بندسار ؛ کلیدی از گذشته برای امروز و آینده

لغت بندسار از دو کلمه‌ی«بند» به معنای سد و «سار» به معنی رطوبت تشکیل شده است. کارکرد بندسارها کارکردی بسیار مهم برای بومیان این منطقه بوده و اقدامات بسیار مفید و ارزشمندی با ایجاد این سازه‌ها انجام می‌شود.

مهندس بهمن ایزدی/ سال‌هاست که جوامع بشری درحال دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلاتی هستند که خود برای طبیعت و محیط‌ زیست به بار آورده و با دست‌اندازی به طبیعت و زیاده‌خواهی‌ها و رواج فرهنگ مصرف‌گرایی منابع ارزشمند خود را به فنا داده‌اند. در سال‌های اخیر منابع پایه و طبیعی رو به نابودی رفته و افزایش آلودگی‌ها در اطراف انسان‌ اسفناک است. تا جایی که به‌نظر می‌رسد سرعت خودپالایی طبیعت حتّی به گرد سرعت تخریب آن توسط بشر نمی‌رسد.

متخصصان، کارشناسان و دغدغه‌مندان درحال بررسی انواع راه‌ها برای بهبود شرایط موجود و جلوگیری از انقراض ششم که «انقراض بشریت» نام گرفته هستند. رویکردهای زیادی در حال بررسی است. از جمله‌ تغییر شیوه‌ی زندگی و استفاده از دانش پیشینیان که توانسته‌اند سال‌ها با همین فنون و علوم خود را با شرایط محیطی وفق دهند. دانشی که پس از پیشرفت تکنولوژی و انقلاب صنعتی  به دست فراموشی سپرده شد.

در این جستار، مهندس بهمن ایزدی یکی از ارزشمندترین شیوه‌های بومی مدیریت منابع آب در سرزمین‌مان در زمان‌های قدیم، یعنی سازه‌هایی به نام بندسار را برای خوانندگان صنوبر شرح می‌دهد که به راستی می‌تواند همچون نقشه‌ی راهی برای یافتن گنجی باارزش مورد توجه و استفاده قرار گیرد.

بهمن ایزدی سعی و تلاش فراوانی برای ثبت این فناوری بومی و کهن به عنوان یک اثر ملّی-فرهنگی ناملموس و با‌ارزش کرده است. سرانجام این اثر در ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۰ به ثبت رسیده و امید است چون گوهری گران‌بها قدر دانسته شود و با حفظ ارزش این دانش بومی برای رسیدن به شرایطی بهتر در سیاست‌های مدیریتی منابع آب و خاک کشور از آن به طور جدّی بهره گرفته شود.

ساز و کار بندسار

روش‌های کهن هم‌زیستی با طبیعت مبتنی بر دانش بومیان از قرن‌ها پیش در سرزمین ما رواج داشته ‌است. از جمله کارهایی که برای مدیریت منابع آب‌وخاک با توجه به شرایط محیطی موجود در سرزمین‌های گرم و فراگرم و خشک ایران انجام می شده، روش‌های متعدّد مدیریت منابع آب بوده که همواره منبعی ارزشمند و قابل احترام برای پیشینیان ما به‌شمار می‌آمده است.

ابداع و احداث بیش‌ از چهل‌هزار رشته قنات، تسطیح اراضی پرشیب، احداث آب‌بندها، بندسارها، خوشاب‌ها، دگارها، آبیاری سیلابی، آبیاری کوزه‌ای و غیره نمونه‌هایی از تلاش‌های باارزش گذشتگان ما برای مدیریت منابع آب در مناطق مختلف ایران بوده‌ است و ارزش آب و نگهداری از آن نزد ایرانیان گذشته را می‌توان از مهم‌ترین عوامل شکل‌گیری مراکز اجتماعی کوچک و بزرگ بومیان ما در مناطق مخلتف به‌ویژه جنوب و مرکز ایران دانست.

در خصوص سازه‌ی بندسار باید گفت که ضمن کمک به ادامه‌ی حیات در شرایط سخت بومیان، مهمترین امکانی که ایجاد می‌نمود، در زمینه‌ی آبخوان‌داری و آبخیزداری بوده ‌است.

لغت بندسار از دو کلمه‌ی«بند» به معنای سد[۱] و «سار» به معنی رطوبت تشکیل شده است. کارکرد بندسارها کارکردی بسیار مهم برای بومیان این منطقه بوده و اقدامات بسیار مفید و ارزشمندی با ایجاد این سازه‌ها انجام می‌شود.

