فراتر از کاهش پسماند …
گفتوگو با آیه حمداوی، کنشگر محیطزیست در زمینۀ کاهش پسماند
داستان پسماند صفری من از اینجا شروع شد: من زمانی خیلی به دنبال تغذیۀ سلامت بودم و به نان به عنوان قوت غالب توجّه بیشتری داشتم و دلم میخواست نان سالمی داشته باشیم. به رغم اینکه استان فارس گندم خوبی دارد، کیفیت نان شیراز بسیار پایین است. سعی کردم یک دوره نانگردی به شهرهای مختلف را شروع کنم تا نان باکیفیت شهرهای دیگر را نشان بدهم و در واقع به رخ بکشم که «این نان است» و سفرهایم را طوری و به شهرهایی تنظیم میکردم که نان سنّتی در آن پخته شود یا نانهای بومی و قدیمی مرغوب داشته باشند.
در یکی از این سفرها به مازندران رفتم و یکی از نانهای سنّتی معروفی که داشتند اگر اشتباه نکنم نان تنوری بود؛ یک نان گرد کوچک که مواد میانی آن را پیاز و سبزیجات تشکیل میداد. دنبال کسی بودم که این نان را با آرد سنّتی و سلامت بپزد. وقتی در اینترنت به دنبال چنین کسی میگشتم متوجّه شدم مازندران کمربند سرطان گوارش ایران است. کنجکاو شدم که چرا؟ دلایل زیادی داشت که یکی از آنها زیادهروی در مصرف آرد نول برای پخت نان و یکی دیگر هم آلودگی آبهای زیرزمینی به شیرابههای محلهای دپوی زباله بود.
آنجا بود که به موضوع شیرابهها حساس شدم و پیگیری کردم که چطور تا این حد مشکلساز میشود. در مورد مرکز دپوی پسماند و زبالۀ آمل خواندم و مصاحبههای مرتبط با این موضوع را مطالعه کردم و تا حدّی متوجه شدم چه مسائلی وجود دارد و این مسئله ذهنم را مشغول کرد.
تقریباً دو ماه بعد از این ماجرا که تابستان تمام شده بود، تحریمهای تجاری علیه ایران شروع شد که از جمله پوشکها و پدهای بهداشتی بانوان را تحت تأثیر قرار داد و در بازار کمیاب شد. من هم که تسلیمپذیر نیستم مصمّم شدم یک راهحلّی برایش پیدا کنم و در همین جستوجو دیدم بله! آدمهایی هم هستند که بدون تولید هیچ زبالهای زندگی میکنند و کمکم ماجرای زندگی پسماندصفری من شروع شد…
زهرا انوشه/ آنچه خواندید، از زبان آیه حمداوی، کنشگر محیطزیست، در زمینۀ کاهش پسماند بود که راجع به چگونگی شروع دوران زندگیاش به سبک پسماندصفر برای خوانندگان صنوبر گفته است. او ساکن شیراز، متأهل و دارای دو فرزند است و مدیریت بخش ایتالیایی یک آژانش مسافرتی را بر عهده دارد. همزمان با آغاز این سبک زندگی کوشید تا در صفحۀ شخصیاش در اینستاگرام، تمام آزمون و خطاهایش را با دنبالکنندگان صفحهاش به اشتراک بگذارد و شاید به عنوان یک کنشگر، همین که آرمانهای محیطزیستیاش را زندگی میکند و ابعاد آن را صادقانه با مخاطبانش در میان میگذارد، باعث شده تا روزبهروز افراد زیادی را در مورد این موضوع به فکر، کنجکاوی یا انتخاب تشویق کند. خانم حمداوی به گفتۀ خودش در این سبک زندگی، رسیدن به خودشناسی و عدم مصرفگرایی را مهمتر از هدف کاهش پسماند میداند و شاید بتوان گفت آن را به مثابه نوعی روش رشد فردی انسان میبیند. با او در همین زمینه به گفتوگو نشستیم.
