…که چندین سال من کشتی در این خشکی همی رانَم ( دربارۀ بیابان )
زهرا انوشه/ پایگاه اینترنتی کویرها و بیابانهای ایران۱، نخستین و تنها مرجع اطلاعرسانی کشور در فضای مجازی است که از سال ۱۳۸۴ تأسیس و تاکنون به کار خود ادامه میدهد. بهدلیل اهمیت زیستبومهای کویری ایران که با وجود گستردگی جغرافیایی و تأثیر غیرقابل انکاری که بر ریشههای فرهنگی ما دارند، کمتر درک شده و مورد توجّه قرار گرفتهاند، با محسن ادیب، طبیعتگرد و بنیانگذار این پایگاه دادهی ارزشمند گفتوگو کردهایم. او ضمن معرّفی بیشتر سایت کویرها و بیابانهای ایران، به نکات جالبی درمورد تاریخ زمینشناختی کویرهای ایران و مسائلی که حول محور گردشگری کویر و بیابان باید بیشتر در کشورمان مورد توجه قرار گیرد اشاره کرده است.
از کودکی و نوجوانی خود بگویید و اینکه چطور به کویر علاقهمند شدید؟
در کودکی علاقهی بسیاری به درس جغرافیا داشتم، عاشق جستوجوی مکانها در نقشه بودم. بزرگتر که شدم این علاقه خودش را اوّل به صورت میل به گردشگری در طبیعت و نه به صورت علاقهی خاص به کویرگردی نشان داد و شامل سفر به مناطق مختلف میشد. تا اینکه به صورت خیلی اتّفاقی و از سر کنجکاوی سال ۱۳۸۰ سر از منطقهی مرنجاب در آوردم و از آنجا بود که علاقهمندی من به کویر آغاز شد.
در آن زمان هنوز وب و اینترنت و پایگاههای دادهی اینترنتی در ایران موضوع جدیدی بود و افراد زیادی به دنبال آن نرفته بودند. تنها چند سایت به صورت جسته و گریخته بودند. بعد از سه-چهارسال به این فکر افتادم که یک پایگاه اینترنتی درمورد کویر راهاندازی کنم و کویرهای ایران را معرّفی کنم. در این راستا با جمعی از پیشکسوتان ایران مثل آقای علی پارسا که به ریگ جن رفته بودند و من از طریق همان ماجرای وب با ایشان آشنا شده بودم هم گفتوگو کردم. ایشان تشویق کردند که این پایگاه اینترنتی تأسیس بشود و من هم اطلاعات همان چند سفری که رفته بودم را مکتوب کردم و پایگاه اینترنتی ما با حدود ۵ الی ۶ مقاله در سال ۱۳۸۴ راهاندازی شد.
گفتید که در کودکی به درس جغرافیا علاقه داشتید. این علاقه از کجا آمده بود؟
دقیقاً نمیدانم. ولی برخلاف خیلیها که درس جغرافیا برایشان کسلکننده است، برای من درس بسیار جذابی بود و همیشه نمرهی جغرافیای من ۲۰ بود. چون با عشق آن را میخواندم و در کل نقشه برای من ابزار بسیار ماجراجویانه و مرموزی بود و شناختن جاهای مختلف نقشه برایم سرگرمی خیلی جالبی بود. بعد از تلفیق این علاقه با موضوع گردشگری هم این جذابیت چندبرابر و جذابیتهای خود کویر هم مزید بر علّت شد.
سال ۸۴ که سایت ما تأسیس شد، فعالیتهای من در زمینهی کویر هم جدّیتر شد. سفرها تخصصیتر و مطالب گستردهتر شد و حالا دیگر برای تولید محتوا سفرهای زیادی انجام میدادم تا مناطقی را هم که قبلاً نرفته بودم و نمیشناختم بشناسم و معرّفی کنم.
خودتان به تنهایی به این سفرها میرفتید؟
البته که خیر؛ اصولاً سفر کویر، سفر تنهایی نیست و باید به صورت گروهی رفت چرا که خطرات و چالشهای خودش را دارد. در سفر تنهایی چالشها خیلی بیشتر میشوند و ممکن است تا حدّی پیچیده بشود. به همین خاطر معمولاً برای برنامههای کویر سفر گروهی پیشبینی میکنیم. یعنی حداقل با دو یا سه نفر یا اگر به صورت پیاده باشیم حداقل با سه الی چهار نفر میرویم.
