طبیعت به سان یک تور ماهیگیری

حمید حیدری/ بررسی رابطه هنر و طبیعت

 

خبرنگار- آندری روبلف فیلمی است دربارۀ مشروعیت هنر در جهانی که طعمۀ خشونت شده است. چرا به آفرینش زیبایی بپردازیم وقتی بدی بدون توقف گسترش می‌یابد؟

تارکوفسکی- هرچه در دنیا بدی بیشتر بشود، دلیل بیشتری هم برای آفریدن زیبایی به وجود می‌آید. بی‌شک این آفرینش سخت‌تر خواهد شد، اما به همین نسبت ضروری‌تر هم خواهد بود… هنر گونه‌ای از نیایش است. این گفته همه چیز را بیان می‌کند. از طریق هنر است که انسان امید خود را بیان می‌کند. هر چیز که این امید را بیان نکند، هر چیز که بنیاد معنوی نداشته باشد، ارتباطی هم به هنر ندارد.

هنگامی که ایلوواتار (خالق یکتای جهان در داستان‌های تالکین) نخستین قدسیان، آینورها، را آفرید اوّلین چیزی که از اندیشۀ لایزال خویش به آنان آموخت نغمه‌های آهنگ بود. آهنگی چنان عظیم که طنین آن در پوچی جاری شد و آن را نابود کرد. استعاره‌ای چنین زیبا از افسانۀ آفرینش دنیای تالکین به خوبی جایگاه هنر در میان فرهنگ‌ها و اندیشه‌های جوامع بشری را در گذر زمان نشان می‎‌دهد. باید اعتراف کرد که آثار هنری همواره انسان را به مبارزه طلبیده و این اعترافی به‌جاست که ما مستقیماً به طرف این آثار نمی‌رویم، بلکه به طواف آن‌ها می‌پردازیم.

هربرت مارکوزه در خصوص اهمیت هنر بیان می‌دارد: «اثر هنری به یمن خصلت خیالی و افسانه‌ای که دارد از هر واقعیتی واقعی‌تر جلوه می‌کند؛ یعنی به عنوان تجلّی فعالیت ذهنی، از واقعیت موجود فراتر می‌رود و حقایق و واقعیات دیگری را آشکار و بیان می‌کند که برای هیچ زبانی به جز زبان هنر قابل تصریح و تبیین نیستند.

این ویژگی به هنر خودسالاری یا خودمختاری خاصی می‌بخشد و به واسطۀ جایگاهی که برای خود تثبیت کرده است می‌تواند خواسته‌های زیباشناسی و آرمانی‌اش را بیان کند. خصلت انتقادی هنر نه با کینه‌ورزی و به قصد نابودی واقعیت و ریشه‌کن کردن آن است بلکه از فرط عشق است که به نفی و انتقاد واقعیت برمی‌خیزد. در این رهگذر صورت محبوب واقعیتی بهتر، عادلانه‌تر و انسانی‌تر می‌یابد. در واقع تحقّق‌پذیری جامعه‌ای بهتر (چیزی که عمیقاً نیازی انسانی است) آرمان هنر است».

رابطۀ هنر و طبیعت

در خصوص رابطۀ هنر و طبیعت پژوهش‌های بسیاری شده (از یونان باستان تا عصر طلایی فلسفه در اروپای قرن نوزدهم) زیرا این موضوع از مباحثی است که همواره مورد علاقۀ رشته‌های علوم انسانی بوده است. با این حال، دیدگاه زیست‌شناسی در مورد هنر نیز در یک و نیم قرن اخیر و پس از نظریۀ انتخاب طبیعی داروین مورد توجه قرار گرفته است. از نظر زیست‌شناسی، هنر از رقص و آواز حیوانات جفت‌جو و از کوشش آن‌ها برای بالا بردن و ساختن شکوفندگی رنگ و شکلی که طبیعت فصل عشق را با آن مشخص ساخته است برمی‌خیزد.

از این منظر، هنر هنگامی خلق شد که مرغ آلاچیق نخستین آلاچیق را برای جفت محبوب و خوش‌خرام خود ساخت. از نظر تاریخ، هنر در میان قبایل وحشی از نقش تزئینی و لباس پوشش و خالکوبی برخاست. ویل دورانت با اشاره به انواع زیبایی‌ها، هنر را زیبایی الهام گرفته از طبیعت معرّفی می‌کند. این زیبایی می‌تواند گاه در تصاویری که یک نقاش رسم می‎کند نشان داده شود یا در کلماتی که یک شاعر بیان می‌کند، چیزی شبیه به این شعر باشو، هایکوسرای مشهور ژاپن:

در راه کوهستان می‌آمدم

که این بنفشه‌ها

مرا به گونه‌ای اسرارآمیز برانگیختند.

هربرت رید نیز در کتاب معنی هنر می‌نویسد: «هنر عبارت است از بیان احساس و ایجاد تفاهم. در واقع ما با اثر هنری وقتی تماس پیدا می‌کنیم که سرشار از بارهای عاطفی است.» به این سبب است که هربرت رید اعتقاد دارد اهمیت هنر از اقتصاد و فلسفه بسی بیشتر است. هنر مقیاسی است که نسبت مستقیم با بینش روحانی آدمیزاد دارد.