*آیا شما اطلاعاتی راجع به وضعیت دفع و دپوی پسماند در استان فارس و کیفیت مشارکت مردم در اقدامات مربوط به کنترل پسماند دارید؟
خیر، متأسفانه چنین اطلاعاتی ندارم و یکی از دلایلش این است که درِ مراکز دپوی زبالههای شیراز به روی شهروندان باز نیست. ما توانستیم از مرکز دپوی اصفهان و تهران بهراحتی بازدید کنیم ولی در شیراز گویا تمایلی نداشتند و اجازه ندادند. ارقام و آمار چندانی هم در این خصوص وجود ندارد و ارائه نمیشود.
اکثر سازمانهای مدیریت پسماند در سطح کشور از دادن مجوّز بازدید شهروندان از این سایتها امتناع میکنند. درحالیکه اتفاقاً این کار میتواند دید وسیعی به افراد بدهد و اگر بخواهم خطاب به این نهادها به عنوان یک شهروند حرفی بزنم، این است که اگر میخواهند اتفاق مهمی در زمینۀ کاهش پسماند شهروندان رخ بدهد اجازۀ بازدید از این مراکز را به مردم یا دستکم به افراد علاقهمند بدهند، چون وسعت دید خیلی خوبی میدهد و ممکن است باعث شود افراد به راهکارهای کاهش پسماند فکر کنند و به این موضوع کمک کنند.
*از زمانی که ترویج سبک زندگی پسماندصفری را شروع کردهاید آیا مسئولان امر در شیراز سراغی از شما گرفتهاند یا اینکه از شما در این زمینه مشورتی گرفتهاند؟
فقط یک بار نشستی برگزار شد که دعوت شدم و پیشنهاد شد کمیتهای تشکیل شود امّا دیگر پیگیری نشد. البته وقتی موضوع خشکالهها را مطرح کردم که به مصرف دام برسد، در ابتدا کسی چندان همراهی نکرد امّا وقتی بهتدریج شهر یزد به ما پیوست، شیراز و تهران هم به این جریان پیوستند و یکی از دانشجویان از دانشکدۀ علوم دامی (از دانشگاه کشاورزی) شیراز هم شروع به کار روی این مسئله کرد که خشکالهها را جمعآوری کند و روی آنها کارهای پژوهشی انجام بدهد. سازمان پسماند شیراز هم به میدان آمد، واسط بین مردم شد و غرفههایش را در اختیار گذاشت تا مردم خشکالهها را تحویل بدهند و تیم تحقیقاتی هم میآید خشکالهها را جمعآوری میکند. این جریان هنوز هم ادامه دارد چون میدانید که کارهای پژوهشی زمانبر است و باید آنالیزهای مختلف روی دام و کشتار از نظر خون و اسپرم و… هم انجام بشود.
*تأثیر فعالیتهای ترویجی سبک زندگی پسماند صفری را بر دنبالکنندههایتان چطور ارزیابی میکنید؟
بیشتر دنبالکنندههای من از تهران هستند چون جمعیت تهران بیشتر است. ولی مدّتیست احتمالاً تحت تأثیر این اطلاعرسانیها و استقبال مردم، در شیراز یک فروشگاه محصولات پسماندصفر داریم. یعنی این صدا در شیراز هم شنیده شده و کارهایی در این زمینه انجام میشود. در مدارس هم چند نفر از معلّمها هستند که در آموزشهایشان به بچهها تأکید بر تفکیک یا درست کردن کمپوست یا خشکاله را میگنجانند. این کارها انجام میشود و بازخوردش را به من میدهند، اما اینکه خودم به طور مستقیم پایش کرده باشم، خیر. شیراز بعد از یزد دوّمین شهری بود که سازمان مدیریت پسماندش در مورد جمعآوری خشکاله به ما پیوست و بعد از آن هم تهران بود. از نظر دارا بودن فروشگاه پسماندصفر به گمانم سوّمین فروشگاه پسماندصفر در ایران در شیراز افتتاح شد. اوّلین فروشگاه پسماندصفر در قم بود، بعد اراک و بعد هم شیراز.