پایگاه دادهای که در وبسایت بیابانهای ایران گردآوری شده به صورت فردی بوده یا توسط یک تیم رسمی؟
در طی سفرهایی که میرفتیم، گروهی تشکیل شد که در آن عکاس داشتیم، خود من نویسنده بودم و خیلی از مطالب را نیز از علاقهمندان به این حوزه از طریق وب یا ایمیل دریافت میکردیم و خیلی از دوستان صمیمی که در حال حاضر دارم به واسطهی همین ارتباطات است که برای تولید محتوای وبسایت و در رابطه با معرّفی کویرهای ایران به وجود آمد.
هرچند پایگاه اینترنتی ما اوایلش مطالب آنچنانی نداشت ولی با گذشت زمان کاملتر شد و در حال حاضر حاوی چیزی در حدود ۱۰هزار صفحه مقاله درمورد طبیعت است.
موفقیتهای خاصی هم در این مسیر کسب کردهاید؟
تاکنون در جشنوارههای مختلفی هم شرکت کردهایم و اولین جایزهای که بردیم حدوداً در سال ۱۳۸۷ در یک جشنوارهی خصوصی محیطزیست بود که یکسری وبلاگها و وبسایتهای محیطزیستی در این جشنواره شرکت کرده بودند. آنجا اوّلین جایزه را از دست خانم ابتکار که رئیس وقت سازمان محیطزیست بودند دریافت کردیم. بعد از آن هم در دیگر جشنوارههای مختلفی مثل جشنوارهی وب ایران شرکت کردیم که سه دوره در این جشنواره به عنوان بهترین وبسایت محیطزیست و یک دوره هم به عنوان بهترین وبسایت گردشگری کشور انتخاب شدیم. سال ۱۳۹۵ نیز مقام دوّم جشنوارهی رسانههای زیرساخت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را داشتیم. و سال ۹۹ هم نشان سرآمد کشور و مقام اوّل جشنوارهی رسانههای ویستا را دریافت کردیم.
علیرغم اینکه سایت به نام بیابانهای ایران است، ولی در آن به سایر منابع طبیعی ایران، شهرها، فرهنگ روستاها، آبشارها و غیره هم اشاره شده است. آیا تنها به این موارد در رابطه به مناطق کویری ایران پرداخته شده؟
خیر؛ سعی ما بر این بوده که اگر مثلاً به آبشارهای مناطق کویری پرداختهایم، آبشارهای سایر مناطق ایران را هم تا حدّ ممکن معرفی کنیم. ولی این موارد مربوط به فعالیتهای ما تا حدود سال ۸۶ بوده و در حال حاضر رویکرد ما تغییر کرده است. وبسایت انگلیسی ما در حال راهاندازی است که سعی داریم به طور تخصصی هم برای وبِ فارسی و هم انگلیسی فقط بر بحث کویرها متمرکز شویم.
آیا همهی کویرهای ایران شبیه تصوّر عموم دارای یک ریختشناسیِ تیپیک و مثلاً به شکل یک شنزار و فلاتمانند و بدون فراز و فرود هستند یا دارای تنوّع ژئومورفولوژیک هستند؟
ما دو منطقهی بیابانی شاخص در ایران داریم؛ یکی منطقهی بیابانی «لوت» که در جنوب شرقی ایران بین استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی واقع شده و یک منطقهی کویری به نام «کویر بزرگ» یا «دشت کویر» که در واقع در نیمهی شمالی مرکزی ایران قرار گرفته است. بین استانهای سمنان، اصفهان، یزد، خراسان جنوبی و کرمان. یک منطقهی بیابانی به نام «ریگستان» هم هست که این دو منطقهی شاخص را به هم وصل میکند. بنابراین اینها سه منطقه بیابانی اصلی در کمربند بیابانی ایران هستند. هرکدام هم کاملاً از نظر ریختشناسی و زمینشناسی کاملاً با دیگری متفاوت است. بیابان لوت اولین اثر طبیعی ایران است که به عنوان میراث طبیعی در یونسکو ثبت شده و از معدود بیابانهای ایران است که به ثبت جهانی هم رسیده است. این بیابان از نظر وسعت چندان پهناور نیست و فکر میکنم بیست و پنجمین بیابان وسیع دنیاست، ولی از نظر شاخصها و ریخت-زمینشناسی(ژئومورفولوژی) دربرگیرندهی چنان شاخصهای مهمّی است که به ثبت جهانی رسیده است.