آب‌های سطحی ناشی از بارندگی در مناطق کم‌بارش و گرم و خشک (که اگر بارشی هم وجود داشته باشد بین ۲۰ تا ۳۰میلی‌متر یا  به‌ندرت با چندین رگبار پیاپی به ۵۰ تا۶۰ میلی‌متر در اسفند و فروردین می‌رسد) حرکت می‌کنند و در سطح دشت جاری می‌شوند. این آب‌ها از ارتفاعات تپّه‌ها و بالادست‌ها وارد آبراهه‌ها و مسیل‌ها می‌شوند و مسیل اصلی آب و سیلاب با شدّت در دشت حرکت کرده و به‌جایی می‌رسد که سرعت جریان آب با شیب منفی توپوگرافیِ منطقه بسیار کم می‌شود.

آن‌وقت است که بومیان جلوی این آب‌ها خاک‌ریز می‌سازند و همه با هم مشغول به کار می شوند. زنان هم در این کار سهیم هستند و چوب‌های تاغ و انواع چوب‌هایی که در اطراف به دست‌شان برسد مانند اسکنبیل را جمع‌آوری و بین لایه‌های خاک‌ریز می‌گذارند تا به خاک‌هایی که روی‌ هم انباشته ‌شده قوام ببخشند. تاج بند معمولاً حدود دو تا سه یا چهار متر بالا می‌آید و طول آن ممکن است گاهی به دو کیلومتر هم برسد.

بندسارها در حواشی بیابان لوت به‌ویژه بندسارهای نوک‌آباد و چاه حسینعلی و خوشاب‌های بلوچستان در چابهار و دشتیاری موجب شده‌اند که تولیدات محصولات کشاورزی در آن منطقه صرفاً متّکی به آبیاری سیلابی نباشد. شایان‌ذکر است بومیان بلوچ از دیرباز با ایجاد و احداث این سدهای خاکی (بندسارها) توانسته‌اند در راستای حفاظت از منابع آب در اقلیم‌شان پایداری ایجاد بکنند. در سازه‌ی بندسارها هم معمولاً یک مسیر آزاد می‌گذارند تا آب مازادی که جمع‌آوری‌شده از آنجا به بیرون راه پیدا کند و موجب تخریب سد نشود که درواقع همان دریچه‌ی تخلیه درسدهاست.

ذخیره‌ی آب پشت این سدهای خاکی به‌صورت خیلی آرام و تدریجی صورت می‌گیرد. این ویژگی موجب جلوگیری از ایجاد سیلاب می‌شود و املاح غنی خاک از ارتفاعات بالادست شسته شده و در دشت‌های وسیع بندسارها نهشته‌گذاری می‌شود و ترسیب این خاک‌های غنی از املاح صورت می‌گیرد. از طرفی دیگر بند کشیده شده موجب می‌شود که تپه‌های ماسه‌بادیِ پیرامون به سمت مراکز اجتماع بومیان حرکت نکند. درواقع این سازه‌ها به نوعی از پیشروی بیابان‌ها هم جلوگیری می‌کنند.

و البته مهم‌ترین نکته‌ی تدریجی پایین رفتن آب‌، کمک به عملیات آبخوان‌داری است که در واقع مردم با مدیریت و اتکاء به دانش بومی منابع آب خودشان را از این راه تأمین کرده‌اند. آنها در پشت همین سدها چاهی ایجاد می‌کردند که آب آن را برای مصرف شرب استفاده می‌کنند، چون آب‌های این مناطق تقریباً شور و لب‌شور هستند. ولی این چاه‌ها آب شرب خیلی باکیفیتی برای آنها تأمین نموده و با این کار سفره‌های آب زیرزمینی هم تغذیه می‌شوند و درواقع منابع آب‌شان تأمین و مدیریت می‌شود.

امرار معاش در کنار بندسار

بعد از نوروز و اوایل اردیبهشت در مناطق خشک و گرم تغییر آب‌وهوا مثل مناطق معتدل نیست و تدریجی از سرما به گرما نمی‌رود. در این مناطق یک‌دفعه فصل عوض می‌شود و به‌صورت صعودی شدّت گرمای هوا بالا می‌رود. در این زمان حوضچه‌ی آب بندسارها به‌شدّت تبخیر و تخلیه شده، خاک سله می‌بندد و کف بندسار  به‌صورت کامل خشک‌ می‌شود. این سله‌ها در واقع در نقش یک عایق عمل می‌کنند. یعنی به‌صورت یک لایه‌ی سطحی از نفوذ شدّت گرما به لایه‌های مرطوب زیرین جلوگیری می‌کنند.