تارکوفسکی که به رسالت هنر برای رستگاری بشر ایمان داشت، معتقد بود هنرمند به جای همۀ کسانی سخن می‌گوید که خود توانایی سخن گفتن ندارند. زیرا که هیچ‌کس ارتباط متقابل هنرمند و جامعه را منکر نیست. هنرمند بر جامعه متّکی است- لحن و احساسش را از جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند می‌گیرد. در واقع اگر آن‌گونه که تارکوفسکی می‌اندیشید به هنر بنگریم، هنر متعهد در عصر کنونی باید مدافع و سخنگوی زیست‌مندانی باشد که حیات آن‌ها به سبب حرص و طمع انسان رو به نابودی است.

در این میان هنرمندانی که به وضع آشفتۀ زیست‌کره معترض‌اند و از ابزارهای تجسّمی و نگارشی برای شرح حال اسفناک طبیعت و جانداران استفاده می‌کنند از آوانگاردترین کنشگران محسوب می‌شوند و به دلیل اثربخشی بالای هنر، نقش به‌سزایی در شناخت و مسئولیت‌بخشی افراد جامعه ایفا می‌کنند. یکی از جدیدترین سبک‌های ادبی که سعی دارد مسئولیت فراموش‌شدۀ انسان نسبت به طبیعت را گوشزد کند Ecopoetry است؛ سبکی که در آن شاعران با الهام از نگرانی‌های محیط‌زیستی شعرهایی با پیام‌های بوم‌شناختی خلق می‌کنند. یکی از مشهورترین این اشعار شعری است سرودۀ کلایو بلیک:

یک شب…

آینده را تصوّر کردم،

در یک صحنۀ کابوس،

جایی که زندگی غم‌انگیز و بی‌معنی بود،

زندگی به معنای واقعی ساده بود،

جایی که مردم از آینده می‌ترسیدند

و گذشتۀ جهان را طلب می‎‌کردند،

جایی که مردم می‌خواستند پاسخ دهند

و سؤالات این بودند:/ حشرات کجا هستند؟

پرندگان کجا هستند؟

ماهی‌ها کجا رفتند؟

رمه‌ها کجا رفتند؟

متأسفانه، هیچ پاسخی نبود،

متأسفانه، هیچ کلمه‌ای نبود…

در هنر معاصر ایران نیز توجه به طبیعت و جایگاه انسان در آن با اشعار سهراب سپهری پیوند خورده است. با این حال هنرمندان بسیاری نیز دغدغۀ محیط‌زیست را نه صرفاً به لحاظ زیبایی‌شناسی، بلکه به جهت حفظ و نگه‌داشت آن دارند و با افزایش اهمیت این بحران جهانی، بر تعداد هنرمندانی که به این مسئله توجه می‌کنند افزوده می‌شود.

لزوم باور به وحدت همۀ موجودات

احساس می‌کنم بهتر است برای بیان مؤخرهای در خور دربارۀ جایگاه و اهمیت هنر در برابر بحران محیط‌زیستی، به یکی از یادداشت‌های منحصربه‌فرد که در قالب مقدمه نگاشته شده است اشاره کنم، مقدّمه‌ای که هنریک مجنونیان برای کتاب باستانی‌ها اثر هنرمند معاصر ثمیلا امیرابراهیمی به نگارش درآورده و به رابطۀ زبان علمی و هنری و کشف آن در نقش‌مایه‌های باستانی و آثار امیرابراهیمی پرداخته است. مجنونیان در این مقدّمه به نقل از ایندیرا گاندی چنین نوشته:

«نیاکان ما به وحدت همۀ موجودات زنده و غیرزنده اعتقاد داشتند. ما نیز باید احساس یگانگی با همنوعان گونه‌های دیگر و نسل‌های آینده را دوباره بازیابیم و در قبال آن‌ها مسئولیت نشان دهیم».

از زمانی که انسان‌ها باورهای باستانی‌شان را که متّکی بر وحدت اجزاء بود کنار گذاشتند و به عنوان فاتح زمین و اشرف مخلوقات دست به دخالت‌های ناروا زدند فاجعۀ نابودی گونه‌ها آغاز شد. اینک خطر نابودی تنوع زیستی، آیندۀ انسان را با وضع نامعلومی مواجه کرده در حالی که در تاریخ جامعۀ انسانی کمتر موضوعی تا بدین حد حیاتی این‌چنین مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته است.