*نگاه شما به این سبک زندگی از ابتدا چگونه بود و در ادامه دچار چه تحوّلی شد؟
من بیشتر به سبک زندگی پسماندصفر به عنوان یک مدل زندگی فردی نگاه کردم. به اینکه چه تأثیری بر درون انسان از نظر خودشناسی میگذارد و نظر من این است که این روش هم مثل هر سبک زیستن دیگری، بر تمام ارکان زندگی انسان تأثیر میگذارد. در واقع به نظر من هدف از سبک زندگی پسماندصفر، مدیریت پسماند نیست! فقط لایۀ رویی آن به پسماند برمیگردد. در واقع ما انتظار داریم اگر این مسیر را بهدرستی طی کنیم، از پسماندصفری به عدم مصرفگرایی برسیم و عدم مصرفگرایی ما را به سمت سادهزیستی ببرد.
وقتی این سبک زندگی را شروع کردم که ایدۀ اولیۀ آن یک ایدۀ اروپایی بود، بعد از شش ماه دیدم تحوّلات تازهای در من اتّفاق میافتد. به این نتیجه رسیدم که تفکّر شرقی، فرهنگ و آموزههای دینی ما، ما را به فراتر از هدف زندگی پسماندصفری میبَرد. چون اگر فقط موضوع مدیریت پسماند مطرح بود به جای سبک زندگی میشد آن را صرفاً یک چالش یا پویش نامید. ولی وقتی صحبت از سبک زندگیست باید تغییراتی در نگرش و تمام وجوه زندگیات اتفاق بیفتد.
*هرکسی صفحۀ اینستاگرام شما را دنبال کند متوجّه میشود که علاوه بر تعداد دنبالکنندههای قابل توجّه، به نظر میرسد شما نفوذ کلام و اثربخشی خاصی بر این افراد داشتهاید و عدۀ زیادی تا حدّی به سبک زندگی پسماندصفر روی آورده یا به آن فکر میکنند. رمز این اثربخشی را در چه نکتهای میبینید؟
کاهش پسماند کار خیلی سختی نیست. دو تا کار باید انجام بدهیم. یکی اینکه پسماند تر را که حدود ۷۰ درصد و بخش عمدۀ معضلات پسماند خانگی ما را تشکیل میدهد، بهراحتی میتوانیم با درست کردن کمپوست یا خشکاله کردن مدیریت کنیم و به همین سادگی در قدم اوّل این ۷۰ درصد را کاهش میدهیم. حالا شاید کمپوست کردن ابزاری بخواهد (یک مخزن و در واقع یک دبّه خیارشور و کمی خاک!) ولی خشکاله کردن که دیگر هیچ ابزاری هم نمیخواهد و فقط نیاز به جریان هوای آزاد دارد. ۳۰ درصد پسماند باقیمانده هم خشک است که حدود ۱۰ درصد آن را کیسههای پلاستیکی تشکیل میدهد. آن را هم بهراحتی میتوانیم با حذف کیسههای پلاستیکی و استفاده از کیسههای پارچهای نداشته باشیم.
