اکولوژی سکوت

یزدان منصوریان/ سکوتْ غیبت صوت و صدا نیست. نبود سروصداست.۱ بنابراین، چه بسا سکوت همراه با سرود و آواز یا حتّی خروش و غرّش باشد. اما به شرط آن‌که همۀ این‌ نواها و نداها در جایگاه طبیعی خودشان باشد. مثلاً،‌ جنگلی که در آن پرندگان آواز می‌خوانند، شیرها می‌غرّند و گرگ‌ها زوزه می‌کشند هم‌چنان ساکت است، هرچند پر از بانگ و فریاد است. زیرا آن‌چه در آن جنگل جاری‌ست آهنگ طبیعی همان فضاست، نه هیاهوی مزاحمی که بر آن آوار شده باشد. اما زمانی که عربدۀ ارّه برقی از راه می‌رسد دیگر سکوت طبیعی جنگل از میان رفته و جایش را هنگامه‌ای هولناک گرفته است.

استقرار سکوت نشانه‌ای از سلامت هر اکوسیستم و برای تداوم حیات در آن ضروری‌ست. اما این گوهر گرانقدر هر روز کمیاب‌تر می‌شود. این کمیابی به حدّی رسیده که به قول گوردون همپتون۲، «سکوت گونه‌ای در خطر انقراض است». او یکی از متخصصان رشته‌ای به نام «بوم‌شناسی آکوستیک»۳ است که «اکوآکوستیک»۴ یا مطالعات «قلمرو صوتی»۵ هم نامیده می‌شود. این حوزۀ مطالعاتی به بررسی رابطۀ میان موجودات زنده با محیط اطراف‌شان به واسطۀ صدا می‌پردازد.

این رشته به کاربرد مبانی علم صدا در زیستگاه‌های طبیعی و سکونتگاه انسان و سایر جانوران می‌پردازد. مجالی‌ست برای یافتن روابط صوتی میان جانداران در محیطی که زندگی می‌کنند. فراخوانی برای گوش سپردن به آواز هستی. به قول مولانا: جملۀ ذرات عالم در نهان/ با تو می‌گویند روزان و شبان/ ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم/ با شما نامحرمان ما خامُشیم. بله ما به مجال و ابزاری برای شنیدن صدای هستی نیاز داریم. آن‌گونه که با ما سخن می‌گوید و شنیدن صدای سکوتش نیازمند گوشی شنواست. موهبتی که بشر مدّت‌هاست از یاد برده و خود را در هنگامه‌ای از داد و بیداد گرفتار کرده است. ‌

بوم‌شناسی آکوستیک

مطالعات بوم‌شناسی آکوستیک در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ در دانشگاه سیمون فریزر ونکوور و به همّت محقّقانی هم‌چون ریموند موری شیفر۶ به ‌عنوان بخشی از پروژۀ جهانی صدا آغاز شد. پژوهش در این زمینه از آن زمان ادامه یافت تا سرانجام «مجمع جهانی بوم‌شناسی آکوستیک»۷ در سال ۱۹۹۳ تشکیل شد و تا امروز فعال است و هرساله همایش‌هایی برای ارائۀ یافته‌های پژوهشی در این عرصه برگزار می‌کند.

داستان علاقه‌مند شدن گوردون همپتون هم به این قلمرو پژوهشی شنیدنی‌ست. او در مصاحبه‌ای۸ با کریستا تیپت ۹– خبرنگار معروف امریکایی- می‌گوید تا بیست و هفت سالگی شناختی از اهمیت واقعی حس شنوایی در زندگی نداشته و همیشه تصور می‌کرده درست شنیدن یعنی تمرکز بر یک چیز مشخص برای فهمیدن آن. مثلاً حین گفت‌وگو با یک نفر حواس‌مان باشد و به گفتارش توجه کنیم. اما این فقط بخشی از فرایند شنیدن است و به‌تنهایی ما را به آدمی شنوا تبدیل نمی‌کند. آدم شنوا کسی‌ست که در همه ‌حال و همه ‌جا با دقت با صداهای موجود در محیط اطرافش در ارتباط است؛ یعنی در زمان و مکانی که هست با تمام وجود حاضر است. مثلاً زمانی که در جنگل یا پارکی پیاده‌روی می‌کند هم ‌نوای نسیم را در میان شاخ و برگ‌های درختان بشنود و هم نغمۀ پرندگانی که بر فراز شاخه‌ها آواز می‌خوانند. خلاصه آدم شنوا از حضور انواع ترنّم‌ها و ترانه‌های طبیعی که در آن زمان در آن مکان جریان دارد آگاه است.