جالب اینکه بومی‌ها از نسل‌های گذشته‌ تا به‌حال، بذرهایی چون هندوانه و خربزه را بدون شکستن سله‌ها و تنها با کنار گذاشتن تکّه‌ای از آنها می‌کاشته‌اند. به این شکل که در زیر تکّه‌ی برداشته‌شده زمین را حدود ۲۰ تا ۴۰ سانتی‌متر گود کرده و آن بذرها را به‌صورت سه، چهار یا پنج‌تایی در این گودال‌ها می‌کارند و بذرها هم به‌سرعت سبز می‌شوند.

دمای آن‌ منطقه بالاست و بذرها در سایه هستند و چون می‌خواهند به نور برسند سرعت رشدشان نسبت ‌به دیگر مناطق افزایش پیدا می‌کند و بالا می‌آیند. بعد از مدّتی بومی‌ها آنها را وجین کرده و از هر پنج‌تایی که کاشته‌شده سه‌تا را می‌چینند و کنار می‌گذارند. دو تا ‌دانه را هم می‌گذارند که رشد کند و بدون این‌که قطره‌ای آب یا کودی بدهند این محصولات را برمی‌آورند و کیفیت محصولات‌شان را هم فقط با سرکشی به محصول و رسیدگی به آن مدیریت می‌کنند.

مثلاً گاهی اگر دما زیاد بشود از همان سله‌های کنده‌شده سایه‌بانی درست می‌کنند که روی لاله‌ی هندوانه‌ها بیفتد و مزرعه سرپا شود. بسیار هم قابل تأمل است که برداشت هندوانه‌ی دیم آنها از نظر تُناژ چیزی کمتر از محصولات مناطق کشاورزی‌ای که کشت فاریاب دارند نیست و جالب این است که این شیوه در برابر خشکی محیط مقاومت کرده و ایجاد معیشت می‌کند.

شاید هندوانه برای ما یک خوراک جانبی و به‌صورت تفریحی در کنار سایر مواد غذایی و ذائقه‌ی ما تلقّی شود ولی آنجا یک خوراک اصلی است. در مناطق خیلی گرم، هندوانه‌ی خنک و پُرآب و شاداب خیلی می‌چسبد و ضمن این‌که خواص دارویی دارد و آب بدن‌شان را تأمین می‌کند، برای امراض کبدی و کلیوی هم بسیار خوب است و برای کسانی که این امراض را دارند هندوانه‌ی بندسار تجویز می‌شود. در واقع باید گفت بندسار شیوه‌ای از زندگی است که با شناخت مواهب طبیعی مناطق خشک و گرم برای حفظ امید به ماندگاری زندگی در شرایط دشوار‌ ایجاد شده ‌است. تعداد بندسارها درحال حاضر کم شده ولی هنوز در قسمت‌هایی از خراسان جنوبی ایجاد می‌شود.

وقتی در این قسمتِ هم‌جوار با بیابان لوت که از طریق سفر هوایی ۲۰کیلومتر با ریگ‌زارهای بلند ریگ‌یلان فاصله دارد به‌طور جدّی انجام می‌شود، می‌توان گفت که می‌شود حتّی این سازه را در مناطق دیگر ایران هم به وجود آورد و از این نظر که برای تغذیه‌ی آبخوان‌ها روشی بسیار مفید و قابل‌توجه و ارزشمند هستند، باید حفظ و نگهداری و ترویج داده شوند.

در حال حاضر با توجه به این‌که منابع آب‌وخاک ما در اثر عدم شناخت‌مان نسبت به ارزش‌های حیاتی دست‌خوش نوعی مدیریت بهره‌برداری نابسامان شده‌است، دچار مشکلات فراوانی شده‌ایم. همان‌طور که می‌دانید هموطنان ما در مناطقی چون اصفهان به شدّت دچار مشکل شده‌اند و بدون هیچ‌گونه مقاصد سیاسی و غیره، فقط به دنبال منبع حیات خود یعنی آب هستند. وقتی قرن‌ها نظام طبیعت این منبع حیاتی را به‌صورت هوشمندانه تقسیم کرده بود، مشکلات عدیده‌ای وجود نداشت. ولی حالا تالاب گاوخونی خشک‌شده و در واقع این ما بودیم که با مدیریت نابخردانه شاهراه‌ها و  شاه‌رگ‌های حیاتی روی زمین که همان رودخانه‌ها هستند را بستیم و به جاهای دیگری انتقال داده‌ایم و به چنین سرنوشتی دچار شده‌ایم.