۲۰ درصد باقی میماند که کمتر از ۱۰ درصد آن را اگر فروشگاههای محصولات پسماندصفری ما راه بیفتد و مثلاً در هر شهری دو سهتا از آن وجود داشته باشد، راهکار خیلی خوبیست که میتوانیم به واسطۀ خرید از آنها پسماندهای خانگی را کاهش بدهیم. نگاه من به پسماند خانگی اینطور است که اساساً کاهش آن کار سختی نیست و اینکه شما میپرسید چطور تأثیرگذاری داری، میگویم چون کار سخت و عجیبوغریبی نیست و شاید من در نشان دادن این سادگی به مردم موفق بودهام. بهراحتی با تولید خشکاله یا کمپوست و خرید از فروشگاه پسماندصفر سرانۀ پسماند خانگی را که حدود ۶۰۰ گرم در روز است به زیر ۵۰ گرم در روز برسانید و البته زیر ۵۰ گرم برای کسی است که هیچ کاری نکند. وگرنه اگر کمی روی همین ۵۰ گرم هم کار کنی بدون اینکه به ریاضت محیطزیستی بیفتی، فقط بین ۱۲ تا ۲۴ گرم در روز پسماند خواهی داشت.
*منظورتان از ریاضت محیطزیستی چیست؟
یعنی خودت را مثلاً برای کاهش پسماند به زحمت بیندازی. مثلاً خود من در ابتدای این مسیر مصمّم بودم که حتماً پسماندم را به خیلی نزدیک به صفر برسانم. ببینید، پسماندصفری یک واژه است ولی هیچ زمانی عملاً هیچکس به صفر مطلق نمیرسد. مفهوم این واژه میل داشتن به سمت صفر است. اوایل خیلی دوست داشتم که پسماندهای زندگی من هم خیلی نزدیک به صفر شود و راستش اگر هدف این باشد، به ریاضت میافتی. یعنی باید از خیلی چیزها بگذری، البته هرگونه پرهیز کردن برای رشد فردی خیلی خوب است، اما شاید شرایط آنچنان سختی را فراهم کند که همه نتوانند در این راه دوام بیاورند. مخصوصاً وقتی در خانواده هستی و افراد دیگری هم هستند نمیتوانی دیگران را مجبور کنی که اینطور فکر و زندگی کنند. به همین دلیل میگویم برای اینکه به ریاضت محیطزیستی نیفتی و راحت خریدهایت را انجام بدهی، با این دو نگرش یعنی خشک کردن و کمپوست کردن و حتّیالمقدور خرید از فروشگاههای پسماندصفر بهراحتی میتوانیم نزدیک به ۱۰ درصد پسماند خشک را هم کاهش بدهیم.
*به عنوان یک شهروند ساکن شیراز چه نکات مثبتی یا خردهفرهنگهای جالبی در فرهنگ و سنّت استان فارس به چشم شما خورده که در جهت مصرف پایدار باشد؟
البته من متولد آبادان هستم و متأسفانه یا خوشبختانه همیشه به خاطر شغل پدرم هر دو سال یک بار در یک شهر زندگی کردیم و معمولاً در مناطقی محدود و محصور بودهایم. بعد از ازدواج ساکن شیراز شدم. خیلی با مردم ارتباط نداشتم و از خانواده و اقوام هم دور بودم و شاید نتوانم پاسخ دقیقی به این سؤالتان بدهم. امّا در رابطه با شیراز یک خاطره به ذهنم میرسد که شاید به سؤال شما مربوط باشد. اوایل که تصمیم گرفتم خریدم اعم از سبزی خردشده، گوشت و مرغ و غیره را به صورت پسماندصفر و در ظرفهای خودم انجام بدهم و ظرفهایم را میبردم که برایم پر کنند، هیچگونه واکنشی، نه مثبت و نه منفی، از طرف مردم و فروشندهها نمیدیدم و این برای من سؤال شده بود. از طرفی زیاد به تهران رفتوآمد دارم و هر وقت در آنجا به همین شکل خرید میکردم از فروشندهها بازخورد میگرفتم که مثلاً «اوه! چقدر خوب که پلاستیک استفاده نمیکنی…» و بالاخره یک حرفی، واکنشی، لبخندی، تشویقی از آنها میشنیدم و میدیدم.
