالج کمبریج، ماساچوست، به‌عنوان عضو آکادمی تجارت جهانی خدمت کرده است، و مشاور برنامۀ همکاران مؤسسۀ فتزر بوده است. او همچنین مادر دو پسر نوجوان و پنج فرزند ناتنی و مادربزرگ ۱۳ نوه است.

آثار، ایده‌ها و کارهای ویتلی نتیجۀ شیفتگی مادام‌العمر او به علم و تاریخ است. در سال ۱۹۹۲، کتاب رهبری و علم نوین او منتشر شد. کتابی که در همان سال مجله ایندستری ویک۲ بهترین کتاب مدیریت سال نامید. این کتاب رویکردی پیشگامانه برای درمان هرج‌ومرج سازمانی ترسیم می‌کند، رویکردی که از مطالعۀ او در فیزیک کوانتومی، زیست‌شناسی تکاملی، شیمی آلی و نظریۀ آشوب تکوین یافته است.

او با بهره‌گیری از اصول همگانی و اساسی که تکوین همۀ اشکال حیات را کنترل می‌کنند به سازمان‌ها به‌سان سیستم‌های زنده و پویا نگاه می‌کند؛ در نگاه او سازمان‌ها همانند سیستم‌های زنده می‌توانند در مسیر رشد‌شان از پیوندهای معنادار درونی برخوردار باشند. ایده‌های درخشان ویتلی تحسین و احترام همکاران، مدیران پیشرو و کارآفرینان در زمینۀ فعالیت‌های حرفه‌ای را برایش به ارمغان آورده است.

مطالعات ویتلی دربارۀ علم جدید او را به درک عمیق‌تری از روح سوق داده است. او یک جویندۀ روحانی پرشور با احترام عمیق برای زندگی‌ست. گرچه او اکنون به بودیسم تبتی گرایش دارد، اما قرار گرفتن در معرض انواع سنت‌های معنوی، او را به قدردانی از وحدت و نظمی که درست در لایه‌های زیرین پیچیدگی‌های دنیای مدرن نهفته است سوق داده است.

مارگارت ویتلی در نهمین کتابش «می‌خواهیم چه کسی باشیم: رویارویی با واقعیت، برعهده گرفتن رهبری و بازگرداندن عافیت»۳ با تمرکز بر ترکیب مناسبی از هوشیاری و مهربانی، الگوی فروپاشی تمدن‌های پیچیده را بررسی می‌کند. او معتقد است امریکا با فرهنگی که گرفتار مصرف‌گرایی، سلبریتی‌ها، رسوایی‌ها و حضور همه‌جانبه در جنگ‌ها شده است، همین حالا گرفتار هرج‌ومرج است. به باور ویتلی زمان حضور و عمل رهبرانی فرا رسیده است که جذابیت آن‌ها نه در بازی‌های قدرت و پرخاشگری بلکه در ویژگی‌های شفابخش‌شان چون گیرایی، دلسوزی و بصیرت است.

ویتلی از بودایی خردمندی به نام چوگیام ترونگپا۴ نقل قول می‌کند که «نیاز به حرکتی فراتر از پنهان شدن یا جست‌وجوی مکانی جادویی برای صیانت از خودمان است». این معلم بودایی می‌گوید: «ما نمی‌توانیم شکل دنیا را تغییر دهیم، اما اگر خود را به روی آن بگشاییم، درمی‌یابیم که نرمش، بزرگ‌منشی، و شهامت در نزدیکی‌ست، نه فقط برای ما، که برای تمام انسان‌ها.»

اگر با واقعیت رودررو شویم و آن را به‌خوبی ببینیم، می‌توان نیرویی را که اکنون برای محافظت از خود صرف می‌شود به نیرویی مثبت تبدیل کرد. رویارویی با واقعیت نیروبخش است- می‌تواند ذهن و قلب‌مان را آزاد کند تا بهتر بدانیم چگونه از قدرت و نفوذمان در خدمت به این زمانه بهره جوییم. این بهتر از اعتماد به رسانه‌های اجتماعی، اپلیکیشن‌ها، هوش مصنوعی یا جدیدترین اسباب‌بازی‌های تکنولوژیکی است.