همپتون خاطرۀ روزی را که به این کشف بزرگ دست یافت هنوز به خاطر دارد. او روزی در سفری طولانی میان واشینگتن و مدیسن حین رانندگی خسته می‌شود و چند دقیقه‌ای در کنار جاده توقّف می‌کند. بعد رعدوبرق شدیدی از راه می‌رسد و غرّش مهیب رعد چنان تلنگری به جانش می‌زند که گویی از خوابی چندساله بیدار می‌شود. ناگهان حس می‌کند تا آن زمان چقدر نسبت به ارتباط صوتی با جهان بی‌تفاوت بوده و گویی هرگز فرصتی برای شنیدن کلام طبیعت نداشته است. بعد از این تجربه، مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کند و از رشتۀ اکولوژی صدا سر درمی‌آورد.

او در سی و چند سال گذشته به مناطق مختلف دنیا سفر کرده و مجموعه‌ای از صداهای طبیعی را گردآوری کرده است. از زمزمۀ چشمه‌های زلال تا خروش رودخانه‌های خروشان. از وزوز زنبورهای وحشی تا جیرجیر زنجره‌های ژاپنی. از نوازش شاخه‌های بید مجنون به دست باد تا بگومگوی موج‌های بی‌قرار با صخره‌های ساحل. از آوازهای عاشقانۀ پرندگان جفت‌جو تا غرّش‌ پُرصلابت شیرهای آفریقا. یکی دیگر از پروژه‌های او در این مدّت تهیۀ فهرستی از مناطقی در جهان است که تاکنون از آلودگی صوتی در امان مانده‌اند. فهرستی از مناطق ساکت جهان که متأسفانه هر روز از تعدادشان کاسته می‌شود و به باور او سکوت را در ردیف یکی از گونه‌های در خطر انقراض قرار می‌دهد.

پاسداری از سکوت

حال ممکن است بپرسید «پاسداری از سکوت» چه اهمیتی در جریان طبیعی حیات در زمین دارد؟ بر اساس مطالعات همپتون و همکارانش، چرخۀ حیات از جهات مختلف به جریان طبیعی صدا گره خورده و به آن وابسته است. در نتیجه آلودگی صوتی همانند آلودگی هوا، آب و خاک تهدیدی برای تداوم زندگی‌ست. بارزترین نمونۀ آن- که بسیاری از ما تجربه کرده‌ایم- تأثیر آلودگی صوتی بر جسم و جان ساکنان شهرهای شلوغ است. کیست که نداند آلودگی صوتی تا چه میزان می‌تواند روح و روان آدم را بخراشد. اما گاهی از یاد می‌بریم که انسان‌ها تنها ساکنان زمین نیستند که از این پلشتی‌ها در عذاب‌اند. سایر گونه‌ها هم از آلودگی صوتی رنج می‌برند و معمولاً بسیار بیشتر از ما آسیب می‌بینند. هرچند از کمّ و کیف رنج‌شان بی‌خبریم.

افزون بر این، بسیاری از ارتباطات جانوران در بستر سکوت طبیعی محیط میسّر است و هر آن‌چه این سکوت را بشکند زنگ خطری برای زندگی تلقّی می‌شود. مثلاً آواز هر پرنده برای من و شما یک نغمۀ خوشایند است. اما پرنده برای خوشایند ما آواز نمی‌خواند. بلکه زندگی روزمره‌اش به این آواز بستگی دارد. جمعیتی از پرندگان که در بیابانی، بیشه‌ای یا برکه‌ای زندگی می‌کنند به کمک آواز با هم در ارتباط‌اند و مناسبات اجتماعی خود را تنظیم می‌کنند. آلودگی صوتی این نظم را بر هم می‌زند و شما بهتر از من می‌دانید که اختلال در زندگی یک گونه پیامدهای پنهان و آشکاری بر زندگی سایر گونه‌ها دارد.

ضمناً وقتی در جایی سکوت می‌شکند دایرۀ امن اهالی آن محل کوچک‌تر می‌شود و به همان میزان در خطر بیشتری خواهند بود. مثلاً در جنگل ساکت علف‌خواران زودتر از حضور شکارچی آگاه می‌شوند و امکان بیشتری برای گریز دارند. اما سروصدای مزاحم این امکان را از آن‌ها سلب می‌کند. حالا چرا راه دور می‌رویم تا جنگل! در شهر، عابری که از خیابانی خلوت می‌گذرد زودتر از حضور خودرویی که از دور می‌آید مطلع می‌شود؛ تا کسی که در یک خیابان پرسروصدا راه می‌رود.

در همین راستا گوردون همپتون می‌گوید آیا تاکنون به این نکته توجه کرده‌اید که در فرایند تکامل عضوی به نام پلک برای چشم جانوران ایجاد شده اما چیزی مشابه پلک برای گوش نداریم. زیرا نشنیدن خطرناک‌تر از آن است که معمار طبیعت بخواهد چنین خطری را به فرزندان خود تحمیل کند. گوش باید همیشه امکان شنیدن داشته باشد تا به‌موقع ما را از خطری که در کمین نشسته آگاه سازد. زیرا در بسیاری از موارد زمانی که چشم خطر را می‌بیند دیگر فرصتی برای فرار نیست. بنابراین،‌ ما پلکی داریم که هر زمان خواستیم با آن چشم را ببندیم. اما چنین پردۀ حاضر و آماده‌ای برای گوش نداریم. وقتی هم خوابیم چشم آسوده است اما بسته به سبکی خواب، گوش کم‌وبیش هشیار است.