به اصفهان هم که چندین بار رفته بودم، بیشتر بازخوردهای کنجکاوانه میگرفتم که برای مردم و فروشندهها سؤالاتی در مورد کار من پیش میآمد. برایم جالب شد که چرا در شیراز هیچ واکنشی وجود ندارد، وقتی این موضوع را با یکی دوتا از دوستانم مطرح کردم، گفتند اساساً رسم قدیم مردم شیراز همینطور بوده و وقتی میخواستند حتّی سبزی یا گوشت بخرند با قابلمههایشان میآمدند. اگرچه حالا حتّی برای خرید آش و امثال آن هم که میشود ظرف آورد، مردم بیشتر ظرفهای یکبارمصرف میگیرند و تنها چیزی که هنوز برای خریدش ظرف میآورند کلهپاچه است.
به نظر میرسد گویا اگر فرهنگ حُسن مصرفی هم وجود داشته، در برخی موارد با فشار سازمان غذا و دارو و علوم پزشکی برای استفاده از ظروف یکبارمصرف و بستهبندیها، از بین رفته است. در تهران حداقل این همه بستهبندی در بخش عرضۀ مواد پروتئینی وجود ندارد، ولی در شیراز اینها اصلاً اجازه ندارند گوشت و مرغ و مواد پروتئینی را بدون بستهبندی و برچسب و به صورت فلّه ارائه کنند. اگرچه مدّتهاست سعی میشود ظرفهای یکبارمصرف با منشاء گیاهی جایگزین ظرفهای پلاستیکی شود تا برای سلامت انسان مضر نباشد، ولی این ظرفها هم در طبیعت تجزیهپذیر نیستند، قابل بازیافت هم نیستند و فقط خرد میشوند و بههرحال آلایندگی محیطزیستی خود را دارند.
*کسی که بخواهد پسماندصفر بشود بهتر است از کجا شروع کند؟
خیلیها این سؤال را میپرسند و از آنجا که هر کسی یک نوع شیوۀ زندگی منحصر به خودش را دارد، نمیشود یک نقطه گذاشت و به همه گفت که از اینجا شروع کنید. ولی شاید بشود دو راه را به همه پیشنهاد کرد:
اول اینکه بیاییم و پسماندهای خشکمان را برای یک بازۀ زمانی مشخص مثلاً یک ماه، نگه داریم و دور نریزیم. بعد از این یک ماه آنها را کف زمین بچینیم و دستهبندی کنیم. یعنی پتها یکجا، نایلونها یکجا، قوطیها یکجا، حتّی پلاستیکها را هم از نظر نوع آنها جداجدا دستهبندی کنیم. بیشترین پسماند خشکی هم که ما تولید میکنیم عمدتاً یا از صنایع غذاییست یا صنایع شوینده… در صنایع غذایی شش نوع پلاستیک هست. این شش نوع را هم حتّی از هم جدا کنیم و بعد از دستهبندی مدّتی با دقّت به آنها نگاه کنیم. ببینیم کدام دسته را بیشتر تولید کردهایم و شروع اقدام به کاهش پسماندمان را دقیقاً از همان نقطه قرار بدهیم. یعنی اگر میبینیم مثلاً شویندههایمان زیاد است، متوجّه بشویم که بیش از حد داریم مصرف میکنیم و برنامۀ کاهش پسماندمان را از همین نقطه شروع کنیم. این روش بهطورکلی یعنی از راه آنالیز پسماند به نقطۀ شروع کاهش آن برسیم.
راه دیگر هم این است که ببینی در کدام بخش از خانه وقت بیشتری میگذرانی؟ حمام، آشپزخانه یا سرویسهای بهداشتی؟ معمولاً عمده پسماند خانه هم مربوط به همین موارد است.
