والدگری در طبیعت
پریشا همامی/ آنچه که در این مقاله به آن میپردازیم تأثیرات والدگری برای کودک خرسال در طبیعت و تأثیرات آن در رشد مهارتهای حسی-حرکتی و مهارتهای ارتباطی-گفتاریست. چالشی که ما طی پنج سال کارکردن با کودکان خردسال و والدینشان پیدا کردیم به ترس و نگرانی یکی از والدین کودک برمیگشت و پروسهی رشد کودک در یکجا متوقف و آمدن کودک در این فضاها منوط به بودن آب و هوای خوب میشد.
با گسترش شهرنشینی و کمبود فضا در شهرسازیهای مدرن، چیزی به عنوان حیاط یا فضای سبز در خانههای امروزی به چشم نمیخورد و بخش مهمی از کودکی گویی به فراموشی سپرده شده و آن، بازی در طبیعت یا به نوعی پرسههای به ظاهر بیهدف بین انبوه درختان جنگلی و مزارع است. این نیاز کمکم با ایجاد فضاهای امن تحت نامهای مختلف باغ کودک- مزرعهی کودک- اکو کمپ و غیره در شهرهای مختلف ایجاد شد و تلنگر دوبارهای بود به رجوع اولیای دغدغهمند به طبیعت و آشتی انسان با محیطزیست. جایی که کودک به همراه خانواده فرصت تجربههای مختلفی را پیدا میکند. درست کردن آتش و خوردن چای زغالی، ساختوساز و نجاری، دوخت و دوز، آشپزی در طبیعت و کمپ زدن و طبیعتگردی مسئولانه و درست.
آنچه که در این مقاله به آن میپردازیم تأثیرات والدگری برای کودک خرسال در طبیعت و تأثیرات آن در رشد مهارتهای حسی-حرکتی و مهارتهای ارتباطی-گفتاریست. چالشی که ما طی این پنج سال کارکردن با کودکان خردسال و والدینشان پیدا کردیم به ترس و نگرانی یکی از والدین کودک برمیگشت و پروسهی رشد کودک در یکجا متوقف و آمدن کودک در این فضاها منوط به بودن آب و هوای خوب میشد.
ما با چند دسته از والدین روبهرو میشدیم: ۱. والد نگران و دلواپس ۲. والد وسواسی و کنترلگر ۳.والد رها.
کودک خردسال در مواجهه با طبیعت یا فضای باغ با حسّ لامسهی خود بیشترین ارتباط را با طبیعت برقرار میکند. لمس خاک، درخت، سنگ، آب. در مراجعههای بعدی کمکم کودک یاد میگیرد که از بقیهی حواس خود نیز استفاده کند. آنجاست که به صداهای موجود در طبیعت توجه میکند و توانایی تشخیص صداها را پیدا می کند؛ در حین بازی حشرات ریز را میبیند و در مورد آنها کنجکاوی میکند و در طبیعتگردیها انواع بوهای خوشایند یا ناخوشایند را حس میکند و در مورد آنها نظر میدهد و با چشیدن طعم میوههای جنگلی و چیدن آنها از درخت تجربهی خوشایندی در خاطرش میسازد.
حال با این تجربیات گوناگونی که کودک قرار است در یک باغ کودک با آن روبهرو شود، بودن والد نگران و دلواپس مانع از ارتباط صحیح کودک با یکی از عناصر طبیعت میشود و در پی آن از یکی از حواس پنجگانه کمتر استفاده خواهد شد. به طور مثال کودک خردسالی علاقهمند به بغل کردن مرغ است. اولین جملات یک والد نگران که کودک معمولاً با آن مواجه میشود این جملات است: «مرغه نوکت میزنه»یا «جای مرغ بو میده» یا «دست نزن! ممکنه مریض بشی» و …
کودکی را تصوّر کنید که در مواجهه با همسالان خود بر سر یک چوب یا یک بیلچه دچار اختلاف میشود، واکنش یک والد کنترلگر در مواجهه با این شرایط، ورود و دخالت در اختلاف بچهها و میانجیگری در بازی کودک است. به نظر میرسد والدین تا آنجا که در توانشان باشد سعی در برطرف کردن موانع و مشکلات کودک خود دارند. حال چالش اصلی ما با کودک چه خواهد بود؟ مهارت ارتباطی کم با سایر همسالان خود. آنجا که کودک در دوستیابی، گفتوگو و همدلی دچار مشکل میشود و مداخلهی بیمورد والد در روند رشد ارتباطی کودک وقفه ایجاد میکند.