از مهمترین شاخصهای آن هم میتوان به این موارد اشاره کرد: دارای بالاترین دمای سطحی زمین که در ۲۰ سال اخیر تقریباً رکورد ۱۵ سال آن مربوط به بیابان لوت بوده است. یعنی برای ۱۵سال بالاترین دمای سطحی کرهی زمین را داشته و احتمال میرود که قطب گرمایی کرهی زمین باشد. بعضی از جغرافیدانان هم به این موضوع اشاره داشتهاند. ولی مشکل این است که برای اثبات این موضوع باید در لوت ایستگاههای زمینی هواشناسی تأسیس شود۲ تا بتوان دمای دقیق آن را ثبت و به آن استناد کرد و گفت که اینجا حتّی گرمترین دمای کرهی زمین را داراست. ولی این ایستگاهها را نداریم و در حال حاضر از اطلاعاتی که ماهوارهی محیطزیستِ شماره ۵ ناسا به ما میدهد استفاده میکنیم که بالاترین دمای سطح کرهی زمین را ۸/۸۰ درجهی سانتیگراد در سال ۲۰۱۵ در جنوب منطقهی کلوت ثبت کرده است.
این مهمترین شاخص بیابان لوت است. دوّمین شاخصهی این بیابان شباهت بسیار زیاد آن به مریخ است. در واقع لوت شبیهترین قسمت کرهی زمین به سیّارهی مریخ است و کلاً مریخ را به سیّارهی کَلوتی میشناسیم. بزرگترین منطقهی کلوتیِ کرهی زمین در بیابان لوت قرار گرفته است. به تپّههای کلوخی فرسایشیافته کلوت میگویند که شیبهای تند عمودی دارند و شکلهای مختلفی به مرور زمان و بر اثر فرسایش بادی و آبی و غیره در آنها ایجاد شده که حالت یک شهر خرابه یا خانههای خرابه را تداعی میکند.
در منطقهی اکواتور یا همان استوای مریخ هم یک منطقهی بسیار وسیع کلوتی وجود دارد که ارتفاع کلوتهای آن تا حدود ۲۰۰متر هم میرسد. بلندترین کلوتهای کرهی زمین هم در بیابان لوت در همین منطقهی کلوت قرار گرفته که ارتفاع کلوتهای آن تا حدود ۱۰۰متر هم میرسد. یکی دیگر از شباهتهای کویر لوت و مریخ در مورد شکل ماسهها است. اگر دقّت کرده باشید روی ماسهزارها اشکال موّاجی میبینید که بر اثر باد شکل میگیرند و در انگلیسی به آن «ریپلمارک» میگویند. در فارسی به «موجنما» ترجمه میشوند. موجنماهای بیابان لوت بزرگترین موجنماهای کرهی زمین است و از نظر ابعاد بسیار به موجنماهای منطقهی کلوتی مریخ شباهت دارد. خیلی به هم شبیهاند، هم از نظر رفتار و هم از نظر ابعاد و میزان جابهجایی آنها بر اثر وزش باد… و شباهتهای مختلف دیگر که با مریخ دارد.
علاوه بر اینها شاخصهی مهم دیگر لوت که مدّعی آن هستیم، قرار داشتن بلندترین هرمهای ماسهای دنیا در منطقهی ریگیِ این بیابان است.
این تنوع ریختشناسی علّت خاصی دارد؟
علّت این تفاوت ظاهریِ منطقهی جنوب شرقی ایران با دیگر مناطق بیابانی ایران را باید در گذشتهی زمینشناختی آن و ایرانِ پس از عصر یخبندان جویا شد. بعد از عصر یخبندان که چیزی در حدود ۴۰ الی ۵۰ هزارسال پیش بوده، یخچالهای طبیعی در کوههای ما شروع به آب شدن کرده و زمین گرمتر میشود و انسانها میآیند و در قسمت مرکزی فلات ایران ساکن میشوند که در حدود ۴۰هزار سال پیش دریاچهی بسیار بزرگی در این منطقه قرار داشت.
