عسل تلخ؛ تعارضات بین حفاظت محیط‌زیست و کندوداران

محیط‌بان حسین قنبری/من محیط‌بان شهرستان آبدانان با ۱۷ سال سابقۀ کاری قصد دارم یکی از مهم‌ترین چالش‌های محیط‌زیستی منطقۀ حفاظت‌شدۀ دینارکوه را به‌عنوان شاخصی از اکوسیستم جنگل‌های غرب که همانا تعارض بین فعالیت کندوداران و حفاظت از محیط‌زیست است، در قالب چالش‌های تکراری یک محیط‌بان بیان کنم. در ابتدای بحث لازم می‌دانم اعلام کنم که عنوان کردن مطالب ذیل دال بر بی‌توجهی یا مدیریت نامناسب یا سهل‌انگاری و ولنگاری بوروکراسی نیست، چراکه قضاوت کردن باید در کمال آرامش و اذعان بر آگاهی از مشکلات و مسائل درون‌سازمانی باشد.

بحث در مورد رویکرد اخلاقی انسان‌ها به حیوانات ریشه در یونان باستان دارد. شاید عجیب به نظر برسد که افلاطون- آن شهیر بی‌همتا- هم دیدگاه «هیولای بی‌قانون» را نسبت به حقوق حیوانات داشت. بااین‌حال در طول تاریخ مدنیت، جایگاه حقوق حیوانات بسیار رشد کرده و امروزه موضوع حیوان‌دوستی و جایگاه حیات‌وحش به‌عنوان یک سرمایۀ مادی و معنوی بر کسی پوشیده نیست و این‌که سازمان حفاظت محیط‌زیست به‌عنوان متولی حیات‌وحش در کشور تا چه حد توانسته و می‌تواند در راستای بهبود وضعیت موجود مدیریت صحیح داشته باشد، موضوعی قابل تأمل است.

وقتی که محیط‌بان شدم

غروب روز سه‌شنبه مورخ ۰۸/۰۸/۱۳۸۵ هرگز از خاطرم نمی‌رود. چراکه یک دوست مهربان مسیر زندگی مرا به معنی واقعی به سمت محیط‌زیست سوق داد: علیرضا قربانی، شاغل در ادارۀ محیط‌زیست گیلان و همکلاسی‌ام در دانشگاه گیلان. او آن زمان محیط‌بان شهرستان صومعه‌سرا بود. برای سر زدن به ما که بچه‌شهرستانی و ساکن خوابگاه بودیم دنبال بهانه می‌گشت. البته ایشان برای آمدن به خوابگاه و مراوده با دوستان اهداف عاطفی خاص خود را داشت و انگیزه‌ای شد برای ورود من به مسیر تازۀ زندگی‌ام: با آگهی استخدامی جذب نیرو در استان گیلان، با این‌که غیربومی بودم ولی با کسب نمرۀ مناسب و طی روال اداری مرسوم، هم‌اکنون مدت ۱۶ سال است که مفتخر به لباس سبز محیط‌بانی هستم. شایان ذکر است که یاد و خاطرۀ همکاران صمیمی و دوستان گیلانی‌ام در مدت پنج سالی که در ادارۀ محیط‌زیست گیلان و شهر سیاهکل بودم، همیشه با من است. یادشان سبز. از سال ۱۳۹۱ تاکنون نیز در شهرستان آبدانان مشغول حفاظت از محیط‌زیست هستم.

عسل تلخ

از حدود ۱۰ سال پیش که شغل کندوداری در شهرستان آبدانان رشد چشمگیری داشته و عدۀ زیادی از مردم چه به صورت فعالیت کلان و چه به صورت تفننی اقدام به نگهداری کندوی عسل می‌کنند، روند قطع درختان بلوط رشد روزافزونی یافته است. شاید لازم به یادآوری نباشد که حتی کندوداران استان‌های همجوار نیز در فصل بهار به منطقۀ ما کوچ می‌کنند و در حاشیۀ جاده‌ها و مناطقی که اقلیم و پوشش گیاهی مناسبی دارد، ساکن می‌شوند.

معمولاً در هر کندو ملکه‌ها برای تداوم چرخۀ زندگی خود به دامان درختان بلوط پناه می‌آورند که انسان حریص، به طمع عسل حیات‌بخش، پیکر درخت دیر رشد بلوط- این اسطورۀ سرسختی- را به بوسه‌های تبر، تیشه و اره زخمی می‌کنند. مشاهدۀ درختانی که گاه از تنۀ اصلی و گاهی شاخه‌های اصلی‌شان قطع شده نگران‌کننده است. البته حضور کندودارها در منطقه، چالش‌های دیگری نیز برای حیات‌وحش منطقۀ ما به‌همراه داشته است. صبح زود هنوز ساعت ۶ نشده بود و قصد رفتن به مأموریت داشتیم.

