اهمیت نمادین گرتا تانبرگ و کودکان کنشگر

حسام حسین‌زاده/ گرتا تانبرگ فعال محیط‌زیست سوئدی است که در سال ۲۰۱۸ ، زمانی که فقط ۱۵ سال داشت، در اعتراض به تغییرات اقلیمی مدرسه را ترک گفت و در مقابل پارلمان سوئد دست به اعتصاب زد. چند هفته پس از آغاز حرکت نمادین گرتا، جنبش دانش‌آموزیِ «جمعه‌ها برای آینده» در بخش‌های مختلفی از جهان پا گرفت و دانش‌آموزان روزهای جمعه به جای رفتن به مدرسه، برنامه‌هایی در واکنش به تغییرات اقلیمی در شهرها و کشورهای مختلف برگزار می‌کردند. او سپتامبر ۲۰۱۹، در همایش «اقدام برای اقلیم» سازمان ملل در نیویورک، مقابل رهبران جهان سخنرانی آتشینی انجام داد و بدین ترتیب بیش از پیش بر سر زبان‌ها افتاد.

با افزایش شهرت جهانی گرتا تانبرگ، دو جبهۀ اصلی در مقابل او قرار گرفتند. جبهۀ نخست راست‌گرایانی بودند که از اساس ایدۀ «تغییرات اقلیمی» را قبول نداشتند و آن را یک توهم می‌دانستند. آنان تلاش کردند در رسانه‌های مختلف گرتا را به دلیل این‌که دارای اختلال رشدی اوتیسم (درخودماندگی) است دیوانه جلوه دهند و پدر و مادر او را به کودک‌آزاری متهم کردند، چراکه معتقد بودند کنشگری کودکان شکلی از «کار کودک» است.

جبهۀ دوم اما چپ‌گرایانی بودند که هرچند با مطالبات گرتا تانبرگ مخالفتی نداشتند، اما او را ساخته و پرداختۀ رسانه‌های جریان غالب و شرکت‌های بزرگ چندملیتی قلمداد می‌کردند تا بتوانند جنبش محیط‌زیست را با او مصادره کنند. آنان معتقد بودند همین که گرتا این امکان را یافته تا در کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل سخنرانی کند یعنی لابی ابرقدرت‌ها از او حمایت می‌کند.

هر دو جبهۀ مخالفان اما در یک چیز مشترک بودند؛ آنان نمی‌توانستند این سخنان و فعالیت‌ها را از سوی کودکی ۱۵-۱۶ ساله تحمل کنند. وگرنه هر فعالیتی که کودک انجام دهد شکلی از «کار» در معنای عام کلمه است و مادامی که این «کار» باعث تحقق توانایی‌های بالقوۀ او و شکوفایی استعدادهایش شود نه تنها مصداقی از «کار کودک» (در معنای حقوقی کلمه) نیست بلکه مصداقی از کار سازنده است، کاری که کودک را برای زندگی اجتماعی آماده‌تر می‌کند. جبهۀ دوم مخالفان نیز هرگز به این پرسش پاسخ ندادند که مگر دیگر چهره‌های مشهور (در همۀ زمینه‌ها) چیزی جز ساخته و پرداختۀ رسانه‌ها هستند؟

حتی رهبران نیروهای مخالف در همه‌جای جهان، اگر خواست همین رسانه‌های جریان غالب نباشد، شناخته نخواهند شد. این موضوع هرچند ناامیدکننده است اما واقعیت دارد و تفاوتی نمی‌کند دربارۀ گرتا تونبرگ باشد یا رهبر یک جنبش مردمی، رسانه‌های جریان غالب زندگی همۀ ما را در چنگال خود دارند. از سوی دیگر، بسیاری از کنشگران حوزۀ محیط زیست (مخصوصاً رهبرانی که حامی جنبش‌های حفاظت از محیط‌زیست هستند) پیش از این در محافل بین‌المللی از جمله سازمان ملل سخنرانی کرده‌اند. در هیچ یک از این موارد، صرف سخنرانیِ آن‌ها به معنای هم‌دستی‌شان با سیستم تلقی نشد.

واقعیت آن است که در تمام این موارد شاهد شکلی از «کین‌توزی بزرگسالانه» هستیم که تحت عنوان اَدالتیسم (Adultism) هم شناخته می‌شود، به همین دلیل است که در مواجهه با واقعیت‌ها گزینش‌گرانه عمل می‌کنیم و طوری واقعیت‌ها را کنار هم می‌چینیم که گرتا را در نهایت محکوم کنیم، این کار را به طور روزمره در مواجهه با بسیاری از کودکان در جامعه نیز انجام می‌دهیم.