در نهایت اگر خطری باشد، این گوش است که اوّل خبردار می‌شود و آدم را بیدار می‌کند. به همین دلیل است که- برخلاف تصوّر عمومی- ناشنوایی و کم‌شنوایی در مواردی مشکلات بیشتری از نابینایی و کم‌بینایی برای مبتلایان ایجاد می‌کند.

جالب است که سکوت نقش مهمی هم در برقراری و تداوم ارتباطات انسانی دارد. سکوت سالم منجر به صمیمیت می‌شود. هم صمیمیت با خود و هم همدلی با دیگری. وقتی آدم خودش را به سکوت می‌سپرد می‌تواند با خویشتن خویش مواجه شود. در سطح ارتباط با دیگران هم حضور سکوت لازم است. یک گفت‌و‌گوی حقیقی فقط در سایۀ سکوت میسر است. آیا می‌توان در جایی پرسروصدا وارد یک گفت‌وگوی مفید و مؤثر شد؟ بدیهی‌ست که قیل‌وقال مزاحم رشته‌های ارتباطات انسانی را می‌گسلد. در نتیجه آدم‌ در یک شهر شلوغ بیشتر احساس تنهایی می‌کند. بر همین اساس، ‌آلودگی صوتی یکی از مسبّبان انزوای بشر معاصر است که باعث می‌شود هر کسی به گوشه‌ای بخزد تا خودش را از هیاهو دور کند.

به‌این‌ترتیب، همه وجوه حیاتی سکوت باعث شده امروز در جهان جنبشی به نام «کنشگری سکوت»۱۰ شکل گیرد. هدف این جنبش آگاهی‌بخشی دربارۀ اهمیت پاسداری از سکوت برای سلامت ساکنان زمین است. هشدار عمومی دربارۀ خطرات آلودگی صوتی در همه ‌جا و برای همگان. این جنبش می‌تواند کاربردهای فراوان در عرصه‌های مختلف زندگی داشته باشد. از معماری تا حمل‌ونقل شهری و از آموزش رسمی تا گردشگری. در نهایت هدف این تلاش‌ها کاستن از میزان آلودگی صوتی در محیط‌زیست با هدف ارتقاء سلامت همگان است. نه تنها برای بهروزی انسان بلکه برای همۀ موجودات زنده که حقّ حیات و زندگی آنان به دلیل آزمندی نوع بشر در معرض تهدید است.

سخن پایانی

سکوت در سرشت خود سازنده است. وقتی سکوت حاکم است تجربۀ ناب حضور در «این‌جا و اکنون» میسّر می‌شود. سکوت دروازه‌ای‌ست برای قدم نهادن در زمان حال. تنها زمان زنده و در دسترس. زیرا گذشته در گذشته و آینده هنوز متولد نشده است. در چنین شرایطی سکوت دعوتی برای شنیدن آوای هستی محسوب می‌شود. معبدی برای ستایش سرشت زندگی و فرصتی برای اندیشیدن به چیستی و چگونگی حضور آگاهانه در این دم گذرا.

راستی تابه‌حال به این موضوع فکر کرده‌اید که چرا در مجامع بین‌المللی وقتی می‌خواهند مراتب احترام عمیق خود را به کسی یا کسانی اعلام کنند به نام و یاد آن شخص یا گروه یک دقیقه سکوت می‌کنند؟ چه رازی در این سکوت نهفته است؟ آیا کاری بهتر از این نمی‌شود کرد؟ به نظرم پاسخش در ارزش ذاتی سکوت نهفته که آن را از هر هدیۀ دیگری متمایز می‌کند. در سکوت حقیقتی نهفته که بیانش فراتر از ظرفیت زبان است و نمی‌توان آن را در قالب کلمات ریخت. فقط باید با فروتنی به صدای سکوت گوش سپرد و ندای هستی را با گوش جان نیوشید.

پانویس‌ها
  1. Noise
  2. Gordon Hempton
  3. Acoustic Ecology
  4. Ecoacoustics
  5. Soundscape
  6. Raymond Murray Schafer
  7. World Forum of Acoustic Ecology (https://www.wfae.net/)
  8. https://onbeing.org/programs/gordon-hempton-silence-and-the-presence-of-everything/
  9. Krista Tippett
  10. Silence Activis

منتشرشده در فصلنامۀ صنوبر، سال ششم، شمارۀ شانزده و هفدهم، ص ۱۶۲ تا ۱۶۶

نمایش نظرات (3)