آنچه که ما در طی این پنج سال کار با کودک کمتر با آن روبهرو شدهایم، بودن والدین رها و آزاد بود. کار کردن با این دسته از کودکان به دلیل همراهی اولیا به مراتب جذابتر و هیجانانگیزتر میشود، چرا که کودک خردسال فرصت تجربهی بازی در برف و باران و باد و گرما را خواهد داشت. نگران کثیف شدن یا پاره شدن لباسهایش نیست. از زخمی شدن و افتادن نمیهراسد و پروسهی بزرگ شدن این کودکان در طبیعت همراه خواهد بود با کشف تواناییهای مختلف کودک در انواع دستورزیها، تجربهی حلّ مسئله به روشهای گوناگون، جستوجو در طبیعت و به دنبال آن پیگیری علاقهمندیها.
با توجه به مقالات متعدّد از بزرگان علم روانشناسی و مستندهای مختلفی که طی این سالها در مورد اثرات بودن کودک در طبیعت ساخته شده، گمان میرود تعداد بیشتری از مردم به زندگی کردن در روستا یا بردن کودک به طبیعت علاقهمند شده باشند. اما این نکته فراموش نشود که اگر ما یکی از آن دو دسته والدین نگران و کنترلگر باشیم بودن کودک در طبیعت همراه خواهد بود با اضطراب و نگرانی از کثیف شدن یا زخمی شدن و به آن هدف نهایی نخواهیم رسید. حال چه باید کرد؟
آنچه که اغلب در گفتوگوهای نزدیک و صمیمانه به خانوادهها یادآور میشویم، داشتن رویکردی تسهیلگرانه با کودک است. آنجا که شما به عنوان یک والد مشاهدهگر، اجازهی مواجه شدن کودک با چالشهای مختلف را به او میدهید و فرصت حلّ مسئله، تفکر و لذّت را از او سلب نمیکنید. یک تسهیلگر خوب میبیند، به بازی کودک توجه نشان میدهد، تا زمانی که کودک او را وارد حریم بازی خود نکرده وارد حریم امن و تخیّلی کودک نمیشود و از همه مهمتر اجازهی کسب تجربه به کودک میدهد، ولو آنکه این تجربه گاهی برای کودک ناراحتکننده باشد و نیز جایی که پای حفظ امنیت و سلامت کودک به میان میآید به موقع مداخله میکند. به عنوان یک والد از خود بپرسید که آیا میتوانید یک تسهیلگر بیطرف باشید؟
اینجاست که اهمیت تجربهی بازی آزاد کودک در فضاهای طراحی شده بدون حضور والدین مطرح میشود. جایی که کودک به دور از چشمان نگران مادر یا پدرش از افتادن وحشت نمیکند، با همسالانش بر سر یک توپ اختلاف پیدا میکند و از گریه کردن خجالت نمیکشد، با خوردن تمشک و کثیف شدن دستهایش معذب نمیشود و با تأکید یکی از والدین بر بازی کردن با وسایل یا حضور در کارگاههای مختلف احساس اجبار نمیکند و در نهایت با کولهباری از تجربیات ناب و حس خوب این فضا را ترک میکند.
فصلنامۀ صنوبر، سال پنجم شمارۀ سیزدهم و چهاردهم، ص ۲۱۹ تا ۲۲۲.