مسئله‌ای که باید به آن توجه کرد این است که اصلاً زندگی در مناطق خشک ما برای خود تعریف داشته و علومی چون همین سازه‌های بندسار و یا شیوه‌های مختلف دیگر و استفاده از دانش‌های طبیعت‌محور در همه‌جا و در همه‌ی روش‌های زندگی ما جاری و مرسوم بوده است. همین عامل توانسته دل‌بستگی و وابستگی در مردم بومی را نسبت به آن مناطق بسیار خشک ایجاد کرده و امید به زندگی را در آنها ایجاد کند.

براساس همین خرد و دانش پیشینیان، جمعیت در این سرزمین به‌صورت پراکنده در مناطق مختلف زندگی می‌کرده‌اند تا بتوانند از سرحدات مرزی ما دفاع بکنند. بلوچ‌های شریف که چشم ‌و چراغ این مملکت هستند هوشمندانه در نواحی خشک در سختی زندگی و سال‌ها از سرحدات ما دفاع کرده‌اند و اگر روش‌هایی که برای بهتر زیستن و همزیستی با طبیعت را برای تحکیم زندگی‌شان انتخاب و ایجاد نکرده بودند، کسی نمی‌ماند که از مرزها مراقبت کند.

یک فناوری بومی کارآمد از میراث گذشتگان

این روزها مشکلات فراوانی در تأمین منابع آبی مناطق مختلف کشور پیش آمده است.  به‌طور مثال ورزنه‌ی عزیز ما چرا باید به این شکل باشد؟ چرا باید اقتصاد معیشتی آن‌ها که همیشه شادمانه به زاینده‌رود نگاه می‌کردند با مشکل مواجه شود؟ چرا باید زاینده‌رودی که اسمش با خودش همراه است و در مسیر خود زایش، عشق و استمرار زندگی را می‌آورده تا به تالاب گاوخونی بریزد، دیگر نیروی زایش خود را از دست داده باشد؟ آنجا که چشم‌هایی به راه مانده بودند تا نور زندگی‌شان را به واسطه‌ی زایندگی این رود برافروزند.

ما با از بین بردن دانش پیشینیان خود به این مشکلات رسیده‌ایم و حال اگر بخواهیم تصمیم بگیریم از مصائب و مشکلاتی که در حوزه‌ی آب‌وخاک به سرمان آمده بیرون برویم، به روش‌های گذشتگان باید نگاه و دقت کنیم و درس بگیریم.

ما نمی‌توانیم همه‌ی مشکلاتی که در مناطق مختلف وجود دارد را به گردن تغییرات اقلیمی بیندازیم. نظام بارش صدساله‌ی اخیر که توسط یکی از کارشناسان در بخش اقیانوس‌شناسی دانشگاه شیراز مطالعه شده نشان می‌دهد که تغییرات آن‌چنانی در نظام بارش وجود نداشته و  فقط در سال‌هایی به‌صورت مقطعی متفاوت بوده است، پس ما چه کرده‌ایم؟ ما از داشته‌هایمان برداشت بی‌رویه کرده‌ایم. یعنی اگر صد لیتر آب داشته داشته‌ایم، ۲۰۰ لیتر برداشت کرده‌ایم.

چیزی که در شرایط آب‌وهوایی خاص مناطق خشک و نیمه‌خشک و حتّی در نواحی گرم و فراگرم هم‌جوار با بیابان لوت، موجب دوام و قوام ما بوده، دانش و فن و شناخت بومیان کهن از مواهب این سرزمین بوده است. آنها می‌دانستند که آب اندازه دارد، خاک حرمت دارد و با توجّه به شرایط موجود و حفظ این منابع زندگی کرده‌اند.

ما باید دانشی که موجب سازگاری و ماندگاری در سرزمین‌مان شده بود را پیدا کنیم و در مدیریت منابع آب‌ و خاک خود لحاظ کنیم تا از مسائل و مشکلات پیش‌آمده بیرون بیاییم. هیچ کارشناس و دانشمند خارجی و کسی که در این محیط‌ها زندگی نکرده و تعلّقی به این سرزمین ندارد نمی‌تواند برای رهایی ما از این دردی که با مدیریت نادرست آب ‌و خاک به جان‌مان افتاده ‌است نسخه‌ی شفابخشی بپیچد.

طبق گزارش سازمان آمار ایران در حدود سال ۸۵، بر اثر عدم مدیریت در بهره‌برداری آب و در کنارش خشک‌سالی پیش‌آمده که نقش آن البته چنان پررنگ نیست، حدود پنج‌میلیون و پانصدهزار نفر مهاجرت کرده‌ و پانصدهزار نفر از آنها از کشور رفته‌اند. این آمار خطرناکی است و باید این علائم هشدار را ببینیم.