دیدم یک ظرف پلاستیکی سوراخ‌سوراخ‌شده جلوی در اداره قرار دارد. فکر کردم فقط یک ظرف است و لگدی به آن زدم اما در لحظۀ برخورد پایم با آن، متوجه حضور جانوری در ظرف شدم: یک افعی دُم‌عنکبوتی، گونۀ شاخص اکوسیستم منطقۀ دینارکوه! فرد کندوداری به خیال این‌که دل ادارۀ ما را به دست بیاورد و مثلاً بگوید طرفدار محیط‌زیست است، این افعی را که به‌قول خودش در اطراف کندوها لانه داشته برای ما آورده بود تا از آن نگهداری کنیم. شاید جالب باشد که این رفتار میزان دانش کندودارهای ما را می‌رساند.

صرف‌نظر از این‌که چه دستگاهی باید متولی فعالیت کندوداران باشد و این‌که آیا نیازی به آموزش مسائل محیط‌زیست برای این صنف هست یا خیر، و این‌که ادارۀ محیط‌زیست به‌لحاظ قانونی چه اختیاراتی دارد، لازم می‌دانم اشاره کنم که ممانعت از کسب‌وکارهای دانش‌بنیان برای هیچ مدیر اداره و کارمندی در این بحران‌های پساکرونایی و فجیع اقتصادی مقبولیت اجتماعی ندارد و نخواهد داشت. چراکه سال، مزین به نام «حمایت از تولید ملی» است.

عجیب‌تر شاید این باشد که یکی دو نفر از اعضای کندوداران چند بار در سال به ادارۀ ما می‌آیند و با جدّیت تمام، مطالبات صنفی خود را خواهانند. مطالبۀ توزیع شکر یارانه‌ای و اختصاص سم برای زنبورداری و مهم‌تر درخواست تانکر آب دائمی و درخواست مجوز شکار دارند! این‌که حضور این کندوداران در طبیعت معایب بسیار زیادی دارد بر کسی پوشیده نیست. معمولاً بادانش‌ترین افراد این صنف، بر نقش زنبور در تنوع زیستی و گرده‌افشانی تأکید دارند که پرواضح است این اکوسیستم در طول قرن‌ها بدون وجود این زنبورهای پرورشی نیز به حیات خود ادامه داده است.

اکثر آن‌ها هم معمولاً سلاح شکاری دارند. از دو ارگانی که متولی صدور مجوز سلاح به افراد هستند بسیار متشکرم! زیرا با واریز هزینه و تحویل چند کپی از شناسنامه، در کمترین زمان ممکن صاحب سلاح شکاری خواهید بود.

در ادامه خوب است بدانیم که معمولاً خرس‌ها علاقۀ فطری به عسل دارند و بااین‌حساب تصور کنید حیات چند حیوان به صرف بودن کندوداران در طبیعت به چالش کشیده می‌شود. داشتن اسلحۀ بادی نمرۀ ۵/۴ و ۵ و جدیداً نیز اسلحه‌های گازی PCP۱ مجهز به دوربین که لوزالمعدۀ تیهو را فلج می‌کند نیز مبحثی طولانی و به‌غایت نگران‌کننده است. ایجاد طعمۀ مسموم برای زنبورخوارها، این مسافران بهاری و قتل‌عام خانوادگی این پرندۀ مهاجر کمترین خسارتی‌ست که کندودارها به حیات‌وحش منطقه وارد می‌کنند. برجا گذاشتن تلی از زباله (پلاستیک، گچ، ظروف یک‌بارمصرف، قوطی سم و…) نیز ارمغان(!) دیگری‌ست از طرف کندوداران برای زشتی چهرۀ منطقه. جمع‌آوری گیاهان دارویی و هیزم، از دیگر فعالیت‌های فوق برنامۀ این صنف است.

برای ذهن زیبای شما می‌گویم که بدانی شغل محیط‌بانی دامنۀ وسیعی از تهدیدات و مخاطرات محیط‌زیستی با خود دارد. از آتش زدن کاه و کلش مزارع، وجود دام در مرتع و مصائب دامداران در منطقه، یله شدن دام‌های بزرگ مثل اسب و الاغ مادیان و قاطر، دستکاری چشمه‌های منطقه که صرفاً بتواند حیات این چهارپایان را تداوم بخشد، تا مسئلۀ شکار و زنده‌گیری پرندگان وحشی، به‌خصوص سهره و کبک.

سرشماری فصلی پستانداران و پرندگان، مبحث آموزش مؤلفه‌های محیط‌زیستی در مدارس، برگزاری همایش‌ها طبق تقویم محیط‌زیست و تعامل با سازمان‌های غیردولتی محیط‌زیستی، تخریب کومۀ شکار و بحث داغ تصرفات عدوانی…  همه و همه در ذهنم فریاد می‌کشند و آن‌جا که گاهی افرادی دلسوز در اداره حضور می‌یابند و تمامی این مشکلات را به ما گوشزد می‌کنند، آن زمان خستگی از روان ما رخت برمی‌بندد.

پانویس

  1. Pre-Charged Pneumatic

فصلنامۀ صنوبر، سال هفتم، شماره ۲۲ و ۲۳، ص ۲۰۰ تا ۲۰۴.

پیام بگذارید