گرتا تانبرگ یک مورد خاص نیست

حقیقت دیگر این است که گرتا تانبرگ یک مورد خاص نیست. گرتا تنها یکی از کودکانی است که تحت تأثیر برنامه‌های آموزشی‌ای که در طول دهۀ گذشته در بسیاری از کشورهای اروپایی (به ویژه اسکاندیناوی) به اجرا درآمده بدل به کنشگر اجتماعی شده‌اند. یکی از گسترده‌ترینِ این برنامه‌ها را دولت انگلستان از سال ۲۰۱۶ زیر عنوان «کنش اجتماعی» (Social Action) در مدارس آغاز کرد. بر اساس این برنامه، سالانه حدود ۷۰ میلیون پوند روی پروژه‌های مرتبط با کنشگری اجتماعی دانش‌آموزان سرمایه‌گذاری می‌شود. دولت انگلستان ۶۵۰۰ سازمانده محلی را مأمور کرد تا در پیگیری مطالبات کودکان در محله‌ها آنان را یاری کنند و این تعداد تا پایان سال ۲۰۲۰ باید به ۱۰ هزار نفر برسد.

علاوه بر این، در قالب این برنامه ۲۰ هزار مکان فعالیت برای کودکان کنشگر در سرتاسر کشور در نظر گرفته شده است. هدف این برنامه آن بود که تا پایان سال ۲۰۲۰ نیمی از کودکان و نوجوانان ۱۰ تا ۲۰ سالۀ انگلیسی بدل به کنشگران اجتماعی شوند و به طور مستمر در فعالیت‌های اجتماعیِ معنادار نقش‌آفرینی کنند. در حال حاضر، مطابق پیمایش ملی کنش اجتماعی جوانان در انگلستان، ۴۲ درصد از کودکان و نوجوانان ۱۰ تا ۲۰ ساله سالانه دست‌کم یک‌بار در فعالیت‌های اجتماعی معنادار مشارکت می‌کنند. نیمی از این افراد ماهانه دست‌کم یک بار در فعالیت‌های اجتماعی معنادار مشارکت می‌کنند. این برنامه تاکنون توانسته بیش از نیمی از کودکان ثروتمند و بالغ بر ۳۰ درصد کودکان فقیر (از نظر اجتماعی و اقتصادی) را درگیر فعالیت‌های اجتماعی کند.

این آمارها و فعالیت‌ها فقط مربوط به انگلستان بود. این دست برنامه‌ها با شدت و ضعف متفاوت در بسیاری از کشورها پیگیری می‌شود و واقعیت این است که صدها هزار گرتا تونبرگ در کشورهای مختلف در حال فعالیت‌اند و هر یک از آن‌ها تأثیراتی در سطوح محلی، ملی، منطقه‌ای و جهانی می‌گذارند. مسألۀ اصلی نیز همین تأثیرگذاری است. گرتا تانبرگ هر که باشد و از هر کجا آمده باشد (چه حمایت لابی‌های قدرت را داشته باشد و چه نداشته باشد) اهمیت نمادین قابل‌توجهی دارد. برای کودکانی که با دیدن او تحریک می‌شوند تا در فعالیت‌های اجتماعیِ بیشتری ایفای نقش کنند و نسبت به محیط‌زیست خود بی‌تفاوت نباشند، فرقی ندارد او از کجا آمده است و چه کسانی پشت او هستند یا نیستند.

باید بپذیریم که کودکان فرشته نیستند و نمی‌توانیم به بهانۀ از دست رفتن معصومیت‌شان آنان را از مشارکت فعال در جامعه محروم کنیم. همان‌قدر که یک بزرگسال می‌تواند و باید نسبت به محیط اطراف خود بی‌تفاوت نباشد، یک کودک هم چنین حق و مسئولیتی را بر عهده دارد. چیزی از «اثر گرتا» (The Greta Effect) شنیده‌اید؟ با جست‌وجویی اندک دربارۀ این کلیدواژه به نتایج پژوهش‌هایی دست می‌یابید که نشان داده‌اند فعالیت‌های گرتا تانبرگ در طول دو سال گذشته بر سیاستمداران، نویسندگان، سرمایه‌گذاران، شرکت‌های حمل ونقل و رفتارهای فرهنگی مردم در سطوح مختلف ملی (در سوئد) و جهانی تأثیرگذار بوده است.