در ایران خوشبختانه پسماندصفر شدن هنوز میتواند خیلی راحتتر از کشورهای دیگر باشد. اگرچه آنها فروشگاههای متعدّد و پرمحصولی برای پسماندصفری دارند، امّا چون کشور ما هنوز در ابتدای راه عرضۀ محصولات به صورت بستهبندی است، هنوز خیلی راحت میتوانیم محصولات غیربستهبندی مثل حبوبات و بنشن و غیره را پیدا کنیم. در نتیجه راحتتر از کشورهایی هستیم که فقط این محصولات را در فروشگاههای ویژه میتوان یافت و در بازار معمولیشان پیدا نمیشود. در آن فروشگاهها هم معمولاً قیمتها بالاتر است چون بیشتر صنایع تولیدکننده محصولات ارگانیک و سلامت وارد فروشگاههای بدون پسماند شدهاند.
*یک سؤال یا دغدغۀ شخصی هم دارم که خود مواد شیمیایی و شویندههایی را که استفاده میکنیم چطور میتوان کم کرد تا کیفیت بهداشت خانه و خانواده هم حفظ شود؟
خوشبختانه در حال حاضر در ایران پنج برند داریم که شویندههای سازگار با محیطزیست تولید میکنند. البته سازگار با محیطزیست یک مفهوم نسبیست. ما حتّی اگر از سرکه و خاکستر هم برای شستوشو استفاده کنیم، آن هم میتواند ضررهایی به زمین و خاک و آب بزند. خود من معمولاً از این شویندههای سازگار با محیطزیست و به مقدار کم استفاده میکنم. یعنی شاید به این همه شوینده با این همه تنوّع نیاز نداشته باشیم و تنوع زیاد شویندههای بهداشتی بیشتر یک بازی تجاری باشد. بخشی از پاککنندهها را هم میتوانیم خودمان بهطورسنّتی در خانه درست کنیم. خود من دو سال «کمیکالفری» بودم (سبک زندگی بدون مواد شیمیایی داشتم)، و به مدّت دو سال برای استحمام بدون هیچ نوع شویندۀ شیمیایی، فقط از مواد گیاهی یا پسماندهای گیاهی، استفاده کردم و نتیجهاش هم خیلی خوب بود. منتها این نوع زندگی یک مقدار کُندزیستی میآورد و بیش از حد روند زندگی را کند میکند، چون مثلاً برای یک حمام معمولی باید از قبل این مواد را آماده کنی و دم بدهی و فشردهسازی و غیره و خیلی زمان میبرد. هرچند کندزیستی هم یکی از اصول سبک زندگی پایدار است. اما میتوان همان استفاده از محصولات شیمیایی را هم کمتر کرد و از حجم و تنوّع مصرف آنها در خانه کاست.
مثلاً من یک مایع ظرفشویی را که ۷۵۰ سیسی است، حدود ۱۳، ۱۴ ماه استفاده میکنم. یا مثلاً یک شامپوی ۲۵۰سیسی را حدود ۱۲، ۱۳ ماه استفاده میکنم. وقتی عکس این موارد را در صفحۀ اینستاگرامم گذاشتم با بازخورد گستردهای مواجه شدم که مردم تعجب کرده بودند و میگفتند چطور ممکن است؟! ولی برای ظرف شستن با کمی آب و یک شیء اسفنجی (که خود من از لوفا استفاده میکنم)، مقدار خیلی کمی مایع ظرفشویی به اندازۀ کافی کف میکند و ظرفها را بهخوبی تمیز میکند. یا هرچه در آشپزی از روغن کمتری استفاده کنیم مجبوریم شویندۀ بیشتری استفاده کنیم و هرچه شوینده بیشتر باشد آب مصرفی بالاتر میرود. بعضیها هم در مورد پسماندهایی مثل روغنسوخته که تکلیف آنها در ایران خیلی مشخص نیست میپرسند که اینها را چهکار کنیم؟ باید برویم به سمت آشپزی پایدار که یکی از اصولش آشپزی سلامت است.
فصلنامۀ صنوبر– شمارۀ ۱۶و۱۷– ص ۱۲۳ تا ۱۳۰