در نهایت باید گفت بندسارها بهترین دانش بومی‌ساخت است که از نظر نگارنده یکی از اهرم‌های مهمّ برون‌رفت از مسائل و مشکلات آب و خاکی است که گریبان ما را گرفته‌اند و اگر سیاست‌گذاران و مدیران منابع ما به آن توجه کنند این مشکلات تا حدّ زیادی مرتفع خواهند شد.

آمار بسیار ترسناک دیگری هم که شاید بیش‌از آن آمار هم باشد، میزان حفر حلقه‌های چاه در کشور است که به حدود ۸۰۰ هزار حلقه چاه در کشور رسیده است. اگر مساحت کشورمان را با  این تعداد چاه حساب کنیم، یعنی حدوداً در هر دو کیلومتر چاهی زده‌ایم و درواقع سرزمین را تبدیل به آبکش کرده‌ایم که آمار بسیار خطرناکی است.

در جایی‌که تمدّن‌های چندهزارساله‌ی بسیار شکوه‌مند جامعه‌ی بشری وجود داشته، حدود ۵۰ الی ۶۰ سال است که از تکنیک چاه استفاده می‌کنیم. آمار سال ۵۶-۱۳۵۵می‌گوید ما پنجاه تا شصت‌هزار چاه داشته‌ایم. قبل از ایجاد این تکنولوژی چه می‌کرده‌ایم؟!

اخیراً هم که صحبت استفاده از آب‌های ژرف شده و در واقع تیر خلاصی است به این سرزمین که دیگر پا نخواهد گرفت. تجربه‌ی عربستان هم در این مسئله کنارمان هست که حدود سی سال پیش این را تجربه کرده اما بلایی که بر سرش آمده قابل‌جبران نیست. تمام مناطقی که در آن این تجربه را  داشتند، فرو نشست وحشتناک زمین را تجربه کرده‌اند.

اگر ما به دانش شکوه‌مند و همراه با طبیعت‌مان و به فناوری‌های بومی‌ای مثل بندسارها برگردیم، به موازات دانشی که بر اساس مواهب طبیعی ما برنامه‌ریزی‌شده حرکت کنیم و به آنها احترام بگذاریم، می‌توانیم مدیریتی صحیح را طرح‌ریزی کنیم و رفته‌رفته در جاهایی که هنوز می‌شود به آن امیدوار بود عرصه‌ی لازم را برای برون رفت از مشکلات حوزه‌ی آب ‌و خاک فراهم کنیم. البته تغییر الگوی کشت نیز بسیار مهم است. طبق آمار چند سال پیش حدود بیش از ۹۰درصد آب سرزمین‌مان در حوزه‌ی کشاورزی استفاده ‌شده و ۶۵درصد به دلیل عدم مدیریت صحیح هدر شده است. چرا اینها نباید بررسی شود؟

چرا باید در مناطقی که منابع آب کافی نیست برنج‌کاری شود؟ چرا باید در استان فارس در منطقه‌ای که هم جنگل و هم مرتع بوده و حالا مشکل آب دارد، سد احداث و جنگل‌های بلوط منطقه برنج‌کاری شود؟ هنوز در مزارع برنج آن‌ منطقه بلوط‌ها به‌صورت تک‌تک دیده می‌شوند و این گریه‌دار است. حدود ۱۲هزار هکتار برنج‌کاری شده و آب مناطق پایا مثل دریاچه‌ی طشک، بختگان، کمجان و امثال اینها را به این کشت اختصاص داده‌اند و آن‌ منابع آبی را خشکانده‌اند.

منطقه‌ای با ۸۰ روستا و آبادی که زمانی تولیدکننده‌ی غلّات ما بوده‌اند و این آب‌ها دست آخر به آنجا می‌رسیده و استفاده می‌کردند و بعد هم  وارد بختگان می‌شده، حالا هیچ‌کدام آب ندارند و خشک شده‌اند و معیشتی وجود ندارد. مردان آنها عصرها کنار دیوارهای این آبادی به دوردست‌ها چشم دوخته‌اند و پیر شده‌اند.

امید که بتوانیم از دانش ژرف بومیان کهن این سرزمین درس بگیریم تا وضعیت نابسامان آب و خاک‌مان را بهبود ببخشیم.

 

پانویس:

[۱] بومیان به سد «بند» می‌گفته‌اند.

 

منتشر شده در فصلنامه صنوبر، سال پنجم، شماره پانزدهم، ص ۸۰ تا ۸۵.

پیام بگذارید