کودکان کنشگر در ایران

واقعیت ناامیدکننده آن است که برای کنشگریِ کودکان در ایران راه طولانی و پرفرازونشیبی در پیش داریم. افراد زیر ۱۸ سال در ایران مطابق قانون از بسیاری از حقوق انسانی خود محروم هستند. با وجود فعالیت‌های فعالان حقوق کودک در طول دو دهۀ گذشته، هنوز هم بسیاری از اصول حقوق کودک توسط جامعه و قانون به رسمیت شناخته نمی‌شوند. همۀ این‌ها اما فقط یک روی سکه هستند. روی دیگر سکه، خود بچه‌ها هستند.

در طول چند سالی که درون و بیرون از مدرسه با بچه‌ها در سنین مختلف (از پنجم ابتدایی تا دوازدهم متوسطه) کار کرده‌ام می‌توانم با اطمینان بگویم نسل کنونی بیش از هر نسل دیگری آمادگی و توان کنشگری اجتماعی را دارد. دسترسی گستردۀ آنان به فضای مجازی باعث شده با حجم بی‌سابقه‌ای از اطلاعات روبه‌رو شوند و آگاهی آنان نسبت به محیط‌زیست‌شان (در معنای عام و خاص کلمه) افزایش یابد.

چند هفتۀ پیش که در درس علوم تجربی با دانش‌آموزانم در پایۀ پنجم دبستان دربارۀ محیط‌زیست حرف زدم شگفت‌زده‌ام کردند. اطلاعاتی که دربارۀ نقش انسان در تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین و تولید گازهای گلخانه‌ای و بحران آب داشتند نه تنها با ۱۰ سالگی که با ۱۸ سالگی من هم قاب ل مقایسه نبود. آن‌ها مرتب اخبار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روز را دنبال می‌کنند و می‌توانند در مورد بسیاری از آن‌ها به خوبی اظهارنظر کنند.

سال گذشته در اوج نابسامانی اقتصادی و افزایش قیمت دلار، دانش‌آموزانم در پایۀ ششم ابتدایی به شکل روزانه جزئی‌ترین اخبار از وضعیت اقتصادی را با یکدیگر به اشتراک می‌گذاشتند و حجم این بحث‌ها در میان‌شان آن قدر زیاد بود که مجبور شدم دو جلسه از کلاس مطالعات اجتماعی را به بحث بر سر وضعیت اقتصادی ایران اختصاص دهم.

تمام موانع و برخوردهایی که پیش از این دربارۀ گرتا تانبرگ عنوان کردم، برای کودکان ایرانی با شدت و حدت بیشتری وجود دارد. در فقدان کامل برنامه‌های آموزشی و نمادهای جمعی، کودکان توانی برای سازماندهی ذهن خودشان و البته سازماندهی هم‌سالان‌شان ندارند. امتداد این وضعیت آن‌ها را بدل به سوژه‌هایی سرخورده و تک‌افتاده می‌کند که به جای کنش‌های جمعی و بلندمدت به کنش‌های فردی و لحظه‌ای روی می‌آورند. واقعیت این است که حتی اگر هم بخواهیم، با نادیده گرفتن دغدغه‌های اجتماعی بچه‌ها نمی‌توانیم آن‌ها را سرکوب کنیم. فقط می‌توانیم مسیر پیش روی‌شان را خراب‌تر و خطرناک‌تر از آن‌چه هست کنیم.

در شرایطی که نهادهای رسمی به این مسأله کاملاً بی‌توجه هستند، می‌توان به فعالیت‌های داوطلبانۀ افراد و گروه‌های فعال در حوزۀ محیط‌زیست و آموزش کودکان امیدوار بود تا با طراحی برنامه‌های آموزشی و تلاش در راستای نمادپردازی، بتوانند این وضعیت مه‌آلود را اندکی بهبود بخشند. از سوی دیگر، باید مطالبۀ واکنش نظام رسمی آموزش وپرورش به این دغدغه‌ها را جدی بگیریم و برای ورود این مباحث به کتب درسی و… بکوشیم. راه درازی در پیش است اما فراموش نکنیم کودکان کنشگر همین امروز هم در ایران کم نیستند؛ ما «آگاهانه» آن‌ها را نادیده می‌گیریم.

فصلنامۀ صنوبر، سال سوم، شمارۀ نهم، ص ۵۳ تا ۵۷.

پیام بگذارید