پیام اصلی  کتاب  می‌خواهیم چه کسی باشیم فراخوانی تعالی‌بخش است برای رهبرانی که قادر خواهند بود با مشکلات طاقت‌فرسای زمان ما کنار بیایند و برای خیر عمومی تلاش کنند. ویتلی این افراد را «دلاوران روح انسانی» می‌نامد و جزئیات مأموریت‌ این دلاوران را این‌گونه بیان می‌کند: ایجاد جزیره‌های عافیت، هدایتگری همراه با شجاعت و صداقت، مواجهه با ناممکن‌ها، رهبری و هدایت تغییرات اجتماعی تا بسته به تنوع و با الهام از لذت درهم‌آمیختگی برای آنچه درست است ایستادگی کنند.

کتاب‌های ویتلی فقط بیان واقعیت‌ها و ارقام نیستند، آن‌ها صرفاً چشم‌اندازی برای دنیایی متفاوت هم نیستند، چنان‌که دستورالعمل‌هایی برای هدایت عمل نیستند. آن‌ها آثار هنری، مدیتیشن، سفر به مکان‌های عمیق، فریاد برای تغییر، دعوت به عمل، اشتیاق برای جهانی بهتر هستند. کتاب‌های او مفصل و جامع، خلاقانه، بنیادی و عمیقاً شخصی‌اند.

هر کلمه از عنوان کتاب «می‌خواهیم چه کسی باشیم: رویارویی با واقعیت، برعهده گرفتن رهبری و بازگرداندن عافیت» مهم است و نشان‌دهنده یک موضوع اساسی‌ست که در ساختار کتاب تعبیه شده است. هر فصل با «آنچه علم به ما می‌آموزد» شروع و سپس از سه عنوان فرعی برای بررسی موضوع استفاده می‌شود. ویتلی دو عدسی را شناسایی می‌کند که در سراسر کتاب از آن‌ها استفاده و به خواننده کمک می‌کند تا زمینۀ فعلی را واضح‌تر ببیند- اولی علم سیستم‌های زنده و دومی الگوی تلاشی سیستم‌های پیچیده است.

ویتلی در ابتدای کتاب، در بخشی با عنوان ذهن درگیر، قصد خود را دربارۀ صفحه‌آرایی و طراحی کتاب بیان می‌کند. نقل قول‌ها، شعرها و عکس‌های گرفته‌شده به‌دست ویتلی در میان فصل‌ها جا گرفته‌اند؛ همۀ آن‌ها شما را مجبور می‌کنند کتاب را به‌آرامی بخوانید. هر بخش دارای چند قسمت است و ساختار تکراری آن ثبات را برای خواننده فراهم می‌کند. او از ما می‌خواهد که هنگام خواندن کتاب نفس بکشیم، فضا داشته باشیم و تمام تلاش‌مان را بکنیم تا هوشیار بمانیم. تجربۀ خواندن این کتاب حسی قوی تولید می‌کند؛ انگار هنگام خواندن کتاب نویسنده درست در کنار ماست.

ویتلی بی‌آن‌که چیزی را مخفی سازد و بدون سانسور، تصویری تاریک از دنیای موجود ما ترسیم می‌کند. او در مورد شرایط فعلی بشر، وضعیت سیاره‌مان و ماهیت رهبری جهانی صحبت می‌کند. او ادعا نمی‌کند تمدن ما فروپاشی را پشت سر می‌گذارد. او سیاست، تجارت و سیاره را در حال زوال خود می‌بینید. او به ما گوشزد می‌کند که رهبران نتوانسته‌اند راه‌حل‌های پیش‌ روی خود را برای ساختن جوامع سالم و پایدار ببینند.