مدارک بسیار مستندی در این مورد و زیستگاه انسانهای اولیه در نیمهی جنوبی کوههای البرز وجود دارد که تابستانها در کنار این دریاچه زندگی میکردند و به سمت البرز که هوا خنکتر بوده میرفتند و زمستانها که هوا سردتر میشده به سمت پایین کنار این دریاچه میآمدند. در این فصل شوری آب کم میشده و در نتیجه از آب آن استفاده میکردند تا اینکه دریاچه به مرور زمان خشک میشود.
ولی داستان لوت فرق داشته است. ما در ایران دو سیستم آبوهوایی تأثیرگذار داریم؛ سیستم مانسون که از اقیانوس هند میآید و سیستم مدیترانه که از غرب میآید. وقتی که دریاچه در این میان قرار داشته باعث ایجاد تعادل بین این دو سیستم میشده است. قسمت لوت کاملاً تحتتأثیر سیستم مانسون بوده که یک سیستم استوایی است. در نتیجه لوت ما در آن زمان خیلی شبیه به مناطق استوایی امروزِ زمین مثل تایلند، زئیر یا مثلاً کنگو یا آمازون بوده است. به طوری که ما حتّی فسیل تخم شترمرغ در لوت پیدا کرهادیم. این مسئله تحتتأثیر سیستم مانسون بوده که بادهای بسیار شدیدی داشته، سرعت این بادها در این منطقه حتّی تا حدود ۳۰۰کیلومتر در ساعت هم میرسیده…
یعنی لوت در گذشته آبوهوای بسیار خشنتری را نسبت به امروز تجربه میکرده است. این خشونت طبیعی بهمرور زمان از ۴۰هزار سال پیش تا به حال کمتر و کمتر شده و نهایتِ سرعت بادی که امروز در لوت داریم در بدترین حالت بیشتر از ۱۵۰کیلومتر نمیشود. در جنوب کلوت تپههایی دیده میشود که تشکیل آنها مستلزم وزش بادهایی در حدود ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت است. امّا امروزه وزش چنین بادهایی را در لوت نداریم. بسیاری از تپّههای شنی که امروزه در لوت هستند تقریباً تثبیتشده هستند، برای اینکه هیچ بادی نمیوزد که بتواند آنها را جابهجا کند.
با چنین پیشینهای چه اتّفاقی در طول زمان افتاده که این منطقه به صورت خشک و بیابانی امروزی درآمده؟
دریاچهی مرکزی ایران که صحبتش رفت، با گرمتر شدن هوا خشکتر شد تا اینکه از بین رفت و باتلاقها و کویرهای امروزی جای آن را گرفت. اگر بخواهیم وضعیت مرکز ایران پیش از خشک شدن این دریاچه را تشبیه کنیم، شبیه قزاقستان امروزی و کشورهای آسیای میانه که دشتهای سرسبز بدون درختی دارند بوده است. همانطور که خزر اطراف خودرا سرسبز نگه داشته، گیلان، مازندران، آذربایجان، ارمنستان، اینها همه به خاطر رطوبت خزر است که سبز هستند.
مرکز ایران هم با وجود دریاچهای که در آن بوده و باعث رطوبت بسیار زیادی میشده دشتهای سرسبزی داشته است. با خشک شدن دریاچه بر اثر تغییرات اقلیمی آن دشتها هم سرسبزی خود را از دست دادند و به بیابان تبدیل شدند. این تغییر اقلیم باعث قدرت گرفتن سیستم مدیترانه در مرکز ایران شد و سیستم مانسون را کنار زد. سیستم مانسون چون سیستم بسیار بارانزایی بوده وقتی کنار میرود، ایران کشور خشکتری شده و مرکز ایران هم خشکتر از گذشته میشود.