همین امروز نیز تمامی بشر از فراورده‌هایی استفاده می‌کند که منشاء اولیۀ آن حیات‌وحش بوده است. دو نوع فعالیت عمدۀ بشر یعنی دامداری و کشاورزی بر روی گونه‌هایی بنیان نهاده شده که کانون اوّلیۀ آن‌ها گیاهان و جانوران وحشی بوده است. حفظ تنوع ژنتیکی هم به منزلۀ تضمین سرمایه‌گذاری برای آینده است و هم یک وظیفۀ اخلاقی است. زمانی یک صیاد پیر نهنگ گفته بود: «طبیعت مانند یک تور ماهیگیری با میلیون‌ها گره حیات است. در این گستره هیچ چیز به خودی خود و مستقل از دیگران نمی‌تواند وجود داشته باشد. همۀ گره‌های حیات به هم پیوند خورده‌اند و بقای هر موجود زنده‌ای تنها در پیوند متقابل با دیگر موجودات تضمین می‌شود. انهدام یک گونه، نابودی گونه‌های دیگر را در پی دارد و در نهایت ممکن است همۀ گره‌های حیات گسترۀ حیات را در بر گیرد».

این گفتۀ ساده که صیاد به‌طور طبیعی و تجربی به آن دست یافته گویاتر از هر توضیح علمی ماهیت و روابط یکپارچۀ اجزای طبیعت را توصیف می‌کند. با این بینش، تنوع شگفت‌انگیز گونه‌های گیاهی و جانوری تنها نشان‌دهندۀ زیبایی عناصر طبیعی نیست بلکه این گونه‌ها همگی حلقه‌های یک زنجیرۀ حیات‌اند. هرکدام از این گونه‌ها منقرض شود یک حلقه کمتر و این زنجیره سست‌تر می‌شود تا آخرش به ما انسان‌ها برسد.

دیدن آثار ثمیلا امیرابراهیمی مرا در این فکر راسخ‌تر کرد که زبان هنری بسی بیشتر از زبان علمی بر تربیت ذهن و جان مردم امروز اثر می‌گذارد. او در آثارش با بینشی طبیعت‌محور، وحدت اجزاء طبیعت و زندگی به‌هم‌پیوستۀ انسان و جانوران و گیاهان را از دوران باستان پیگیری و به زبان هنری بیان کرده است. نقش‌مایه‌هایی که او گردآوری کرده عناصر اصلی و جدایی‌ناپذیر دو شکل زندگی انسان اولیه یعنی کشاورزی و دامداری را نشان می‌دهند و به این ترتیب یافته‌های علمی به صورت آثار هنری، بر جان و دل مردم اثر می‌گذارند.

امیرابراهیمی مواد و مصالح مجسّمه‌هایش را از طبیعت وام گرفته و با همان اندیشه و خیال بوم‌محور، شاخه‌ها و پوسته‌های درختان خشک را به جانوران و پرندگانی تبدیل کرده که هیچ‌یک به این صورت در طبیعت یافت نمی‌شوند. می‌توان تصوّر کرد که او نوک اکراس آفریقایی را روی سر کشیم زده و سر کشیم را به گردن لک‌لک وصل کرده، بعد آن را به بدن اردک پیوند زده و پاهایی شبیه چوپا برایش ساخته است.

از آن‌جا که این گونه‌ها همه به یک کشور تعلّق ندارند، در واقع او تمام اقالیم حیاتی کرۀ زمین را یک‌جا در هم ‌آمیخته و گونه‌های جدیدی خلق کرده که هر کدام از اجزائش از اقلیمی دیگر می‌آید و به این ترتیب پیوند و وحدت اجزاء را با هم نشان داده است.

تاریخ نشان می‌دهد که در دورۀ گذار و دگرگونی ارزش‌های طبیعت بیش از هر زمان دیگر مورد تخریب و بی‌مهری قرار می‌گیرد. شاید از همین روست که در شرایط چیرگی بی‌تفاوتی و غیبت اخلاق زمین، تلاش برای محافظت از طبیعت و منابع زندۀ کشورمان در برابر بهره‌کشی‌های سودجویانۀ انسانی به جایی نرسیده است. اما این امید همچنان باقی است که ثمیلا امیرابراهیمی و سایر هنرمندان سرزمین ما بیش از پیش به دامان طبیعت قدم بگذارند و با نمایش ارزش‌ها و زیبایی‌های زمین، از زندگی تمام اجزاء آن محافظت کنند.

 

منابع
  1. امید بازیافته: سینمای آندری تارکوفسکی، بابک احمدی، نشر مرکز: ۱۳۹۷.
  2. باستانی‌ها، ثمیلا امیرابراهیمی، گالری ویستا: ۱۳۹۵.
  3. مشرق زمین گاهوارۀ تمدّن، ویل دورانت، انتشارات علمی و فرهنگی، ویرایش دوّم، چاپ ششم: ۱۳۷۸ .
  4. هایکو؛ شعر ژاپنی از آغاز تا امروز، احمد شاملو- ع. پاشایی، نشرچشمه: ۱۳۸۴.
  5. بُعد زیباشناختی، هربرت مارکوزه، ترجمۀ داریوش مهرجویی، نشر هرمس: ۱۳۸۸.

 

منتشر شده در فصلنامۀ صنوبر، سال چهارم، شمارۀ دهم، ص ۹۲ تا ۹۶.

پیام بگذارید