زاگرس، مادر موسیقی کهن ایران
ارسلان پالیزبان/ ما دو میراث ارزشمند اما بیسرپرست یا شاید بدسرپرست در سرزمینمان داریم؛ یکی موسیقی کهن نیاکان ما که موسیقی اصیل و سنّتیمان تنها بخش کوچکی از آن را تشکیل میدهد. یکی هم طبیعت ما که هردوی آنها میراث جهانی هستند و تنها متعلّق به ما نیستند.
طبیعت سرزمین ما هم به دلیل گوناگونی و وجود اقلیمهای خاص و منحصربهفردی که در آن (مثلاً فقط در بیابان لوت یا در کویر مرکز) دیده میشود، یک میراث جهانی است. ولی این هم متأسفانه بدسرپرست و فوقالعاده مهجور مانده است.
این دو به شکل عجیبی در هم پیچیده و در اندرکنش با یکدیگرند. یعنی موسیقی ما از طبیعت ما گرفته شده و طبیعت ما، معمار موسیقی ما است.
نگارنده در یادداشت پیشِ رو با مقدّمهای کوتاه بر تاریخ موسیقی کهن و باستانی ایران به سراغ تأثیرپذیری موسیقی کهن از دو مقولهی تاریخ و طبیعت سرزمینمان میرود. سپس مشخّصههای موسیقی کهن و باستانی ایرانیان که گوناگونی و اصالت و اثرگذاری این موسیقی بر روح و روان ما از آن ناشی میشود را مورد بررسی قرار میدهد. در ادامه به تأثیر این هنر کهن بر ذهن و روحیات انسان میپردازد و با اشاره به مثالهایی، استدلال میکند که چرا موسیقی کهن ما اولاً به طبیعت ما پیوند خورده و ثانیاً چرا سرزمین ما را میتوان به عنوان پایتخت موسیقیایی جهان قلمداد کرد.
مقدّمهای بر موسیقی کهن و باستانی ایران
نیاکان ما قبل از اینکه ایرانی و پارس باشند، قوم ماد بودهاند. مادها حتّی پیش از سلسلهی هخامنشیان به پهنهی زاگرس مهاجرت کردند. زاگرس در تاریخ و طبیعت و فرهنگ ما جایگاه بسیار نافذی دارد و در تمام این ابعاد رسوخ کرده و زمینهساز عرفان، موسیقی، شعر و گویش ما بوده است. همچنان هم این تأثیرگذاری زاگرس بر ابعاد تاریخی و فرهنگی زیست ما ادامه دارد. غوغای طبیعت و گوناگونی و تنوّع چشمگیری که در زاگرس، از زاگرس شمالی گرفته تا زاگرس مرکزی و جنوب غربی وجود دارد، باعث شده که هم پناهگاه تاریخ ما باشد و هم مرکز شکلگیری تمدّنهای گوناگون و تقویت قدرت اقوام ماد و پارس و … بعد هم که در کنار آن ایران شکل گرفته است.
موسیقی کهن ایران با توجه به موقعیت بسیار استراتژیک زاگرس که حتّی پهنهاش امکان مدیریت بخش عظیمی از تمدّن جهان را به ما داده است، مرکزیتش با زاگرس بوده که در پاییندست آن بینالنهرین و در بالادست آن ماوراءنهر قرار داشته است. به همین دلیل مرکز شکلگیری مذاهب، عرفان، و اشراق خاصی بوده و هیچ کجا در خاورمیانه نیست که اشراق، عرفان، شعر و مذاهب مختلف، اینچنین در اطراف آن شکل گرفته باشد. بنابراین زاگرس را میتوان پایتخت تمام این موارد دانست.