تا اینکه بهصورت خیلی اتّفاقی و بدون هیچ دلیل خاصی مرکز ایران دوباره مرطوب و پربارش میشود و دریاچهی بزرگ مرکزی ایران دوباره شکل میگیرد. حدود ۵هزار سال پیش در دورهی ایلامیها دریاچهی بزرگی در مرکز ایران داشتیم که بسیاری از تمدّنهای مهم و شهرهای بزرگ مرکز ایران در اطراف آن شکل میگیرند. شهرهایی مثل کاشان، اصفهان، یزد، اردکان… اگر تاریخ این شهرها را بخوانید میبینید که اشاراتی به اینکه که روزی اینجا دریا بوده وجود دارد. این همان دریایی است که ۵هزار سال پیش تشکیل شده و تا ۲۵۰۰ سال پیش یعنی تا حدود سلسلهی هخامنشیان در ایران وجود داشته و آخرین نفسهایش را در آن دوره میکشیده است. حتّی بقایای آن دریاچهی بزرگ، سمت ساوه بهنام دریاچهی قم تا زمان پیامبر اسلام(ص) هم بوده است. یعنی در بسیاری از روایات داریم که دریاچهی ساوه که امروزه «حوض سلطان» یا «دریاچهی نمک مرنجاب» نام دارد، حتّی در زمان اواخر سلسلهی ساسانیان و سقوط آنها در مرکز ایران وجود داشته و در آن از قم به ساوه و بالعکس کشتیرانی میشده است.
اینکه در حال حاضر بستر شنزاری دارد به همین خاطر است؟ و ممکن است که کویرها و بیابانهایی هم داشته باشیم که جنس خاک آنها ماسه و شن نباشد؟
بله؛ در قسمت مرکزی یا همان ریگستان منطقهای هست که کوهستان و بیابان با هم تلفیق شده یعنی شاهد آن هستیم که ماسههای روان تا روی کوه هم کشیده شدهاند. یا مثلاً دشت کویر یک منطقهی دشتی است که ماسه فقط در حاشیهی آن وجود دارد و مرکز آن یک دشت صاف ناهموار پر از نمک است. تمام مناطقی مثل ریگ جن، کویر مصر، مرنجاب، محدودهی پارک ملّی کویر و پارک ملّی توران… همه زیرمجموعههای دشت کویر هستند که هرکدام فرم و شکل خاصی دارند. این مناطق واقع در دشت کویر تقریباً به هم شبیهاند، ولی تفاوت ریگستان در کوهستانی بودنش است و لوت هم که کلاً شبیه سیّارهی دیگری است.
در حال حاضر بهطور مثال گروههایی از علاقهمندان به نجوم هستند که به دلیل عدم آلودگی نوری در کویرها به سمت آنها جذب میشوند. در ایران چه پتانسیلهای گردشگری پایدار دیگری در کویر وجود دارد که در حال حاضر بالفعل شده و چه فرصتهای اینچنینی هنوز دستنخورده باقی مانده است؟
همانطور که اشاره کردید و میدانید آلودگی نوری از یک تا ۱۰ درجهبندی میشود که به تمیزترین آسمان بهلحاظ نوری نمرهی ۱ و آلودهترین را نمرهی ۱۰ میدهند. شهرهای بزرگی مثل تهران، اصفهان و امثال آنها آلودگی ۱۰ دارند و بیابانهای ما در عمقشان بهدلیل نبود هیچگونه کلونی انسانی آلودگی ۱ داشته و پتانسیل بسیار بالایی برای جذب گردشگر نجومی دارند. ما آسمانهای تاریک بسیاری در مرکز ایران داریم که میتواند قطب این موضوع گردشگری باشد. علاوه بر این در بسیاری از مناطق مرکزی ایران مناطق حفاظتشدهی بسیار خوبی داریم که کلونی حیاتوحش بسیار قوی هستند و غنای زیستی خوبی دارند. مثلاً منطقهی ریگستان بزرگترین کلونی کبوتر راهراه ایرانی است یا مثلاً زیستگاه شاهروباه یا گربههای نایاب ایران مثل کاراکال، گربهی پالاس، گربهی شنی و… است و جذابیتهایی دارد که میتواند شما را به عنوان گردشگری که به دیدن حیاتوحش علاقهمند است جذب کند.