درست مانند تمدن‌های گذشته که پر از نوید به وجود آمدند، به اوج خود رسیدند و راه خود را گم کردند، ما نیز آن مسیر را دنبال می‌کنیم. راه برگشتی نیست. نشانه‌های انحطاط تمدنی در اطراف ماست. ویتلی به این نکته اشاره می‌کند که «فرهنگی که بر آزادی فردی متمرکز باشد، تنها می‌تواند منجر به خودشیفتگی، قطبی‌سازی، درگیری، بیگانگی و تنهایی شود». برای دیدن شواهدی از همۀ این‌ها در فرهنگ کنونی ما نیازی به جست‌وجوی مناقشه‌برانگیزی ندارید.

قبل از این‌که خواندن دیباچۀ کتاب را تمام کنید، تأثیرات ویتلی را درک می‌کنید. ماهیت عنوان فرعی «روبه‌رو شدن با واقعیت» دربارۀ تطبیق عمیق با آن‌چه هست، روی‌گردان نشدن، بودن با چیزها آن‌گونه که واقعاً هستند و نفس زندگی‌ست. انسان‌ها تمایل دارند به لذت برسند و از درد دوری کنند، بنابراین این کار دشواری‌ست، به‌ویژه زمانی که سخنان او صادق باشد. با این حال، از نظر ویتلی روشن است که ما باید با رویارویی با وضعیت کنونی جهان شروع کنیم.

ویتلی پس از یک دورۀ حرفه‌ای طولانی در رهبری و توسعۀ سازمانی، کار در سطح بین‌المللی با برخی از موفق‌ترین سازمان‌های جهان، دیگر به تغییر سیستم بزرگی که پایدار و برای همه در مقیاس بزرگ مفید باشد، ایمان ندارد. خشم، ناامیدی و اندوه او ملموس است. بالاخره همۀ زندگی او وقف این کار شده است. اگر بگوییم او تسلیم شده است، درستی روایت را از دست داده‌ایم؛ در حقیقت او تمرکز خود را از رهبران جهانی به رهبران محلی منتقل کرده است.

او از همۀ ما برای برعهده گرفتن رهبری خواهش می‌کند تا تمام تلاش‌مان را به کار بندیم و کانون اثربخشی‌مان در جهان را مهربان‌تر، بازتر و چابک‌تر کنیم. او «دلاوران روح انسان» را فرا می‌خواند. تمرکز این «دلاوران» تأسیس «جزایر عافیت» در مناطقی‌ست که در آن زندگی و کار می‌کنند. این جزایر در خصوص پرورش و حفاظت از روحیات انسانی اطرافیان ماست. او پرسش‌های بنیادینی طرح می‌کند و به این می‌پردازد که رهبر بودن در زمانه سقوط چه شکلی‌ست.

شاید خوانندگانْ کتاب را عمیقاً ناراحت‌کننده بیابند. اما آنچه بیش از درد برای خواننده باقی می‌ماند، تجربۀ قدرتمندِ شنیدن حقیقت است. در دنیای امروزی که دیکتاتوری دیجیتالی با «اخبار جعلی» به پیش می‌تازد، بسیار متهورانه است از کسی بخواهیم آنچه را که همه ما می‌توانیم احساس کنیم در حال وقوع است، با صدای بلند بگوید. و تنها آن زمان است که می‌توانیم تصمیم بگیریم «می‌خواهیم چه کسی باشیم». باید از مارگارت ویتلی به خاطر شجاعتش و الگوبرداری واقعی از آنچه کار دلاوران روح انسانی‌ست تجلیل شود.

در پایان برای این‌که حواس‌مان جمع باشد، ویتلی نتیجه می‌گیرد: «اکنون در کلاس درس‌های درهم‌تنیدگی و پیامدهای نادیده گرفتن حقایق بنیادی طبیعت ما در صف جلو نشسته‌ایم؛ همان‌طور که بوم‌شناسان تذکر می‌دهند، طبیعت فصل‌الخطاب است.»

پانویس‌ها

  1. Berkana Institute
  2. Industry Week
  3. Who Do We Choose To Be? Facing Reality, Claiming Leadership, Restoring Sanity
  4. Chögyam Trungpa

منابع

فصلنامه صنوبر، سال ششم، شماره ۱۸  و ۱۹، ص۲۶۴ تا ۲۶۷.

پیام بگذارید