تأثیرپذیری موسیقی کهن از تاریخ و طبیعت ما
همهی این تاریخ و معنویت و این جایگاه مذهب و عرفان خودش را در موسیقی ما بروز میدهد. بهطوری که حتّی به صورت نماد جنگها و پیروزیها و شکستها و فراز و نشیبهای زیستی و اجتماعی مردم باستان در میآید. فراوانی این جنگها از آنرو بوده که ما در مرکز عبور و مرور تمدّنها قرار داشتیم. جایی که نگاهها به آن بوده و همیشه قصد تسخیرش را داشتهاند.
پس در کنار عرفان و جنگها و مذاهب و طبیعت ما، صداهای بسیاری ناگزیر از نجوا بودهاند که موسیقی کهن ما را شکل داده است. بنابراین شکلگیری و پایهگذاری این موسیقی کهن به بیش از سههزار سال پیش برمیگردد که سازهایی مثل تنبور و چنگ و دف نماد آن بودهاند.
مشخصات موسیقی کهن و باستانی ایرانیان
هرودوت، مورّخ بزرگ یونانی همیشه عنوان کرده که موسیقی پارسها میراث جهانی و اوّلین موسیقی مدوّن روی کرهی زمین است.
اگر بخواهیم سه پایهی اصلی برای این موسیقی در نظر بگیریم عبارت است از: پایهی طبیعت، پایهی تاریخ و پایهی معنویت و عرفانِ چندینهزارساله.
این موسیقی بر مبنای این سه عامل شکل گرفته و در هیچ کجای دنیا این سه زیربنا برای موسیقی وجود ندارد. دلیل آن هم روشن است؛ موسیقی غرب تا حدّ زیادی نشأت گرفته از موسیقی ماوراءنهر و بینالنهرین و موسیقی دنیای عرب نیز کاملاً منطبق بر همین موسیقی است.
مثلاً زیباترین قسمت موسیقی ترکیه، موسیقی کُردی آن است. وقتی صحبت از نقشهی موسیقیایی خودمان میشود، این نقشه قسمت عظیمی از ترکیه تا نزدیک اروپا، قسمت بزرگی از منطقهی قفقاز، قسمتی از تمام افغانستان و پاکستان تا نزدیک هندوستان بوده و تمام ایوان مدائن را نیز در بر میگرفته است. پایتخت همهی اینها بالادست و پاییندست زاگرس یعنی ماوراءنهر و بینالنهرین بوده است.
از مشخصههای بارز این موسیقی بداههنوازی بوده است. یعنی موزیسینهای کهن و باستانی ما که مقداری از آن هم در موسیقی اصیل و سنّتی ما وارد شده بداههنواز بودهاند. اینها آنقدر قوی بوده و هنوز هم هستند که در لحظه میتوانند قطعهای بنوازند که نه قبل از آن ساخته و نه تمرین شده است. آنقدر قوی هستند و حال دارند که میتوانند در آنِ واحد خلق کنند.
مشخصّهی بعدی، فراگام نواختن است. تمام موسیقی جهان و حتّی موسیقی غرب که موسیقی فاخری به شمار میآید و دنیا درمورد آن حرف میزند از دو گام مینور و ماژور ایجاد میشود. ولی موسیقی ما نه تنها دو گام مینور و ماژور را در خود دارد، بلکه «فراگام» است.
۴۵ سال است که تنبور مینوازم. در این ساز با ۱۴پرده که این پردهها ربعپرده، پرده و نیمپرده در کنار هم است، در یک مقام موسیقیاییِ مثلاً سحری یا جلوشاهی تمام گام و فراگام به هم دوخته میشود و شنونده نه تنها هیچ فالشی به گوشش نمیخورد، بلکه بنیان فکری و روحیاش با شنیدن این مقامها به هم میریزد. این نکتهای بسیار قابل تأمل است که از عظمت موسیقی ما حکایت دارد.
مشخّصهی بعدی موسیقی کهن ما ریتمها و ضربهای اثرگذار است که باز هم سرچشمه از تاریخ و تمدّن و طبیعت ما میگیرد. که باعث میشود حتّی دردها تسکین پیدا کند. مثلاً در موسیقی کردستان وقتی شروع میکنند به نواختن موسیقی در جمعها، نه تنها مسلّط به اعصابشان میشوند بلکه هیچ دردی را احساس نمیکنند.