سؤالی که درمورد تماشای حیاتوحش در کویر پیش میآید؛ معمولاً در مناطق جنگلی و تالابی محلّ اختفا برای علاقهمندانی که بخواهند بدون ایجاد ترس و مزاحمت برای حیاتوحش از آنها عکاسی یا آنها را تماشا کنند زیاد است. در کویر به چه صورت است؟
این موضوع در کویر خیلی دشوارتر است. به این خاطر که معمولاً حیاتوحش کویر شبفعال است و عملاً در طول روز شانس چندانی برای دیدن آنها ندارید. حتماً باید شب وارد زیستگاهشان بشوید و مشکلی که در حال حاضر داریم این است که گردشگری ما از یک الگوی مسئولانه که باید به جوامع محلّی سود برساند و از طبیعت حفاظت کند تبعیت نمیکند. گردشگری صرفاً مبتنی بر علایق و سلایق مسافر شده است. یعنی در تورهای ما هرچه که مسافر بپسندد اجرا میشود. مثلاً مسافر به دلیل ناآگاهیاش ممکن است موزیک با صدای بلند بپسندد یا دلش بخواهد به حیوانات غذا بدهد یا زبالهاش را در طبیعت رها کند. این تور گردشگری و لیدر گروه است که باید مسافر را از لطمات این رفتارهای مخرّب به طبیعت آگاه کند. متأسفانه به دلیل ضعف فرهنگی ما رایج است که بهمحض رسیدن به طبیعت صدای موزیک را بلند میکنیم. هرگونه و هر تعداد چراغی را با هر شدّت نوری که بخواهیم در محیط طبیعی روشن میکنیم، بدون توجّه به اینکه این آلودگی نوری و صوتی چه آسیبهای جبرانناپذیری به طبیعت وارد میکند.
مثلاً پژوهشی درمورد آثار آفرود در منطقهی بیابانی تگزاس امریکا که طبیعتی بسیار شبیه به مناطق مرکزی ایران دارد انجام شده بود و فقط آثار مخرّب صدای خودروهای آفرود بر زیست موش دوپا را بررسی کرده بودند که ما این جانور را در منطقهی بیابانی ایران هم داریم.
نتایج این تحقیق نشان داده که اکثر این موشها در منطقهای که آفرود انجام میشد، اکثراً یا دچار خونریزی گوش و یا ناشنوا شده بودند. این موضوع حتماً در بیابانهای ما هم اتفاق افتاده ولی از آنجا که تحقیقی در کشور ما بر این موضوع انجام نشده نمیدانیم چه اتّفاقهایی میافتد و چه آسیبهایی وارد میکنیم. بنابراین در آن کشور به این نتیجه رسیدهاند که آفرود مضر است. با این وجود حرف ما این نیست که آفرود ممنوع شود، ولی انتظار میرود که ابتدا آموزش داده شود و بعد به صورت صدور گواهینامه و هر روش قانونیِ ممکن، تحت نظارت و کنترل قرار بگیرد و طبیعتگردیِ خودرو از این حالت بیضابطه و بدون محدوده خارج بشود. مناطق خاصی برای آن در نظر گرفته و حتّی برای تعداد افراد بر اساس ظرفیت بُرد مناطق ضابطه وجود داشته باشد. واقعاً ما در مناطق بیابانیمان آنقدر ظرفیت نداریم که یک تور با ۲۰-۳۰ خودرو بروند به کویر… پسماند انسانی اینها چطور مدیریت میشود؟ آلودگی صوتی اینها…؟ آلودگی منظری که تولید میکنند… اصلاً به این موارد توجهی نمیشود و اینها تعارضات بسیار مهمّی است که در مناطق بیابانی با گردشگران داریم.
گردشگران خارجی هم نسبت به کویرنوردی و بیابانگردی در ایران علاقه نشان میدهند؟
بله بسیار زیاد! اتفاقاً بیابانهای ما برایشان جذابیت زیادی دارد؛ چه به لحاظ زیبایی منظر که بیابانهای بسیار خاصی از این لحاظ داریم؛ دشت کویر، ریگستان… اینها هرکدام کلکسیونی از زیباییهای بیابان هستند. همچنین بیابانهای کشورمان در کنار زیبایی امنیت بسیار بالایی هم دارند. تا به حال گزارش نشده که مثلاً یک گروه خارجی یا ایرانی در کویرهای ایران مورد تعرّض کسی قرار بگیرند یا مزاحمتی برایشان ایجاد شده باشد. این بالا بودن امنیت مسئلهی بسیار مهمّی است که ما را در زمینهی کویرنوردی حتّی نسبت به بسیاری از بیابانهای کشورهای همسایه مثل عمان، مثل ربعالخالی عربستان، مثل شمال افریقا که از نظر امنیتی مشکل دارند، ارجح میکند.
بین رفتار گردشگران ایرانی و خارجی در مواجهه با طبیعت تفاوت مشهودی دیده میشود؟
خیلی زیاد! گردشگر خارجی معمولاً برایش اصلاً مهم نیست که چه غذایی ممکن است در کویر به او داده شود… یا تفاوت دیدگاههایشان خیلی با گردشگران ایرانی متفاوت است و آن دید محیطزیستی و احترامی که برای طبیعت قائل هستند بسیار متفاوت است. همان احترام باعث میشود که بسیاری از رفتارها با طبیعت تغییر کند. یک توریست خارجی -توریست خارجی که میگویم بیشتر اشارهام به اروپاییهاست، چون در بین خارجیها هم توریستهایی داریم که رفتارشان خیلی بدتر از رفتار گردشگران ایرانی است- ولی یک اروپایی تحصیلکرده رفتارهایش بسیار متفاوت و تولید زبالهاش بسیار کم است. از نظر احترام به وقت گروه و بسیاری از نکات رفتاری که واقعاً رعایت میکنند و گردشگران ایرانی رعایت نمیکنند متفاوت هستند. جای کار بسیاری در زمینهی آموزش و فرهنگسازی وجود دارد تا ما هم به آن مرحله برسیم. البته انصافاً این رفتارها نسبت به گذشته و سالهای اوّلیهای که بحث طبیعتگردی در ایران جدّی شد خیلی بهتر شده ولی هنوز جای کار زیادی دارد.
آیا برای این سفر به کویر اصول خاصی وجود دارد؟
صددرصد! کویرنوردی هم مثل هر رشتهی دیگر یکسری اصول بهخصوص دارد. شما وقتی بخواهی سنگنوردی را تجربه کنی، قطعاً از آغاز با یک راهنما شروع میکنی، مسیرهای آسان را انتخاب میکنی، بعد از یکی دو سال آموزش ممکن است تازه خودت بخواهی یک جای جدید را امتحان کنی. کویرنوردی هم مثل همهی ورزشها و فعالیتهای دیگر نیاز به رعایت اصولی خاص و مطالعه و علم دارد. نیاز دارد ببینیم کسانی که قبلاً این تجربه را داشتهاند چه مراحلی را طی کردهاند؟ چه اتفاقهایی افتاده و اگر لازم باشد که تجربه کنید، چه تجربههایی به دردتان میخورد و چه تجربههایی را نباید انجام بدهید. چه مسیرهایی را باید رفت و چه مسیرهایی را نباید رفت.
چه نکاتی در اولویت هستند که اگر کسی برای اوّلین بار میخواهد این تجربه را داشته باشد لازم است که دنبال آنها باشد و اینها را مدّنظر بگیرد؟
یکسری کدهای رفتاری محیطزیستی وجود دارد که اگر کسی بخواهد وارد طبیعت بشود باید اینها را مطالعه کند و بداند که چه کارهایی را باید و چه کارهایی را نباید انجام بدهد. رفتن به کویر، کوهستان، یا هرجای دیگر کدهای رفتاری منحصر به خود را دارد که برای یادگیریِ این کدها باید آموزش دید. از آموزشگاههای معتبری که این کار را انجام میدهند یا کسانی که تجربه این کار را دارند باید یاد بگیرید یا در مورد آن مطالعه کنید. بعد از این مراحل وارد داستان کویرنوردی میشوید که باز هم سطوح مختلفی از آماتور تا حرفهای و دشوار دارد. از قدیم گفتهاند که سنگ بزرگ علامت نزدن است. شما نباید انتظار داشته باشی که وقتی وارد کویرنوردی میشوی از همان بدو ورود بتوانی بروی عمق لوت را ببینی… پلّه به پلّه… یعنی تمام مراحل از آماتور باید طی شود و تجربهها و آموزشهای زیاد باید کسب شود تا فرد به این حد از پختگی برسد که خطری تهدیدش نکند. احتمالات و خطرات بسیاری وجود دارد که ممکن است در کویرنوردی برای خیلی از گروهها پیش بیاید و اینها میتواند خطرساز هم باشد.