تکرارهایی در موسیقی ما وجود دارد که تمام روان و مراکز اعصاب بدن را تحت کنترل قرار میدهد. در علم فیزیک ثابت شده که وقتی حرکتی تکرار پیدا کند و فرکانس تکرار آن دینامیک با فرکانس جسمی که دینامیک بر آن اثر میگذارد یکی باشد، تشدید و رزونانس اتّفاق میافتد. یعنی اگر فرکانس یک باد با سرعت ۳۰ کیلومتر بر ساعت با یک پل عظیم یکی شود تشدید میشود و آن پل را فرو میریزد. در این خصوص ویدیویی هست که نشان میدهد یک باد سبک در کالیفرنیای امریکا یک پل بزرگ را فروریخت. موسیقی میتواند این فرکانس را در مراکز اعصاب و روان ما ایجاد کند.
مشخصهی دیگر موسیقی کهن ما این است که در طول هزاران سال از کورههای مختلف گذشته و آبدیده شده.
اثرگذاری موسیقی کهن ایرانی در تفکّر انسانها
کم نبودهاند افرادی که اذعان کردهاند با شنیدن موسیقی ایرانی طرز فکر و نگاه آنها به زندگی تغییر کرده است. البته شرط دارد: این که چه کسی بنوازد و چه کسی بشنود. این موسیقی در طول تاریخ تمدّن ایران بر سلوک انسانهای بسیاری اثر گذاشته است. یهودا منوهین بزرگترین ویولونیست تاریخ جهان میگوید بعد از ۶۰ سال وقتی که با چند تن از موزیسینهای بزرگ ایرانی ملاقات کردم، نگاه من به موسیقی و دنیا عوض شد.
مثال بارز تمام آنچه گفته شد موسیقی غرب ایران از شمال کردستان تا جنوب ایران بهخصوص مناطق کردنشین است. خوشبختانه نوازندههای چیرهدست بسیاری چه در دف، چه در هورامان، چه در سیاچمانه خواندن، چه در موسیقی دراویش الحق و تنبور و… هنوز در این مناطق وجود دارند. حتّی موسیقی خراسان و خراسان جنوبی نیز به واسطهی مهاجران کردی که به آن منطقه مهاجرت کردهاند از غرب کشور سرچشمه گرفته است. مثلاً بهترین نوازندههای موسیقی قوچان که غوغای موسیقی خراسان است، مثل مرحوم حاج قربان از کردهای کُرمانج یعنی باز هم نشأت گرفته از زاگرس هستند.
مناطق اورامان در پای کوه شاهو در مرکز زاگرس، موسیقی سههزارسالهی سیاچمانه را دارد که تقریباً هیچ آلت موسیقی در آن وجود ندارد و تنها از دست زدن و آوای خواننده تشکیل میشود. در قسمتهای پایینی کوه شاهو، دف مهمترین آلت موسیقی است و در ذهن دراویش قادری غوغایی به پا میکند. ۱۰-۲۰ کیلومتر که از این منطقه دور میشویم تنبور خودنمایی میکند و بداههنوازیهای دراویش اهل حق را میبینیم که موسیقی ۷۰۰-۸۰۰ ساله است.
هیچ جای جهان را پیدا نمیکنید که به فاصلهی ۱۰-۲۰ کیلومتر چنین تنوّعی در موسیقی وجود داشته باشد. خود این مقوله یک پایتخت موسیقیایی را بهوجود میآورد که جا دارد مورّخان و موزیسینهای آکادمیک آن را به یک موضوع پژوهش عمیق تبدیل کنند.
فصلنامه صنوبر، شمارۀ پانزدهم، ص ۱۵۶ تا ۱۶۰.