هرسال تلفات بسیار زیادی در کویرنوردی حتّی شاید بیشتر از سایر رشتههای ورزشی داریم، از صدمات انسانی گرفته تا صدمات مادی… همه به خاطر همین ندانستنها، نبود آموزش، لیدرهای ضعیف و نداشتن اطلاعات کافی. تلفاتی اعم از واژگونی خودرو، گم شدن در کویر، صدمات مالی و جسمی مختلف در مناطق مختلف گردشگری کویری رخ میدهد و متأسفانه هرسال گردشگری کویر کشتههای بسیاری میدهد. همین یک ماه پیش یک گروه در شمال منطقهی دشت کویر گم شده بودند که با امداد هوایی پیدا شدند.
برای شما به عنوان کسی که تجربههای زیادی در زمینهی طبیعتگردی داشتهاید، سفر به کویر چه تفاوتی با گردشگری در سایر مناطق طبیعی داشته و چه اثری به صورت فردی بر شما گذاشته است؟
کویر جایگاه خاصی در جغرافیای ما دارد و با فرهنگ و زبان و همهچیز ما آمیخته شده… در معماری، شعر و ادبیات… ما مردمی بودهایم که در مناطق بیابانی زندگی کردهایم و تلفیق کویر با فرهنگ ما بسیار چشمگیر است. در اشعار حافظ، مولانا و سایر ادیبان وشاعران ما چقدر درمورد کویر نوشتهاند. هرچند که دیدگاههای متفاوتی نسبت به بیابانها داشتهاند. مثلاً نگاه حافظ به بیابان نگاهی همراه با ترس و دلهره و نسبتاً منفی است، مثل جایی که میگوید: «زنهار از این بیابان، وین راهِ بینهایت…».
ولی نگاه مولانا به بیابان یک نگاه فلسفی و در عین حال عاشقانه است که من این نگاه را خیلی دوست دارم. او خودش را یک بیابانگرد حرفهای میداند و میگوید که:
«چهل سال است چون موسی، به گرد این بیابانم/ مپرس از کشتی و دریا، بیا بنگر عجایبها/ که چندین سال من کشتی در این خشکی همی رانم..»
و بیابان را به دریایی از عجایب تشبیه میکند. من این نگاه عارفانه و تیزبین و جزئینگر مولانا به بیابان را خیلی دوست دارم. شما باید سالها در بیابان بوده باشید تا چنین دیدی را پیدا کنید. کسی که یک شب وارد بیابان شده باشد چنین دیدی ندارد چون آن زیباییها را نمیتواند ببیند. سالها باید در آن بچرخی تا زیباییهایش را به شما نشان بدهد و حسی که من نسبت به بیابان دارم برایم مثل یک مادر است. وقتی وارد بیابان میشوم حس میکنم مثل یک کودک به دامن مادر رفتهام و باید کارهای خوبی برای او انجام بدهم تا آن حس مادرانهاش را به من نشان بدهد. البته او همیشه این حسّ مادری را دارد ولی گاهی هم ممکن است خشن بشود و شما باید خشوت او را هم مثل خشونت مادر ببینید. باید آرامَش کنید و دوباره آن دست محبتش را باز کنید تا شما را در آغوش بگیرد. من دقیقاً چنین حسّی به بیابان دارم.
امیدوارم این حس زیبا را همه بتوانند درک کنند. آیا نکتهای هست که در انتها لازم ببینید به آن اشاره کنید؟
من از خوانندگان این گفتوگو که اهل طبیعت هستند عاجزانه خواهشی دارم. طبیعت ما متولّی ندارد. رها شده است و کسی غیر از امثال ما که وارد این طبیعت میشویم دلش برای آن نمیسوزد. قطعاً خود ما هستیم که باید به حال این اندوختهی ارزشمند دل بسوزانیم و مراقبش باشیم.
پانویس:
- https://www.irandeserts.com/
- چون دمای هوا در سطح کاملاً متفاوت است. مثل این که شما در هنگام ظهر کنار ساحل راه بروید و احساس کنید که شنهای ساحل چقدر داغ هستند در حالیکه شاید دمای هوا آنقدرها گرم نباشد و ممکن است دمای سطح با دمای هوا اختلافی در حدّ ۱۰-۲۰ و تا ۳۰ درجه داشته باشد.
فصلنامۀ صنوبر– سال پنجم، شمارۀ ۱۵، ص ۵۰ تا ۶۱.